صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
۲۵
تیر
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)
*****************
* مصائب ام کلثوم سلام الله علیها
* زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌#ام_کلثوم دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند.
* در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد:
* برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد.
* چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود: ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند.

 

اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و۹۱و۱۰۱

 

منبع این مطلب...:

 

 

هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 

  • بنده خدا بنده خدا
۱۰
تیر
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه سال روز ازدواج حضرت علی با فاطمه علیهما السلام

 خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام

ویژه نامه عید غدیر خم

وقایع ماه ذی‌الحجه ...

تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳ - تفسیر نور:

«وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» و اگر در سفر بودید و نویسنده‌‏ای نیافتید، وثیقه‌ای بگیرید و اگر به یکدیگر اطمینان داشتید (وثیقه لازم نیست.) پس کسی که امین شمرده شده، امانت (و بدهی خود را به موقع) بپردازد و از خدایی که پروردگار اوست پروا کند. و شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، پس بی‌‏شک قلبش گناهکار است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳:

هر گاه برای تنظیم سند بدهی نویسنده‌‌ای نبود، می‌‏توان از بدهکار گرو و وثیقه گرفت، خواه در سفر باشیم یا نباشیم.

بنابراین جملۀ «إِنْ کُنْتُمْ عَلی‏ سَفَرٍ» برای آن است که معمولًا در سفرها انسان با کمبودها برخورد می‌کند.

نظیر جملۀ «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ» یعنی هنگامی که مرگ به سراغ شما آمد وصیّت کنید. با اینکه می‌دانیم وصیّت مخصوص زمان مرگ نیست، لکن آخرین فرصت آن، زمان فرا رسیدن مرگ است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳:

۱. شرط وثیقه، به دست گرفتن و در اختیار بودن است. «مَقْبُوضَةٌ»

امام باقر علیه‌السّلام فرمود: «لا رهن إلّا مقبوضة» رهن، بدون قبض نمی‌شود. «تهذیب، ج ۷، ص ۱۷۶»

۲. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند، در برابر طلب، وثیقه بگیرید. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ»

۳. جایگاه افراد در احکام تفاوت دارد؛ برای ناشناس رهن و برای افراد مطمئن بدون رهن. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ»

۴. نگذارید اعتمادها و اطمینان‌‏ها در معاملات سلب شود. «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ» فلسفۀ رهن گرفتن، اطمینان است که اگر بدون آن اطمینان بود، رهن گرفتن ضرورتی ندارد.

۵. افراد آگاه به حقوق مردم، در برابر مظلومان مسئولند. «وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ»

۶. آنجا که بیان حق لازم است، سکوت حرام است. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»

۷. انحراف درونی، سبب انحراف بیرونی می‌شود. قلب گناهکار، عامل کتمان گواهی می‌‏شود. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»

۸. ایمان به اینکه خداوند همه کارهای ما را می‌‏داند، سبب پیدایش تقوا و بیان حقایق است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴ - تفسیر نور:

«لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، تنها از آنِ خداست. (بنابراین) اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، خداوند شما را طبق آن محاسبه می‌کند. پس هر که را بخواهد (و شایستگی داشته باشد) می‌بخشد و هر که را بخواهد (و مستحقّ باشد) مجازات می‌کند و خداوند بر هر چیزی تواناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴:
انواع حالت‌های قلبی:

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌‏فرماید: حالات قلبی انسان دو نوع است:

گاهی خطور است که بدون اختیار چیزی به ذهن می‌‏آید و انسان هیچگونه تصمیمی بر آن نمی‌‏گیرد که آن خطور گناه نیست، چون به دست ما نیست؛

امّا آن حالات روحی که سرچشمۀ اعمال بد انسان می‌‏شود و در عمق روان ما پایگاه دارد، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.

ممکن است مراد آیه از کیفر حالات باطنی انسان، گناهانی باشد که ذاتاً جنبۀ درونی دارد و عمل قلب است، مانند کفر و کتمان حق، نه مواردی که مقدّمۀ گناه بیرونی است.

انسان، در برابر روحیّات، حالات و انگیزه‏‌هایش مسئول است و این مطلب مکرّر در قرآن آمده است؛ از آن جمله:

- «یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» «بقره، ۲۲۵» خداوند شما را به آنچه دل‌های شما کسب نموده است، مؤاخذه می‌کند.

- «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» «بقره، ۲۸۳» به راستی که کتمان‌کننده، دل او گناهکار است.

- «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «اسراء، ۳۶» همانا گوش و چشم و دل، هر کدام مورد سؤال هستند.

- «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» «نور، ۱۹» علاقۀ قبلی به شیوع گناه و فساد در میان مؤمنان، سبب عذاب دنیا و آخرت است.

حضرت علی علیه‌السّلام می‌‏فرمایند: مردم بر اساس افکار و نیّات خود مجازات می‌‏شوند. «نهج‌البلاغه، خطبۀ ۷۵»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴:

۱. خداوند، هم مالک مطلق است «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» و هم عالم مطلق «إِنْ تُبْدُوا» «أَوْ تُخْفُوهُ» و هم قادر مطلق. «وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

۲. از کوزه همان برون تراود که در اوست. اعمال انسان‏‌ها نشان‌گر طرز تفکّر و اعتقادات درونی آنهاست. «تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ»

۳. مربّی باید مردم را میان بیم و امید نگه دارد. «فَیَغْفِرُ»، «یُعَذِّبُ»
تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵ - تفسیر نور:

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد و همۀ مؤمنان (نیز) به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها (ی آسمانی) و فرستادگانش ایمان دارند (و می‌گویند:) ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم (و به همگی ایمان داریم) و گفتند: ما (ندای حقّ را) شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانیم) و بازگشت (ما) به سوی توست.
نکته‌های سوره بقره - آیۀ ۲۸۵:

در این آیه اصول دین (توحید، نبوّت، معاد) بیان شده است.

و در آیۀ بعد، آمادگی انسان برای انجام تکالیف الهی و درخواست رحمت و مغفرت از خدا مطرح می‌شود.

لذا در حدیث آمده است که این آیه و آیه بعد ارزش خاصّی دارند و تلاوت آن دو همانند گنج است.

تکریم پیامبر لازم است و حساب رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله از دیگران جداست.

لذا در این آیه ابتدا نام رسول خدا و ایمان او آمد و سپس نام مؤمنان و عقاید آنان.
دو آیه‌ای که همانند گنج هستند:

سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵:

۱. تبلور مکتب در رهبر است. «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ»

۲. مبلغان دینی باید به آنچه دعوت می‌‏کنند، باور داشته باشند. «آمَنَ الرَّسُولُ»

۳. نزول کتب آسمانی، برای پرورش و تربیت انسان ‏هاست. «مِنْ رَبِّهِ»

۴. ایمان به همۀ انبیاء لازم است؛ چون تمام انبیاء یک هدف دارند. «کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»

۵. زمینۀ دریافت مغفرت الهی، ایمان و عمل است. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»

۶. در کنار ایمان و عمل، باز هم باید چشم امید به رحمت و غفران الهی داشت. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»

۷. بخشش، از شئون ربوبیّت و زمینۀ پرورش است. «غُفْرانَکَ رَبَّنا»

تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶ - تفسیر نور:

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» خداوند هیچ‌کس را جز به اندازۀ توانایی‌‌‌ اش تکلیف نمی‌کند، هر کس آنچه از کارها (ی نیک) انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از کارها (ی بد) کسب کرده به ضرر خود کسب کرده است. مؤمنان می‌گویند: پروردگارا! اگر (در انجام تکالیف چیزی را) فراموش یا خطا نمودیم، ما را مؤاخذه مکن. پرودگارا! تکلیف سنگین بر ما قرار مده، آن‌چنان‌‌که (به خاطر گناه و طغیان) بر کسانی که پیش از ما بودند قرار دادی. پروردگارا! آنچه را (از مجازات) که طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر نکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و در رحمت خود قرار ده، تو مولی و سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶:

گاهی منشأ فراموشی، سهل‌‌انگاری خود انسان است، که قابل مؤاخذه می‌باشد.

چنانکه خداوند می‌فرماید: «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی‏» «طه،۱۲۶» آنچنان‌که آیات ما بر تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، همان‌گونه امروز نیز تو به فراموشی سپرده می‌شوی.

لذا در این آیه از فراموش‏کاری در کنار خطاکاری، طلب آمرزش می‌شود. در ضمن از مجازات‏‌های سنگین که در اثر طغیان و فساد امّت‌های پیشین بر آنها تحمیل شد، درخواست عفو می‌شود.

در این آیه انسان تمام مراحل لطف، را از خداوند می‌خواهد:

مرحلۀ اوّل عفو است که محو آثار گناه و عقاب است.

مرحلۀ دوّم مغفرت و محو آثار گناه از روح است

مرحلۀ سوّم بهره‏‌‌گیری از رحمت پروردگار و پیروزی بر کافران می‌باشد.

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» در آیات دیگر نیز فرموده است: «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» «حج، ۷۸» و «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ» «بقره، ۱۸۵»

پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز فرموده است: من به دین آسان و سهل مبعوث شده‏‌ام. «بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة» «بحار، ج ۲۲، ص ۲۶۳»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶:

۱. تکالیف الهی، بیش از توان انسان نیست. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» اسلام، دینِ آسانی است، نه سخت‌گیری.

۲. اعمال ما آثاری دارد که بازتابش به خود ما برمی‌گردد. «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا»

۳. انسان، آزاد و صاحب اختیار است. «لَها ما کَسَبَتْ»

۴. انجام یا ترک دستورات الهی، سود و ضررش برای خود ماست. «لَها» «عَلَیْها»

۵. کسانی که می‌گویند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» و سراپا عادل و متّقی هستند، باز هم از خطا و نسیان‏‌های خود نگرانند و دعا می‌کنند. «إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا»

۶. به تاریخ گذشتگان و حوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته و به خدا پناه ببریم. «کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»

۷. آداب دعا آن است که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم «لا طاقَةَ لَنا» سپس به عظمت خداوند گواهی دهیم «أَنْتَ مَوْلانا» آن گاه خواست خود را مطرح کنیم. «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»

۸. پیروزی اسلام بر کفر، خواستۀ دائمی مؤمنان است. «فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۶۲.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۶۱تا۱۶۳

قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۱۶۱﴾

۱۶۱ - بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده ، آئینى پا بر جا و ضامن سعادت دین و دنیا، آئین ابراهیم همان کسى که از آئینهاى خرافى محیط خود روى گردانید و از مشرکان نبود.

Say: 'My Lord has guided me to a Straight Path, an upright religion, the creed of Abraham, he was upright, not from the idolaters. ' (161)

قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶۲﴾

۱۶۲ - بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من ، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است .

Say: 'My prayers and my worship (for example, pilgrimage and sacrifice), my life and my death, are all for Allah, the Lord of the Worlds. (162)

لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۶۳﴾

۱۶۳ - شریکى براى او نیست ، و به همین دستور یافته ام ، و من نخستین مسلمانم !

He has no partner, with that I am commanded, and I am the first of the submitters (Muslims). ' (163)

تفسیر
این است راه مستقیم من

این چند آیه و آیات دیگرى که بعد از آن مى خوانیم و سوره انعام با آن پایان مى پذیرد در حقیقت خلاصه اى است از بحثهاى این سوره که در زمینه مبارزه با شرک و بت پرستى بیان شده و تکمیل و توضیح بیشترى روى آنها است ، در حقیقت این سوره با دعوت به توحید و مبارزه با شرک شروع و با همان بحث نیز خاتمه مى یابد.
نخست در برابر عقائد و ادعاهاى دور از منطق مشرکان و بت پرستان ، خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که بگو پروردگار من مرا به راه راست که نزدیکترین راهها است هدایت کرده است (این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستى و در هم کوبیدن آئین شرک و بت پرستى است ) (قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم ).
جالب توجه اینکه : این آیه و تعداد زیادى از آیات قبل و بعد با جمله قل : بگو شروع مى شود، و شاید هیچ سوره اى در قرآن ، این اندازه ، این جمله در آن تکرار نشده باشد، و این در حقیقت درگیرى شدید پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در این سوره با منطق مشرکان منعکس مى کند.
و نیز راه هر گونه بهانه را بر آنها مى بندد زیرا تکرار کلمه قل نشانه این است که تمام این گفتگوها به فرمان خدا و به تعبیر دیگر عین منطق پروردگار است ، نه نظرات شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ).
روشن است ذکر کلمه قل در این آیات و مانند آنها در متن قرآن ، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) وحى شده و به تعبیر دیگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچگونه تغییرى در الفاظى که بر او وحى مى شد نمى داد و حتى کلمه قل را که خطاب پروردگار به او است ، عینا ذکر مى کرد.
سپس این صراط مستقیم را در این آیه و دو آیه بعد توضیح مى دهد: نخست مى گوید: آئینى است مستقیم در نهایت راستى و درستى ، ابدى و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان (دینا قیما).
و از آنجا که عربها علاقه خاصى به ابراهیم نشان مى دادند و حتى آئین خود را به عنوان آئین ابراهیم معرفى مى کردند، اضافه مى کند که آئین واقعى ابراهیم همین است که من به سوى آن دعوت مى کنم نه آنچه شما به او بسته اید (ملة ابراهیم ).
همان ابراهیم که از آئین خرافى زمان و محیط اعراض کرد، و به حق یعنى آئین یکتاپرستى روى آورد (حنیفا).
حنیف به معنى شخص یا چیزى است که تمایل به سوئى پیدا کند، ولى در اصطلاح قرآن به کسى گفته مى شود که از آئین باطل زمان خود روى گرداند و به آئین حق توجه کند.
این تعبیر گویا پاسخى است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آئین بت پرستى که آئین نیاکان عرب بود نکوهش مى کردند، پیامبر در پاسخ آنها مى گوید: این سنتشکنى و پشت پا زدن به عقائد خرافى محیط، تنها کار من نیست ، ابراهیم که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.سپس براى تاکید مى افزاید که او هیچگاه از مشرکان و بت پرستان نبود (و ما کان من المشرکین ).
بلکه او قهرمان بت شکن و مبارز پویا و پیگیر با آئین شرک بود.
تکرار جمله حنیفا و ما کان من المشرکین در چند مورد از آیات قرآن با ذکر کلمه مسلما یا بدون آن براى تاکید روى همین مساله است که ساحت مقدس ابراهیم که عرب جاهلى به او افتخار مى کرد از این عقائد و اعمال غلط پاک بود.
در آیه بعد اشاره به این مى کند که بگو نه تنها از نظر عقیده من موحد و یکتاپرستم بلکه از نظر عمل ، هر کار نیکى که مى کنم ، نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه براى پروردگار جهانیان است براى او زنده ام ، به خاطر او مى میرم و در راه او هر چه دارم فدا مى کنم ، تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستى من او است (قل ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین ).
نسک در اصل به معنى عبادت است و لذا به شخص عبادت کننده ناسک گفته مى شود ولى این کلمه بیشتر درباره اعمال حج به کار مى رود، و مى گویند: مناسک حج ، بعضى احتمال داده اند که نسک در اینجا به معنى قربانى بوده باشد ولى ظاهر این است که هر گونه عبادتى را شامل مى شود، در واقع نخست اشاره به نماز (صلوة ) به عنوان مهمترین عبادت شده ، بعد همه عبادات را به طور کلى بیان کرده است ، یعنى هم نماز من و هم تمام عباداتم و حتى زندگى و مرگم ، همه براى او است .
در آیه بعد براى تاکید و ابطال هر گونه شرک و بت پرستى ، اضافه مى کند: پروردگارى که هیچ شریک و شبیهى براى او نیست (لا شریک له ).
سرانجام مى فرماید: و به این موضوع ، من دستور یافته ام و من اولین مسلمانم (و بذلک امرت و انا اول المسلمین ).
چگونه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اولین مسلمان بود.

در آیه فوق پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان اولین مسلمان ذکر شده است ، و در این باره در میان مفسران گفتگو است ، زیرا مى دانیم اگر منظور از اسلام معنى وسیع این کلمه بوده باشد تمام ادیان آسمانى را شامل مى شود و به همین دلیل این کلمه (مسلم ) بر پیامبران دیگر نیز اطلاق شده است ، درباره نوح (علیه السلام ) مى خوانیم : و امرت ان اکون من المسلمین مامورم که از مسلمانان باشم (یونس - 72)
و درباره ابراهیم خلیل (علیه السلام ) و فرزندش اسماعیل نیز مى خوانیم : ربنا و اجعلنا مسلمین لک : خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده (بقره - 128)
و درباره یوسف (علیه السلام ) آمده است توفنى مسلما: مرا مسلمان بمیران (یوسف - 101) و همچنین پیامبران دیگر.
البته مسلم به معنى کسى است که در برابر فرمان خدا تسلیم است و این معنى درباره همه پیامبران الهى و امتهاى مؤ من آنها صدق مى کند، با این حال ، اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام او است ، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همگان بود و یا اولین فرد از این امت بود که آئین قرآن و اسلام را پذیرفت .
در بعضى از روایات نیز وارد شده است : که منظور نخستین کسى است که در عالم ارواح به دعوت پروردگار و سؤ ال او در زمینه الوهیتش پاسخ مثبت داد.
در هر حال آیات فوق روشنگر روح اسلام و حقیقت تعلیمات قرآن است ، دعوت به صراط مستقیم ، دعوت به آئین خالص ابراهیم بت شکن ، و دعوت به نفى هر گونه شرک و دوگانگى و چندگانگى ، این از نظر عقیده و ایمان . و اما از نظر عمل ، دعوت به اخلاص و خلوص نیت و همه چیز را براى خدا بجا آوردن است ، براى او زنده بودن و در راه او جان دادن ، و همه چیز را براى او خواستن ، به او دلبستن و از غیر او گسستن ، به او عشق ورزیدن و از غیر او بیزارى جستن است .
چقدر فاصله است میان این دعوت صریح اسلام و میان اعمال جمعى از مسلمان نماها که چیزى جز تظاهر و خودنمائى نمى فهمند و نمى دانند، و در هر مورد به ظاهر مى اندیشند، و نسبت به باطن و مغز، بى اعتنا هستند، و به همین دلیل حیات و زندگى و اجتماع و جمعیت و افتخار و آزادى آنها نیز چیزى جز پوستهاى بى مغز نیست !.

*****************

ابا عبد الله رو کرد به فرزندان عقیل و فرمود: اولاد عقیل! شما یک مسلم دادید کافى است،از بنى عقیل یک مسلم کافى است، شما اگر مى‏‌خواهید برگردید، برگردید. عرض کردند: یا ابا عبد الله! یابن رسول الله! ما تا حالا که مسلمى را شهید نداده بودیم در رکاب تو بودیم، حالا که طلبکار خون مسلم هستیم رها کنیم؟ ابدا، ما هم در خدمت‏ شما خواهیم بود تا همان سرنوشتى که نصیب مسلم شد نصیب ما هم بشود ...

https://imamhussain.org/persian/31418

یزید بن مغفّل بن جعف بن سعد

سماوی در ابصار العین آورده است: «یزید بن مغفّل یکى دیگر از دلیران شیعه و از شعراى کارآمد بود و از اصحاب حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود که در صفّین همراه ایشان جنگید و از سوى آن حضرت به جنگ خریت که از خوارج بود اعزام شد و هنگامى که مغفل بن قیس، خریت را کشت، یزید بن مغفل در طرف راست او بود چنانکه طبرى نقل کرده. مرزبانى در «معجم الشعرا» گفته است که او از تابعین و پدرش از اصحاب بود. صاحب «الخزانه» نیز گفته است که او با حسین (علیه السّلام) در سفر مکه به سوى عراق همراه بود و حضرت امام حسین (علیه السّلام) او را به همراه حجاج جعفى پیش عبید اللّه الحرّ الجعفی فرستاد و در روز عاشورا قهرمانانه جنگید تا به شهادت رسید.»

 
شهید رئیسی بهترین شکل تقوا را در اطاعت از رهبری فریاد کشید. همواره خود را سرباز رهبری می‌دانست، نه رقیب. خود را گزینه بدیل قدرت ندانست و تلاش کرد مدام پیروی از رهبری را به دیگران بیاموزد... (همسر شهید جمهور)

 بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی:

و ای امّت مسلمان ... بدانید که این منافقان هرگاه قدرت به دستشان بیفتد، آن چنان با شما رفتار می‌کنند که مغولان با ایرانی‌ها کردند. به قول امام عزیزمان که می‌فرمایند: منافقین از کفار بدترند، به راستی چه سخن درستی است ؛ چون این منافقان هستندکه خون شهیدان ما را پایمال می‌کنند ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید علی تاج احمدی تبریزی:

شهادت: بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه زید

تکلیف شما امت، حضور همیشگى‏تان در صحنه است؛ صحنه‎ی مبارزه و پیکار، که شیاطین از این مى ‏ترسند و این بر شما حجت است. برادران و خواهران! این است پیام خون تمامى شهداى اسلام: ما رفتیم و به وظیفه‎ی خود عمل کردیم و با خون خود نهال اسلام را آبیارى کردیم و این شمایید که باید پاسدار دستاوردهاى این خون‎ها باشید و شمایید که باید با دشمنان اسلام تا آخرین قطره‎ی خون‎تان پیکار کنید ...

بخشی از وصیت‌نامه  قدرت الله فصیحی رامندی

بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه‌زید

اگر سعادتْ مرا یارى کرد و شهید شدم، دست هایم را مُشت کرده روى سینه‏ ام بگذارید تا دشمنان اسلام و انقلاب بدانند که همیشه آماده و از آنان بیزار هستم. چشم هایم را باز بگذارید تا بدانند که کورکورانه از دنیا نرفتم و پرچم خونین «لا اله الا الله» را روى سینه‏ ام بگذارید تا بدانند هدفم جز اسلامْ چیز دیگرى نبوده است. ...و امّا شما اى ملت مسلمان و اى حافظان انقلاب! مبادا لحظه‏ اى به خواب غفلت بروید، که وقتى چشم باز می کنیدْ کار از کار گذشته باشد؛ همان طورى که شهیدِ مظلومْ آیت الله بهشتى را نشناختیم و وقتى شناختیم که دیگر «بهشتى» یی در کار نبود.

بخشی از وصیت‌نامه  شهید ابوالفضل بختیاری

بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۶، در مریوان

برادران عزیزم! وقتی من شهید شدم، نگذارید اسلحه ی من بر زمین بیفتد. خواهران مهربانم! از شما هم تقاضا دارم که با حجاب بوده و به دستورات اسلام عمل کنید...

بخشی از وصیت‌نامه شهید قاسم نیک‌جو

شهادت: بیست و نهم فروردین ۱۳۶۳، در دشت آزادگان

برادران و خواهرانم! این چند جمله را به عنوان تذکُّر از برادر کوچک خودتان بپذیرید: همه در قبال انقلاب مسؤول هستیم؛ پس در مورد مسایل انقلاب بی تفاوت نباشید و خودتان را در مسیر انقلاب قرار دهید. همه ی شما و همه ی ما در قبال این شهدا -که برای خدا و یاری اسلام خون شان بر زمین ریخته شده است- مسؤول هستیم و باید هر کس به اندازه ی توانش خدمت کند که -ان شاء الله- خدمت می کنید. مسأله ی دیگر این که به مسایل عبادی و دینی خودتان توجه داشته باشید؛ به خصوص در انجام واجبات! خواهرانم! به جز خوبی و مهربانی از شما چیز دیگری ندیدم. سعی کنید در تربیت فرزندان تان دقت داشته باشید و از همان کودکی با مسایل دینی آشنای شان کنید؛ البته باید خودتان انجام دهید (که انجام می دهید) تا آن ها هم از شما یاد بگیرند. وقتی شما نماز اول وقت بخوانید، در ماه مبارک رمضان روزه دار باشید، در زندگی شما غیبت نباشد و حجاب تان را رعایت کنید، فرزند شما هم یاد می گیرد. خلاصه ی کلام اینکه شما در قبال انقلاب و فرزندان تان، مسؤول هستید. برادرانم! شما هم باید طوری فرزندان تان را تربیت کنید تا در آینده برای انقلاب و اسلام مفید باشند...

بخشی از وصیت‌نامه شهید محمد ابراهیم زارع پور

شهادت: بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر

همیشه دعاگوی پاسداران و رزمندگان اسلام باشید و از امام عزیز، تشکر کنید که ایران را از تاریکی بسوی نور هدایت کرد...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «حسن سقایی پورسکل»

شهادت: ششم خرداد 1365، در فاو

شهادت من یک پیروزی است و این پیروزی، پیروزی اسلام است. این پیروزی بر همه مبارک باد ...

گوش به حرف‌های منافقان ندهید، به رادیوهای بیگانه گوش نکنید و همواره به فرمان‌های امام امت گوش فرا دهید.

امیدوارم خداوند، پیروزی نهایی را هر چه زودتر نصیب اسلام و مسلمانان کند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «فضل الله عسکری بشکانی»

شهادت: 18 اردیبهشت 1361 با سمت تک تیرانداز در خرمشهر

از امام امت، خمینیِ بت‌شکن، تا آخرین قطره خونی که در رگ‌هایتان جاری است و تا زمانی که توان حرکت و دفاع در برابر کافران و ابرقدرت‌های جهان دارید، پشتیبانی کنید و پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا آسیبی به شما نرسد ...

پس از شهادتم، اگر دشمنی دیگر از نقطه‌ای دیگر شما را مورد حمله قرار داد، با قدرت در برابرش بایستید. هرگز تسلیم نشوید و از حسین (ع) درس بگیرید و ادامه‌دهندگان راه او باشید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «حسن اعمی برنطین»

شهادت: پانزدهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر

پیام من به ملت شهید پرور ایران این است که ای ملت، امام را تنها نگذارید و در جبهه و پشت جبهه، یاری‌گر این انقلاب باشید، تا ان‌شاءالله این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) متصل گردد.

پیام من به خانواده‌ام این است که روحیه انقلابی خود را حفظ کنند، در برابر شهادت من صبر و استقامت داشته باشند، مردم را هدایت کنند و برای مبارزه با آمریکا آماده باشند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد بازماندگان قشمی»

شهادت: پانزدهم اردیبهشت 1361، در ام‌الرصاص

ارواح شهیدان، زمانی آرام خواهد گرفت که اسلام در ایران و سپس در سراسر جهان مستقر شود و امام مهدی (عج) پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درآورد. امیدوارم عزیزان و نزدیکانم آن روز را ببینند و از سربازان آن حضرت باشند ...
 

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «خلیل عجم قشمی»

شهادت: هفدهم اردیبهشت 1361، در تنگه چزابه

حال فرصتی پیش آمده تا به یاری خداوند متعال، به جبهه‌های حق علیه باطل بروم و از سربازان امام حسین (ع) باشم، زیرا سیدالشهدا نیز برای احیای دین مبین اسلام قیام کرد و ما هم به فرمان رهبر عزیزمان، امام خمینی، برای احیای دین اسلام قیام می‌کنیم...
 

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی مسلم‌زاده»

شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت، 1362 در کرمانشاه

وصیتم به امت شهیدپرور این است که همیشه و در هر حال، خود را پیرو ولایت فقیه بدانید و از دستورات پیامبرگونه امام تبعیت کنید...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «مجید مقرّی»

شهادت: اول اردیبهشت ۱۳۶۷

از برادران هم سن و سال خودم این خواهش را دارم که درس خود با بخوانند و نگذارند که سودجویانى همچون منافقین در رتبه‌اى بالا راه یابند و ... به این انقلاب و به این امت زخم بزنند؛ و از شما برادران مى‌خواهم که سنگر مدرسه و مسجد و پایگاه‌های بسیج را خالى نگذارید و یک لحظه از خدا غافل نگردید...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد صادق‌راه بهمنی»

شهادت: چهارم اردیبهشت، 1365 در فاو

از خواهران و برادرانم می‌خواهم که وحدت و همبستگی خود را حفظ کنند و همیشه گوش‌ به‌ فرمان امام باشند و دستورات او را مو به مو اجرا کنند. از همسر و دخترانم می‌خواهم با حجاب و تقوای خود، اسلام عزیز را یاری دهند...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «نورمراد رضایی»

شهادت: 24 اسفند 1363، در هورالعظیم

امیدوارم که راه مرا که راه حسین(ع) است ادامه دهید. برای من ناراحت نباشید که چون شهید زنده شما را به تبعیت از امام عزیز سفارش می کنم و مبادا در برابر شهادت من گریه کنید که دشمن شاد شود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید کریم ماهری

شهادت: یازدهم مرداد ۱۳۶۹، در بانه در هنگام درگیری با گروه‌های ضد انقلاب

نماز را احیا کنید زیرا بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت است و در راه خدا جهاد کنید بنابه فرمایشات پیشوایان دینمان، دشمنان دین و قرآن را بشناسید و آنها را نابود کنید ...

با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. همیشه راضى به قضاى الهى باشید و همه رزمندگان کفر ستیز اسلام را دعا کنید. برای رفتگان قرآن بخوانید و هر پنچشنبه آن را به شهدا هدیه کنید. همیشه پشتیبان امام امت باشید، با یکدیگر مهربان باشید و همیشه وحدت کلمه را حفظ کنید. نگذارید اجانب بین شما رخنه کند و شیطان اهریمن شما را اغفال نماید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید محمود علی روشنی پور

شهادت: دهم بهمن 1360، در میمک

من آرزو دارم شهید نشوم تا هنگامی که دشمن را به لرزه بیندازم تا بفهمد که اسلام و آن هم اسلام راستین فقط در پیروی از خط امام خمینی میباشد و هنگامی که دشمنان اسلام دیدند که اسلام قویتر از آنست که آنان تصور می‌کردند هنگامی که ثابت کردیم ما پیروان خمینی فقط بندگان خداوندیم و دیگر در برابر هیچ قدرتی تسلیم نخواهیم شد آنگاه که دشمن یا نابود شود یا تسلیم، آن هنگام دیگر آرزویی ندارم غیر از لقاء الله [یعنی] شهادت ...

 
بخشی از وصیت‌نامه شهید «عباس روندی»

شهادت: دهم اسفند1364 در سلیمانیه

چند جمله نیز برای امت حزب الله و شهید پرور می‌نویسم امت حزب‌الله می‌دانید که الان تمام جهان بخصوص ابرقدرت‌های جهان علیه ما دسیسه می‌کنند و ما فقط خدا را داریم و بس امروز اسلام در خطر است و ما نباید دست روی دست بگذاریم و کاری انجام ندهیم. باید بیندیشیم که چرا جهان با ما دشمن است؟ پاسخ روشن است برای این که حرف ما حق است ما هیچ نیتی نداریم جز این که احکام خدا در روی زمین حاکم گردد و مگر غیر از این است که ما پیرو راه حسین (ع) هستیم، حسین(ع) چه می‌خواست جز این که فساد از بین برود و احکام خدا حاکم گردد؟
امت شهید پرور همیشه وحدت خود را حفظ کنید. رهبران ما همیشه در مورد وحدت به ما سفارش می کنند و خدا هم ما را به وحدت دعوت کرده است تا آنجایی که قرآن می فرماید به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید حمیدرضا زمانی مجد

شهادت: دوم مرداد 1367، در مریوان

در آخر سخنی با شما مردم دارم، می دانم که خود آگاهید اما سخن آخرم این است که بیشتر مدافع انقلاب باشید و از ارزشهای والای اسلامی و انسانی پیروی کنید تنها به خدا توکل کنید. مبادا امام را چون اهل کوفه که ابا عبدالله را بی یاور گذاشتند تنها گذارید و کلام آخر اینکه بر سختی ها و مشکلات فایق آیید که خدا یار محرومان خواهد بود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مهدی عصارزاده

شهادت: بیست و نهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، در شلمچه

امیدوارم در راه اسلام عزیز و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) ثابت قدم و استوار باشید و فرامین این سلاله پاک امامان را با دل و جان، سمعاً و طاعتاً بپذیرید ...
من خیلی خوشحالم از اینکه این سعادت بزرگ نصیبم شد تا با سربازان اسلام به جنگ کفار خارجی در جنوب و غرب و منافقین بدتر از کفار بروم و از کیان اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی دفاع نمایم ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید خداداد لطیفی

شهادت: 30 اسفند ماه 1366 در دشت ذهاب

از من به شما نصیحت که همه با هم دوست و مهربان باشید و نگذارید دشمن در شما رخنه کند و یا خدای نکرده برای شما سخن چینی کند ...

 

 حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: «همه‌ی دوستان -‌و نیز همه‌ی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزه‌ مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما [شهید سلیمانی] تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.» ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید فتح‌الله گودینی

شهادت: 27 بهمن 1364 در سلیمانیه

در آخر وصیت می‌کنم دست از اولیا و اوصیای الهی برندارید و آنها را شفیع خود قرار دهید و پشتیبان این جنگ تا پیروزی نهایی باشید زیرا اگر خدای ناکرده در این جنگ شکست بخوریم اسلام شکست سختی را متحمل می شود ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید غلامرضا گودینی

شهادت: 16 مرداد 1366 با سمت فرمانده گردان حنین در سردشت

از شما عزیزان تمنا دارم که گوشهایتان را تیز و چشم هایتان را باز نمایید و نگذارید از خط پر ارزش امام (ره) توسط مقدس نمایان، شاخه‌هایی جدا شود مواظب باشید و بدانید که منافق حیله‌گر است و می تواند از هر لباس و از هر نقابی استفاده کند. امت شهید پرور همیشه وحدت خود را حفظ کنید. رهبران ما همیشه در مورد وحدت به ما سفارش می‌کنند و خدا هم ما را به وحدت دعوت کرده است تا آنجایی که قرآن می‌فرماید به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید عبدالکریم گودینی

شهادت: هشتم اسفند 1364، در سلیمانیه

مواظب باشید که دشمنان اسلام چه در داخل و چه در خارج می‌خواهند به انقلاب ما ضربه بزنند و یکی از نمونه‌های آن جنگ تحمیلی بعثیان ... است. ای جوان‌ها شما می‌بایست این انقلاب را حفظ و حراست نمایید. فریب گروهک‌های منافق را نخورید. پدران و مادران عزیز فرزندانتان را با تربیت و اخلاق اسلامی آشنا کنید تا در دامن این گروه‌ها گرفتار نشوند ...

دانشجویان و دانش آموزان عزیز شما در انقلاب نقش مهمی داشتید، نگذارید افراد ناخلف در دانشگاهها و مدارس رخنه کنند و فرزندان این انقلاب را بفریبند. با هم مهربان باشید و بیشتر درباره ی اسلام مطالعه کنید ...

پدر و مادر گرامی هر وقت به یاد من افتادید و خواستید برای من گریه کنید به یاد آن روزی بیفتید که امام حسین (ع) شجاعانه همراه یاران وفادارش در صحرای داغ کربلا جنگید تا جان خود را فدای اسلام کرد و یاد آن روزی بیفتید که جوانان ما سینه سپر کرده و در مقابل توپ و تانک طاغوت زمان شاه خائن ایستادگی کردند.

آری به یاد آن روزی باشید که حضرت عباس مردانه و شجاعانه در راه اسلام و برای از بین بردن کفر با مشرکان زمان جنگید و هر دو دست نازنینش را فدای اسلام کرد. ای پدر و مادر به خون پاک امام حسین(ع) قسم یاد می کنم و به شما قول می دهم که ما پاسداران حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش بت شکن زمان امام خمینی ریشه ظلم و فساد را از بین خواهیم برد؛ البته اگر ما هم نباشیم، دیگر رزمندگان پرچم مقدس اسلام را در سرتاسر گیتی به اهتزاز درخواهند آورد. از شما ملت شهید پرور و ایثارگر می خواهم وحدت کلمه ای را که امام عزیزمان همیشه به آن سفارش می کنند از دست ندهید تا قانون اسلام به خوبی پیاده شود ...

مسجدها را که سنگری عظیم است پر و زنده نگه دارید و در دعای کمیل، نماز جمعه نماز وحدت و دعای توسل شرکت کنید قرآن را بیاموزید که اجر عظیمی خواهید برد به دیدار خانواده های شهدا بروید و از آنها دلجویی کنید که ثوابی بس بزرگ دارد به والدین خودتان احترام بگذارید تا خداوند از شما راضی شود ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید رضا گودینی

شهادت: 23 فروردین 1362، در فکه

اما سفارش من به تمام دوستان و عزیزانم این است که پیام شهدا این است، امام را تنها نگذارید و از ولی فقیه اطاعت کنید. برادران برومند جنگ را فراموش نکنید که به قول امام حیثیت و شرف ما در گرو همین جنگ است...

برادران غیورم خدا می داند که ما هیچ آرزویی جز سلامتی امام و پیروزی رزمندگان اسلام نداریم و تمام آرزویمان را در دهانه مسلسلها خلاصه کرده ایم و بر سینه کافران فرود می آوریم و اما ای امام عزیز! اگر نتوانستم سرباز خوبی باشم و مسؤولیتم را خوب انجام بدهم شرمنده ام و امیدوارم که با ریختن خونم مسؤولیت سنگینم را که حاکی از خون هزاران شهید است، انجام بدهم ...
 

ویژه‌نامه الکترونیکی| امام در کلام شهدای استان هرمزگان

 بخشی از وصیت‌نامه شهید رسول گودینی

شهادت: 14 تیر 1360 در روستای قلعه شمشیر پاوه توســط نیروهای بعثی

اگر از امام فاصله بگیرید، بدانید که از قرآن و خدا دور شده‌اید. همواره روحانیت را اصل قرار دهید و پیرو راه آنان باشید ...

نقل قولی از شهید مدافع حرم لبنانی، شهید «محمد حسین جونی» در خصوص اهمیت حفظ توامان فعالیت فرهنگی و آمادگی نظامی ...

سبک زندگی شهید مدافع حرم شهید حامد جوانی ...

توصیه سردار شهید حسین همدانی درباره مواجهه با مواقع سختی و مشکلات ...

https://harimeharam.ir/category/14/1

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا
۳۰
خرداد
۰۴

 

In the Name of Allah, the Merciful, the Most Merciful

We have written in the Psalms, after the Remembrance: 'The righteous among My worshipers shall inherit the earth

Sura 21: AL-ANBIYA (THE PROPHETS) - Juz' 17 - Translation Qarib

Quran

**************

Note: All content is free to use

 

Who is Imam Mahdi? Is he the Savior promised by all religions?

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Imam Mahdi’s birth anniversary is a manifestation of optimism about the future

Apr 30, 2018

The 15th of Sha'ban is the embodiment of our hopeful outlook towards the future. All the hope that we invest in something may or may not have the outcome that we hoped for; however, the hope towards the final salvation by the absolute Wali [representative of God] of the Almighty God— the Imam of the Time

 (may God hasten his reappearance, and may our souls be sacrificed for his sake)

 â€” is an inviolable hope... It is not only Shi’as that have made this claim; it is not only Muslims that have made this claim: all religions of the world are waiting for such a day to come. Our privilege is that we know him: we feel his existence; we believe in his existence; we speak to him; we address him; we make requests to him and he grants us our requests. This is the difference between us and others. Others —non-Shia Muslims and non-Muslim believers — believe in something that is vague; however, this is not the case with us Shi’as. It is clear what we want and whom we speak to. The 15th of Sha'ban is a day of hope.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Seeking intercession from Imam Mahdi (a.s.) is a means for expressing obedience to God

May 10, 2017

As for the Imam of the Time (may God hasten his reappearance and God's greetings b upon him),

 the first point is that the great personality is the inviter to God. Looking at that great Imam (a.s.) is a way of expressing one's love for and obedience to Allah the Exalted: "greetings be upon you who invite to God and who are conversant with His signs" [Ihtijaj, Vol.2, page 493]. All matters, all prophets, all saints, all sanctities and all pure souls who cast light on our lives, on our world and on the entire universe are the signs and reflections of God. This is a point that should receive attention. We pay attention to the Imam of the Time (a.s.), and we appeal and show humbleness before that great Imam (a.s.) so that this humbleness reaches the Essence of the Only One and so that we show our obedience to Allah the Exalted.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Shiism thoroughly introduces the personality of the Savior

Jun 4, 2015

All Abrahamic religions believe in an end-times savior. All Abrahamic religions believe that someone will emerge who will save the world from the morass of oppression and cruelty. In Islam, the name of this savior has been mentioned. All Islamic denominations refer to this divine person and this great and extraordinary individual as Mahdi. Perhaps, there is no Islamic denomination that does not believe Mahdi (a.s.) will emerge. He is a descendent of the Holy Prophet (s.w.a.). Islamic denominations have even specified the name and epithet of that noble man. The feature of Shia ideology is that it thoroughly and clearly introduces this personality. It considers him as the son of the eleventh Imam - Imam Hassan al-Askari (a.s.). From the viewpoint of Shia historians and writers, his birth date is completely clear. Most of other Islamic denominations have not specified his birth date or they have not accepted it, but the Shia prove the existence and birth date of that great personality with strong and cogent reasons. Some people have dismissed the possibility of the existence and survival of a person over this long time. This is the only question that opponents have raised regarding Imam Mahdi (a.s.). However, the Holy Quran dispels this doubt with its clear words. The Holy Prophet (s.w.a.) says about Prophet Noah, "We sent Noah to his people, and he tarried among them a thousand years less fifty" [The Holy Quran, 29: 14]. This does not mean that he lived for 950 years. It apparently means that his mission - to invite people to God - lasted for 950 years. Therefore, this questioning is groundless.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The greatest quality of belief in Mahdawiyyah is creating hope

Jun 4, 2015

The greatest characteristic of this belief among Shias is that it engenders hope. The Shia community is not reliant only on its prominent historical events in the past. It also looks forward to the future. A person who believes in the issue of Mahdawiyyah on the basis of Shia ideology does not empty his heart of hope even in the most difficult circumstances. There is always a ray of hope in the heart of such a person. They know that this dark era and this era of oppression and illegitimate domination will definitely come to an end. This is one of the most important results and achievements of this belief. Of course, Shia belief in the issue of Mahdawiyyah is not confined to this point: "People all over the world feed from his blessings and the heavens and the earth gain strength thanks to his existence" [Commentary on Usul al-Kafi, Vol. 1, p. 4]. Such is the belief in Mahdawiyyah. This bright flame and this shining light has existed in Shia societies in the course of past centuries and it will continue to exist. By Allah's favor, the era of anticipation will come to an end.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

A major opening to salvation is awaiting the reappearance [of Imam Mahdi]

Jun 11, 2014

We should wait. The outlook of religions towards the final destination of the caravan of mankind is a very promising outlook. The spirit of waiting and establishing a close relationship with the Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake)

and anticipating the day when he reappears is really one of the greatest gates of salvation [faraj] for the Islamic community. We are waiting for salvation. This anticipation itself is salvation. This anticipating is the gate to salvation. It is promising and revitalizing. It prevents us from feeling desperate, ruined, hopeless and confused about the future. It gives us hope and it provides guidance. This is the point about the Imam of the Time (God's greetings be upon him).

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Belief in the Savior is a component of religions’ worldviews

Jun 11, 2014

Belief in the Imam of the Time (a.j.) is a component of religions’ worldviews. That is, just as divine religions hold viewpoints within their general worldviews about the universe, mankind, origin and the end of human life’s trajectory—about genesis and resurrection—they also hold viewpoints in their worldviews about the final destination of the caravan of humans. A worldview is a great system which lays the foundation for all the thoughts, obligations and rules of religions. It addresses the issues of the afterlife and the hereafter. Another issue is where the mankind is heading to. If we liken the human community throughout history to a caravan which is taking a specific path, then we are faced with this question: Where is this caravan going? What is the destination of this caravan? What is the end of this path? This is a serious question and every worldview should answer it. Religions have answered this question... all of them believe that this caravan will reach a favorable, sweet and pleasant destination in the end. The main characteristic of this destination is justice. Justice has been humanity's general request from the first day until today and it will remain mankind’s main request until the end. Those people who try to believe in variety, diversity and change in their principles and main philosophies cannot deny the fact that humanity has had certain requests from the first day until today, the most important of which is justice. Humanity is after justice. It has never changed its mind about this demand and in the end, this demand will be met.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Self-edification is a prerequisite to awaiting

Jul 9, 2011

Awaiting requires that we prepare ourselves. We should know that a great event will take place and we should always expect it to happen. We can never say that the event will not happen in a few years nor can we say that the event will happen in the near future. We should always wait for it. Those who are waiting should develop characteristics and manners that are expected in the awaited era. This is the requirement for awaiting. If there is supposed to be justice, truth, monotheism, purity and submission to God in the awaited era, then as the people who are waiting, we should get closer to these qualities. We should become familiar with justice. We should prepare ourselves for justice. We should prepare ourselves for accepting the truth. These are the consequences of awaiting.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The issue of awaiting is an inseparable component of Mahdawiyyah

Jul 9, 2011

The issue of waiting [for the re-appearance of Imam Mahdi (a.s.)] is an inseparable component of Mahdawiyyah. It is one of the key concepts for understanding religion and the general movement of the Islamic Ummah towards the lofty goals of Islam. Awaiting means expecting an event that will definitely happen. This is the meaning of awaiting. Awaiting means that this future is definite. This is especially true if we are awaiting a living and primed entity. This is a very important issue. We are not awaiting someone who has not been born yet. No, we are awaiting someone who exists and is present among us. There are certain narrations according to which people can see him, but they do not recognize him. In certain narrations, he has been likened to Prophet Joseph whose brothers used to see him. He was present among his brothers and he used to sit beside them, but they could not recognize him. It is such a clear and motivating truth. This facilitates awaiting. Humanity needs this awaiting and the Islamic Ummah needs it even more. This waiting puts responsibilities on the shoulders of human beings.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Without Mahdawiyyah, all efforts by the all prophets will turn futile

Jul 9, 2011

If Mahdawiyyah did not exist, it would mean that all the efforts by divine prophets, all prophetic missions, all the strenuous efforts of divine prophets were futile. Therefore, the issue of Mahdawiyyah is an essential issue. It is one of the central divine teachings. For this reason, as far as I know, in all divine religions, there are teachings which are essentially the equivalent to Mahdawiyyah. However, these teachings have been distorted and blurred over time and it is not clear what they are trying to say. The issue of Mahdawiyyah is among the undeniable Islamic realities. That is to say, Mahdawiyyah is not limited to Shia Islam. There is a consensus among all Islamic denominations on the end of the days-- which includes when Imam Mahdi (may God hasten his re-appearance) establishes ultimate justice in the world. There are valid narrations [confirming that] by the Holy Prophet (s.w.a.) and Islamic luminaries from different denominations of Islam. Therefore, there is no doubt in this regard. However, Shia Islam has an advantage among other denominations; because the issue of Mahdawiyyah is not an ambiguous issue in Shia Islam. The issue of Mahdawiyyah is not a convoluted issue; it is not complicating to understand. It is clear. Mahdawiyyah has an epitome and we are familiar with this epitome. We know his characteristics. We know his ancestors. We know his family. We know when he was born. We know the details. And this familiarity is not based on Shia narrations alone. There are non-Shia narrations that clarify the details for us. Followers of other Islamic denominations should pay careful attention in order to understand this clear truth.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The time after the reappearance of Imam Mahdi is the time of the true rule of spirituality and religion over mankind’s life

Jul 9, 2011

The topic of Mahdawiyyah is among the main topics in the cycle and set of noble religious knowledges; such as the topic of Prophethood. That is, it is comparable to prophethood: this is the importance that we should attach to the issue of Mahdawiyyah. Why? Because Mahdawiyyah represents what all prophets were sent for - namely, building a monotheistic world on the basis of justice using all the capacities that Allah the Exalted has bestowed on humanity. This is the era that will come after the reappearance of Imam Mahdi (God's greetings be upon him and may God hasten his re-appearance): the era in which monotheism and genuine spirituality will be dominant over the entire life of human beings, the era in which justice will be established in the real sense of the word. Well, this was what prophets were sent for.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Who is the promised Imam of the Shias and the Savior of the world? Is the belief in him logical?

Aug 17, 2008

The Shias are awaiting the arrival of the promised savior-- Imam Mahdi (a.s.) -- and are not lost in their fantasies; they are searching for an existing reality. He is alive and lives among the people. He sees people. He can feel their sufferings. Those who are lucky enough and have the capacity sometimes meet him without recognizing him. He does exist. He is a real human: a known being with a given name; his parents are known and he lives among the people and with them. This is how our—the Shias’—belief is. And the followers of other faiths who do not believe in this reality have never been able to provide any logical reasons to reject this belief. There are several obvious and strong reasons, also accepted by Sunni Muslims, which are a testimony to the existence of this exalted servant of God. All these reasons provide evidence that Imam Mahdi (may our souls be sacrificed for his sake) is living among us - and we are all aware of his characteristics. This is what has been cited in many non-Shia sources as well. The birth date of the pure-hearted son of Imam Hassan al-Askari (a.s.) is known to everyone. His miracles and those who are connected with him are also known to us. God Almighty has granted a long life to him. These are the characteristics of the Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake) whom all the nations of the world, all ethnic groups, and people from all faiths and races have been impatiently waiting for at all times. These are the beliefs of Shia Muslims about this important issue.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The Torah and the Gospel give tidings of the truth of the belief in the Mahdawiyyah

Aug 17, 2008

Regarding the issue of Mahdawiyyah, Sunni Muslims - and even non-Muslim scholars who have studied the Shia beliefs about the issue of Mahdawiyyah - all confirm the fact that the tidings given by the Torah, Gospel, and scriptures of other religions are based on the same Mahdawiyyah concept held by Shia Islam.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

What does awaiting the savior entail?

Aug 17, 2008

Awaiting the Savior means that we should not accept or be satisfied with the current situation in our lives, and we should make efforts towards living an ideal life. And it is evident that such an ideal situation can only be created by Imam Mahdi (may our souls be sacrificed for his sake). We should prepare ourselves to fight like a soldier for such a situation. Waiting for the arrival of Imam Mahdi does not mean that we should remain idle and not make any efforts to improve. Simply waiting for the arrival of the Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake) is not what we should do. What does waiting for the savior mean? It means waiting for the strong, powerful and divine hand of Imam Mahdi to put an end to the domination of the oppressive powers with the help of humans; to bring justice to the world; to raise the flag of monotheism, and to lead humans to truly submit to God. We should get prepared for this. The formation of the Islamic Republic prepared the ground for this great and historic movement. Everything that is done to achieve justice in the world takes us one step forward towards reaching this lofty goal. This is the meaning of waiting for Imam Mahdi. Awaiting the Savior means that we should move and not remain idle. Awaiting the Savior does not mean that we should leave things to others and wait for something to happen. Awaiting the Savior means that we should move and get prepared for the arrival of Imam Mahdi. We should be individually and socially prepared. Taking this great step and being able to prepare the right atmosphere for the arrival of Imam Mahdi was a blessing from God Almighty bestowed on our nation. This is the meaning of awaiting Imam Mahdi. Being prepared on all fronts to achieve the purpose for which the Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake) will rise up is the true meaning of awaiting him. That great revolution will happen to achieve such goals as promoting justice, living a humane and moral life, and submitting to God. This is what awaiting the Savior means.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Worlds current situation resembles the features of the awaited era as explained by narrations

Aug 17, 2008

Look at the current situation of the world. What has been described in traditions about the time of the arrival of Imam Mahdi (may our souls be sacrificed for his sake) exists in the world: The world is brimful of oppression and tyranny... Today, oppression and tyranny are prevalent in the world. Today, the life of human beings is dominated by the oppressive and arrogant powers of the world. This is the situation that exists in all parts of the world. Today, human beings are suffering many a problem due to the prevalence of tyranny and egocentric desires in their lives. That there are two billion people starving in the world, the existence of millions of people who are under the influence of egocentric desires in non-divine governments, and the pressure that is currently being exerted on faithful people and those who fight for justice on God's path-- such as the Iranian nation who has managed to raise the flag of justice in a certain part of the world-- are all indicative of the prevalence of tyranny and oppression in the world.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

What is meant by faraj [salvation]?

Aug 17, 2008

One important point regarding the issue of Mahdawiyyah is that in the Islamic and Shia belief systems, waiting for the arrival of Imam Mahdi has been interpreted as waiting for salvation. What does salvation mean? It means being saved. When do we usually yearn for salvation? We do so when we are in a difficult situation, and when there is a problem. When we face problems, we are in need of salvation - that is someone who can solve our problems and save us. This is an important point. The true meaning of waiting for a savior is that those who believe in Islam and the religion of the Prophet's household (a.s.) identify the problems of humans in the modern world. This is what they should actually do. They are waiting for the problems of humanity to be solved. The issue is not limited to my or your problems only. The Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake) will come to solve the problems of humanity. He will come to save humanity forever. This means that those who are waiting for the arrival of Imam Mahdi are discontent about the current situation of the world - the unfair situation of the world in which many innocent people are oppressed, many are misled, and many others do not find the opportunity to worship God. Waiting for the arrival of Imam Mahdi means opposing the current situation that is prevalent in humans' life, and which has been caused due to the prevalence of ignorance and carnal desires in humans' life. This is the true meaning of waiting for the arrival of Imam Mahdi.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Divine religions do not give baseless hopes to people

Aug 17, 2008

The 15th of Sha'ban is a day that is full of hopefulness. This hopefulness is neither exclusive to Shia Muslims nor even to the entire Islamic Ummah. To the best of my knowledge, the promise of a bright future for humanity and the arrival of a promised savior for promoting justice are universal beliefs that are shared by almost all divine religions across the world. Apart from Islam, Christianity, and Judaism, even Hindi faiths such as Buddhism - and other religions that most people have not even heard about - have informed their followers of such a future in their teachings. In fact, this has provided man with a kind of hope throughout history. It is a response to human need for this hope. Divine religions - which often have divine and celestial roots - did not intend to give people false hopes. They all expressed a reality. There is a reality in the creation of man and in the long history of humanity, and that reality is that one day the battle between good and evil is going to result in the defeat of evil and the victory of good. After this stage, man's true and pleasant life is going to begin in which struggle will no longer imply fighting. Rather, people will struggle for equality in doing righteous deeds. This is a fact that is shared by all religions.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Hopefulness and justice: two prominent qualities of awaiting the Savior

Aug 26, 2007

One quality of the 15th of Sha'ban and the birth anniversary of the Imam of the Time (may our souls be sacrificed for his sake) is hope and justice. There are two outstanding points in our anticipation and our celebration of 15th of Sha'ban. One is the issue of raising hopes about this birth and the future that humanity is waiting for as a consequence of this birth. This is a source of hope. Another is that in the world that will be created after the reappearance of that great Imam (a.j.), the most prominent characteristic is justice. When you take a look at all the narrations and ahadith that have been narrated about that great Imam (a.j.) and that era, you see that the main focus is not on people's piety. Of course, people will be pious and religious in that era, but the main focus is on the fact that people will benefit from justice at that time and that justice and equality will be established. This matter exists in all supplications (duas), prayers and narrations about that great Imam (a.j.). That is to say, an outstanding feature in that promising future is justice, as humanity is thirsty for justice.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

A society that believes in Mahdawiyyah grows heartened

Sep 20, 2005

A society believing in Mahdi receives oriflamme and warmth in their hearts. This spirit is very important for nations. Know that colonialism gained the upper hand on Muslim countries after putting fear in the nations' hearts. They felt vulnerable, and powerless. Then they were conquered powerfully. It's the same today... Feeling weakened is a dangerous feeling and a deadly poison for a nation. One of the blessings of believing in Mahdawiyyah is feeling reassured, and heartened. It makes one feel powerful. And our nation feels this way, thanks be to God.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The sacred existence of Imam Mahdi (a.s.) is a continuation of the prophets’ movements and divine calls

Sep 20, 2005

The sacred existence of Imam Mahdi (a.s.) is a continuation of the movement of divine prophets and their calls, since the beginning of the history till today. As you read in Nodbeh supplication, there is a related and attached sequence in the history of mankind since the time of Adam till the last prophet-- prophet Muhammad (pbuh)-- followed by his successors and his progeny, reaching Imam Mahdi. This means the great movement of the prophets and the divine calls by the prophets have never stopped throughout history. Humanity has always needed a prophet, a divine call, and the individuals who call the people to worship God. And this need persists today. As the time has passed, humanity has become closer to the prophets' teachings. Today, with advances in intellectuality, civilization and wisdom, human societies have come to comprehend many of the teachings of the prophets which were not understandable for them tens of centuries ago. The topics of justice, freedom, human dignity, etc. -- which are popular in the world today-- were originally raised by the prophets. At the time of the prophets, the masses of the people could not comprehend these concepts. The fact that the prophets were sent consecutively and their message spread, has made these thoughts inherent in the people's minds, hearts and nature-- generation after generation. Those messengers of Allah have not stopped their succession: Imam Mahdi (a.s.) assures the succession of the honorable messengers of Allah. That is, you can see the call by Abraham, Moses, Jesus, the call by all the prophets and redeemers sent by God and the call by prophet Muhammad (pbuh) represented in Imam Mahdi (a.s.). His excellency is the heir of all of them and holds their flag, inviting the world to the same teachings that the prophets have brought over time and have offered to humanity. This is an important point.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

What are the epitomes of awaiting salvation?

Sep 20, 2005

Awaiting redemption and salvation [through the reappearance of Imam Mahdi] in our era-- when humans are afflicted with oppressions and sufferings-- is an example of awaiting redemption; however, awaiting redemption has other forms, too. When we are told to await redemption, it does not only refer to the final redemption [reappearance of Imam Mahdi (a.s.)]. Instead, it means that any dead-end can be opened; any problem can be resolved. This is the true meaning of redemption: salvage. Learning from awaiting, a Muslim is taught redemption and is taught that there is no dead-end in human life which cannot be opened; or that humans can lose hope and stop acting on the pretext that it would be useless. Never! When at the final stage of human life, against the myriad of oppressive and merciless actions, the sun of redemption will rise, then, in daily dead-ends of life, redemption is expected, too. This is the lesson of hope for all humans; this is the lesson that true awaiting offers to all the humans. Thus, awaiting redemption is regarded as the best of actions.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The most outstanding moto of Mahdawiyyah is justice

Oct 22, 2002

The most prominent moto of Mahdawiyyah involves justice. For instance, when in Ale-Yassin supplication you mention the features of his excellency [the Savior], one of the most prominent among them is: “The one who will fill the earth with justice and equity just as it was filled with injustice and oppression.â€‌ It is expected that he will fill all the globe – not just a specific area-- with justice, and establish equality everywhere. This notion also exists in the narrations about Imam Mahdi (a.j.). Thus, those who await the reappearance of the Promised Mahdi (a.s.), primarily await the establishment of justice. The biggest challenge of the present time is the lack of justice. Oppressive and tyrannical systems have always suppressed the people across the world, in different manners. They have compelled humanity; and have deprived the people from their natural rights. However, today this is more severe than any time in history and mankind is longing for the reappearance of Mahdi (a.s.) seeking that this will be resolved by his reappearance. Hence, this is a matter of seeking justice.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Imam Mahdis future government is a popular government in the real sense of the word

Oct 22, 2002

Another important lesson we should consider is that Imam Mahdi’s future government is a popular, people-oriented government, in all respects. What does popular mean? It means the government relies on people’s belief, will-power and work. Imam Mahdi (a.j.) won’t fill the world with justice alone; instead, he will establish the foundation of justice across the world, with the help of devout masses of believers, and he will establish an entirely popular government. Nevertheless, this popular government is utterly different from today’s so-called democratic governments. What is carrying the title of democracy today, is indeed the old dictatorships that is represented in new disguises: that is, the dictatorships of the groups. Even if there is competition, the competition involves the groups; so, the people play no effective role. A group gains power, and due to its political power-- which grants it the authority to rule over all the affairs of the country-- and by abusing the power, it hoards on wealth, capital, and money. Then, the group uses the money to achieve even more power. Today’s democracies around the world are based on false and deceptive propaganda that beguiles the eyes and the hearts. Whereas, Imam Mahdi’s democracy is a religious democracy, completely different from these methods.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Believing in Imam Mahdi (a.s.) does not men adopting seclusion

Oct 22, 2002

Believing in Imam Mahdi (a.s.) is not equivalent to seclusion. Deviated movements before the revolution advocated-- and some are still promoting in some areas today-- that Imam Mahdi (a.s.) will come and resolve the problems; so we would we need to do anything! This is like avoiding to turn on the lights at dark nights because the sun will come out the next day and lighten everywhere. Tomorrow's sun has nothing to do with today’s conditions of you and I. Today, we see there is oppression, injustice, discrimination, domineering anywhere in the world—and these are the same predicaments that Imam Mahdi (a.j.) will come to combat. If we claim to be soldiers of Imam Mahdi (a.j.), we should prepare ourselves to fight against them. The most important duty of those who await Imam Mahdi (a.j.) is to prepare themselves in areas of spirituality, ethics, religious practice, and to develop religious, and friendly bonds with other believers; as well as prepare themselves for confronting the domineering powers… anyone who awaits the great redeemer should prepare in themselves the basis for redemption, so they can endure establishing redemption in the world.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Awaiting reappearance of Imam Mahdi (a.s.) is not about only sitting by and weeping;

we should prepare ourselves to serve as his soldiers

Oct 22, 2002

Another lesson for me and you to learn from the belief in Mahdawiyah and ceremonies of mid-Sha'ban [on the birth anniversary of Imam Mahdi (a.s.)] is that although believing in Imam Mahdi (mayour souls be sacrificed for him) is a lofty aspiration, and there is no doubt in it; the matter should not solely be regarded as an aspiration-- that is, as a dream in hearts, or only a step farther and just in words, or as celebrations. Rather, this is an aspiration that should be followed by action. Awaiting, which is encouraged in narrations, is not only about sitting by idly and weeping. Awaiting means that we should prepare ourselves to serve as the soldiers of Imam Mahdi (a.s.). Being his soldiers is not easy. Being soldiers of a great redeemer who wants to fight against all the international powers and hubs of corruption requires self-preparation, awareness, and ability to distinguish. Some mistakenly take the awaiting as a pretext for indolence. We should not think that because Imam Mahdi (a.s.) will come and will fill the world with justice one day, we have no responsibilities today. On the contrary, we have the duty to move in that direction today to get prepared for his Excellency’s reappearance.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Establishment of justice requires a government led

by justice seekers

Oct 22, 2002

Another lesson the belief in Mahdawiyyah and mid-Sha'ban celebrations [rejoicing the birth anniversary of Imam Mahdi (a.j.)] must give us is: the justice we are looking forward to-- justice established Imam Mahdi (a.j.) that is to fill the world-- is not achieved by simply preaching and giving advice. That is, the promised Mahdi of nations is not going to preach the oppressive powers to make them avoid oppression, avarice, hegemony and exploitation of other nations. By only giving advice, justice will never be established. Establishing justice, either at the global level --as will be done by the heir of the Prophets-- or in any area of the world, requires that just, benevolent individuals hold a powerful position and address the domineering powers with a language of power. It is impossible to advise those who are arrogant, due to their oppressive power. Only a language of sovereignty works for communicating with them... Those who favor justice, should equip themselves with power against domineering hegemonic powers who invade humans' rights. So you see, ever since the Islamic establishment was formed--that is, Islam gained the power of a big nation, and resources of a big country and government-- the enemies of Islam took the movement of Islam seriously and the supporters of Islam across the world became hopeful.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Belief in Mahdi (a.s.) opposes the false and oppressive propaganda by arrogant powers

Oct 22, 2002

Humans can make an effort to raise the flag of justice –even if only in a certain area. If the nations living under pressures of oppression today can develop the hope that it is possible to fight against oppression, what will happen in the world and how the nations will awaken! The Iranian nation was once under the tyrannical [Pahlavi] regime's claws of despotism and had no hope. However, our magnanimous Imam Khomeini cleared the hearts from disappointment and inspired the people with hope and bravery via Islamic teachings. As a result, the people rose up and brought about a revolution. They underwent hardships; they fought; they sacrificed their lives, and they managed to fight against, uproot and overthrow the agents of oppression and the oppressive system in this part of the world. Today, the propaganda centers of the Arrogant Powers in the world and the illuminati affiliated with them, promote around the world the belief that no movement can counter the current oppressive order. They fight against the notions of revolution and idealism and want to convince the nations to tolerate the actual oppressive situation of the world and avoid reacting to it. The belief in reappearance of Imam Mahdi (a.j.) opposes the false and oppressive propaganda. Believing in reappearance of Imam Mahdi (a.j.), our youth, intellectuals and nation nurture in their hearts the strong belief that the global oppressive order is going to perish; it is not permanent. It is possible to fight and resist against it.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The first practical lesson from the belief in Savior: Elimination of Oppression from the world is definite

Oct 22, 2002

The first lesson we can learn from believing in the reappearance of Imam Mahdi (a.j.) is that eliminating oppression from the world is not only possible, but it is definite. This is extremely important for the young generations not to believe that it is impossible to counter the global oppression. Today, when we speak with world-renowned political intellectuals about oppression exercised by the international powers and the global system of oppression—which is headed by the Arrogant Power [U.S.] around the world today—they say they agree that there is oppression, but there is no possible way to oppose the oppressive powers! That is, a great number of the elites who lead the world are afflicted with disappointment and they transfer this feeling of disappointment to their nations, and dishearten them about overturning the oppressive and devilish plots in today’s world. Evidently, hopeless individuals can never take action against oppression. What will make people act and move is the beacon and power of hope. Believing in the promised Mahdi (a.j.) will fill the hearts with the beacon of hope. For us, who believe in the definite reappearance of Imam Mahdi (a.j.), the hopelessness that has afflicted many intellectuals around the world makes no sense. We hold that it is possible to change the oppressive systems of the world, that it is possible to encounter oppression and oppressive powers, and that in the future this is not only possible but it will definitely happen.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Believing in Mahdawiyyah is not exclusive to Shiism

Oct 22, 2002

Believing in the reappearance of Imam Mahdi (a.s.) at one time in history is not specific to Shia Muslims. Rather, all Muslims—including Shias and Sunnis—believe in this notion. However, the Shias are privileged in that they know this Savior by name and features, and believes that he is always ready and prepared to receive the divine order. Any time God the Almighty commands him [to reappear], he is ready to initiate the great movement, which is supposed to revolutionize humanity and history. The lesson and the pragmatic and cognitive teaching we need to learn from this notion is significant.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Reappearance of Imam Mahdi (aj)

is near, because minds are ready

Nov 24, 1999

Presently the mind of humankind is ready to understand, to learn, and to know,undoubtedly, that a lofty human will come to save them from the burden of oppression and tyranny. The exact effort that all the prophets made, the exact promise the Prophet of Islam (pbuh) has made to people via the Quranic verse: "And relieves them of their burdens and the shackles that were upon them," [7:157] is expressed. The hand of divine power can make this dream of humankind come true through a heavenly human, a divine human, a human connected to worlds of mystery, spirituality, and worlds that are not understandable to shortsighted humans like us. Hence, the hearts, the enthusiasm, and love are attracted to that point; and, every day they grow more attracted than the day before. The Iranian nation, enjoys a great privilege today: the atmosphere of the country is an atmosphere of Imam Mahdi (aj). Not only Shias across the world, but all Muslims are awaiting the Promised Mahdi. The privilege of the Shia is that they know this divine and certain promise made to all Muslim nations as well as followers of all religions, by name, attributes, characteristics and birth date. Many of our great scholars have personally met with this beloved (Imam) of hearts of the admirers during his occultation; many have made a pledge to him in person; many have heard from him some heartwarming words; many have been caressed by him and many others have received his kindness, care, and love without having recognized him. On the battlefield, of the imposed war on Iran, there were many young men who felt a spiritual and bright presence at their most crucial moments: they sensed and received an assurance in their hearts without recognizing and knowing the source. The same is true today.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Is the reappearance of the Imam of the Time close? Why or why not?

Nov 24, 1999

Dear youth; the Basij members (Mobilized Forces)! One of those glowing Suns—by the Grace, Assistance and Will of God—is on the Earth today, at our time, as â€کWhat remains from Allah on the Earth’; as â€کthe Argument of God for his servants’; as the Master of our Time, and the Absolute Wali of God. The blessings resulting from his presence, and the rays of light emitting from his existence reach out to the mankind today. Even today, humanity with all its weaknesses, errors, and entanglements, uses the gleaming light of this divine and spiritual sun who is the remainder of Ahlulbayt. Today, the sacred existence of Imam Mahdi-- may our souls be sacrificed for him-- among human beings on earth, is the source of blessings, knowledge, splendor, beauty and all that is good. Our weak and humble eyes cannot see that divine face from close by. But he is like a glowing sun, bonded with the hearts, and connected to the spirits and the inner selves. And for those with knowledge, there is no greater reward than feeling that the Wali of Allah-- the rightful Imam, the righteous one, the chosen worshiper among all worshipers in the universe, and God's address when he calls for his Caliph on Earth-- is with them and beside them. He sees them and is connected to them. The ultimate aspiration of every man is the existence of such a great element. Mankind’s unfulfilled wishes throughout history look on to this horizon, waiting for the great man, and a chosen man among the chosen men of God, to come and tear apart the fabric of cruelty and oppression, woven by the wicked throughout history. Today, mankind is also affected by cruelty and oppression, more than many other periods of time in history; but mankind has also progressed, and human wisdom has advanced. We have approached the reappearance of Imam Mahdi, the real love of human hearts (may our spirits be sacrificed for him) for wisdoms have developed and progressed.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Which society can receive the Promised Mahdi (a.s.)?

Dec 16, 1997

It is nonsensical to say Imam Mahdi (a.s.) will come and do the work. What is your duty today then? What should you do today? You should prepare the grounds so his excellency can come and act in the prepared grounds. It is impossible to start from scratch. A society can receive the Promised Mahdi (Our souls be sacrificed for him) that is prepared and has the potentials; otherwise, it will end in the same way as the efforts of prophets and Imams throughout history did. Why did many of the messengers of God come but couldn't rid the world of evil? Because they lacked prepared grounds... Then, if Imam Mahdi (a.s.) reappears in an unprepared society, the result will be the same! Preparation is needed. How does the preparation happen? It can happen in the forms you already see in your own society. Today, in the Islamic Iran, there are cases of spiritual accomplishments, which are unparalleled in the world, as far as we know and are informed – and we are not unaware of the world.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The Global Arrogance seeks to inject despair among Muslim nations

Dec 16, 1997

There are a number of features in the belief in Mahdawiyyah which work like blood in the vessels, and soul in the body. One of them is hope. Sometimes, powerful and vulgar hands bring weak nations to the point where they completely lose hope. When they lose hope, they won’t make a move. They think it is useless, and it is too late. They think they cannot confront the powers, because they won’t succeed. This is the spirit of despair. This is what colonialism seeks. Today, the global Arrogant power wants Muslim nations, including the dear Iranian nation, to get afflicted with the spirit of despair, so they say â€کwe cannot do anything, it is useless!’. The Arrogance wants to inject this among the people by force. What for? So they can take enthusiasm and hope away from the human community who advances with hope, and turn the people into dead or dead-looking beings. So they can do whatever they want! They cannot do whatever they want with a living and enthusiastic nation. To an unconscious, dazed being who is left inert in a corner, anyone can inject anything they want; they can do anything they want to them. Whereas, with a vital, enthusiastic, intelligent, active nation they cannot do whatever they want.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Arrogant powers effort to obliterate the belief in Mahdawiyyah among the people

Dec 16, 1997

I saw a document that dated back to decades ago; that is, to the time when colonialism had just entered Northern Africa. The countries in Northern Africa are strongly interested in Ahlulbait. Regardless of the Islamic denomination they believe in, they like the Ahlulbait (a.s.). In countries like Sudan, in Maghreb, and other countries of that region the belief in Mahdawiyyah is pronounced. When colonialism entered the mentioned region, during the past century, one of the matters that troubled colonialism was the belief in Mahdawiyyah! In the document I saw, the heads and commanders of colonialism suggested they needed to do something so the belief in Mahdawiyyah would gradually disappear from among the people. At that time, the French and English colonizers were present in some of the African countries. No matter where the colonizers came from, they judged that until the belief in Mahdawiyyah existed among these people, they would not be able to completely control these countries! Now you see how important the belief in Mahdawiyyah is! What a big mistake is made by those who, in the name of intellectualism and seeking new approaches, question and raise objections to Islamic beliefs, without any prior investigation and information; without knowing what they are actually doing! They do what the enemies seek to do! Islamic beliefs are like that.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Imam of the time

is present among the people

Jan 7, 1996

Believing in Imam of the time [Imam Mahdi (a.s.)] helps the people not to succumb [to evil]; provided that they fully comprehend this belief. When this belief is truly placed in hearts, his presence is felt among the people. The sacred, beloved and infallible Imam-- the hub of the universe, the refuge for the entire creation-- is present; even though he is in occultation and has not reappeared. How is it possible to think he is not present? The devout believers will feel his presence in their hearts, via all their emotions and senses. Those individuals who pray and supplicate to God, read the Nodbeh supplication with attention, and recite the Ziarat of Aale-Yassin understand what they say. They feel the presence of this great person; even if he has not yet reappeared. His absence does not affect the feeling that he is present. He has not reappeared; but he is present in the hearts and among the people. How is it possible to believe he is not present? A true Shia is someone who feels this presence, and feels himself before him. This gives vitality and enthusiasm to a person. This great nation—above all— needs this hope. The nation-- who fights in the path of God and for the sake of magnificence of Islam, and has become a pride for the whole of history and history of Islam, in particular, and has raised the flag of Islam in our era—needs this bright hope, more than anything else. This belief provides the hope for them.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Two effects among the great effects of believing in Mahdawiyyah

Jan 7, 1996

On the matter of the birth anniversary of his excellency [Imam Mahdi], and the belief in this truth, if one investigates and searches in two directions or areas, they will notice great results: Firstly, in the spiritual and mental aspect with regard to closeness to God and individual development of humans. The person who believes in this cause-since they build spiritual relation with the center of divine blessings, the pivotal point and core of God's mercy, will have a better opportunity for enjoying the means of spiritual development and closeness to God. That is why, the people of wisdom, in their spiritual supplication, constantly consider him and give special attention to his excellency. Spiritual bond, remembrance, and attention to the manifestation of God’s mercy, power and justice will itself lead humans to growth and elevation, and provides them with the means of progress in spirituality and wisdom. The second aspect is in the social and public life and what relates to the collective fate of nations and humanity. In this arena, believing in Imam Mahdi (a.s.) and his reappearance represents a great resource from which nations can benefit a lot. Imagine a ship in a stormy sea. If the people aboard the ship believe that there is no land around their ship within thousands of miles, and they have limited food and water reserves and limited means for movement, what would they do? Can you imagine that they would take any actions at all to move the ship forward? No! Because they think their death is inevitable, they have no hope to take any measures.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The birth of Imam Mahdi (a.s.) is an Eid for all the mankind

Jan 7, 1996

The birth anniversary of the promised Imam Mahdi (a.s.) is a true Eid for all the humans; for all those who underwent a suffering, oppression; those whose hearts have been broken; who have wept; who have waited, or have endured hardships during their life-- anywhere on the Earth, or at any point of history. All of those people have felt hopeful, happy and enthusiastic on this day, and in hope for this day. This great birth and important fact does not belong to a single nation or time. It belongs to the entire humanity. It represents a covenant between God and humans: “Peace be upon you, O the covenant of Allah, which He took it and He fastened it [Ziarat of Aale Yassin].â€‌ It represents God’s guaranteed promise: “Peace be upon you, O the promise of Allah which He guaranteed it [Aale Yassin Ziarat].â€‌ All humans throughout history have felt the spiritual and heartfelt quest for this great and extraordinary phenomenon. Because the history, since the beginning till today, and since today till the world's glowing sun rises [till Imam Mahdi (a.s.) reappears] has been filled with evil and oppression. All those who have suffered from oppression and those who witnessed the sufferings of others and were heartbroken upon it, will feel hope in their hearts by remembering the birth anniversary of the great redeemer of history and humanity.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Believing in Imam Mahdi (a.s.) gives one vitality and enthusiasm

Jan 7, 1996

Hope will lead the people to endure, to open up the path ahead and advance. When you are told to await, it means the present sufferings are not going to last forever. You see, how this makes one enthusiastic and hopeful? This is the effect of believing in the reappearance of Imam Mahdi (God’s peace and mercy be upon him and our souls be sacrificed for him). This is the effect of the belief in the Promised Mahdi (a.s.). This belief has helped the Shia over many years to surpass all the obstacles so today, thanks be to God, the flag of dignity of Islam and the Quran is in your hands—the Muslims and [particularly] Shias of Iran. Wherever this belief exists, the same hope and fighting exist, too.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Why does the whole of the mankind await the reappearance of the Savior?

Feb 7, 1993

Imam Mahdi (a.s.) is the key to justice and the symbol of divine justice on earth. As a result, all the humanity look forward to his Excellency’s reappearance, in one way or another. Well, Muslims have precisely identified this great awaiting, and the Shia have clear and detailed information about the redeemer. So the matter of awaiting Imam Mahdi, from this perspective, is not only specific to Shia, and not even only to Islam. Rather, it represents awaiting among people from all walks of life and all nations of the world. It represents hope in the hearts of humanity: history of humankind moves toward improvement. This hope gives power to bodies, light to the hearts, and determines that every move towards seeking justice is aligned with the natural direction and order of the world and human history. Consequently, before the revolution when our nation was fighting, they felt like they were advancing toward the ideal of humanity. Similarly, after the revolution, the Iranian nation feel like every move and action they take, every fight and hardship they endure, is directed towards a goal which is shared by all the humans and all the believers. The purpose is to establish justice and the goal is to achieve justice for all the humans. Islam will provide this justice.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

By acting according to Islamic laws, we should prepare the ground for the reappearance

Feb 19, 1992

We will be considered as truly awaiting the Savior only when we prepare the ground for it. For the reappearance of the promised Imam Mahdi (may our spirits be sacrificed for him) the ground needs to be prepared. And that is achievable by acting upon Islamic laws and the rule of Qur'an and Islam. As I said, it is narrated that: by God, you will be tested, and by God you will be sifted. This great trial which faces the followers and the Shia of Imam Mahdi (may our spirits be sacrificed for him) is a test of making efforts for fulfilling the rule of Islam. You must endeavor for the fulfillment of the rule of Islam. Our great nation made this one step. I must say, in this city of Qom-- which is the birthplace of resistance and revolution, and in this holy place which has witnessed long devoted efforts and endeavors for God, during the movement, before and after the revolution-- that the first step for the rule of Islam and for Muslim nations to get nearer to the time of reappearance of Imam Mahdi (may our spirits be sacrificed for him and may God hasten his reappearance) was taken by the Iranian nation. And that is, establishing the rule of Qur'an. This is what the materialistic world would not want to believe. After centuries of trying to outdo religion, and especially the holy religion of Islam, they would not want to see that this religion has appeared on the world scene, governing a country, attracting and pulling nations towards itself. That is why the animosity of imperialism, enemies of religion, and the fronts of Arrogance, heresy and paganism started to counter the Islamic Republic.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

While awaiting the Promised Mahdi (a.s.) indolence should not be sought

Feb 19, 1992

You dear youth who are starting your life and work, should try to prepare the grounds for the promised era, when there is no trace of oppression; when human mind and intellects are more active and flourishing that ever before; when nations do not fight, when the warmongering agents of the world-- who caused and continue to cause regional and global fights-- can no longer stage any war; when all across the world, there will be peace and security. We should endeavor to achieve that era. Before the era of Promised Mahdi (a.s.) comfort and peace do not exist. In narrations we have expressions such as, “the people will be put on the hardest trialsâ€‌ or “the people will undergo the harshest pressures.â€‌ When and where is the trial? When there is a field of combating. Before the reappearance of Imam Mahdi (a.s.), pure individuals are put on trial in combating fields; they are put on trial, and they pass the trials successfully; and the world approaches day after day the ideal and aspired era of Promised Mahdi (a.s.). This is the great hope. So the day of Sha’ban 15 [birth anniversary of Imam Mahdi (a.s.)] is an important Eid.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

Why do the youth in Western countries succumb to ennui and despair?

Feb 19, 1992

The overwhelming oppression that dominates the world, the unrighteous rulings, the bullying of nations around the world, the unjust bloodshed, disregarding the most honorable and important human values, the lies and tricks that the leaders of global arrogant powers deliver to humans every day-- all this malevolence, exploitation and oppression, naturally disappoints a person who does not have a source of hope in their heart. As a result, you see the youth in Western countries succumb to ennui and despair. The young generation who is not accustomed to the traditions and has not learned to rely on the traditions—when encountered with the chaos in human life-- becomes desperate, and turns to ennui. Many of the boys and girls in Western countries incline to nihilism, ignore expressions of life and sink in instant desires. This is caused by hopelessness. Many of the world renowned scientists, authors and orators fall for the same predicament. But this is not the case for a nation who has hope in the future; who knows that the days of oppression, invasion, domination and arrogance will—despite its massiveness that has overwhelmed the world today—come to an end one day; that a time will come when the great power of Truth will obliterate all the peaks of corruption and oppression and it will illuminate the landscape of human life with the beacon of justice. This is the significance of awaiting Imam Mahdi's era.

***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

A mistaken interpretation of awaiting reappearance

Mar 2, 1991

There existed a deviated concept with regard to awaiting the reappearance of Imam Mahdi (a.j.), and fortunately, today there is little trace of that wrong interpretation. Some ignorant or malignant people had promoted the view that awaiting meant avoiding any positive action or fights against evil; that it meant waiting till Imam Mahdi (a.j.) would come and amend the world, and obliterates corruptions! Thanks to the revolution, this false interpretation was obliterated or, at least, it lost popularity. Thanks be to God, this concept no longer exists in our society. The appropriate sense of awaiting constitutes of some dimensions and heeding these dimensions are extremely important for anyone who understands how much significance is given to awaiting in the culture of Islam and Shia.

 ***************

Who is Imam Mahdi?

Is he the Savior promised by all religions?

The blessings of the Belief in Mahdawiyyah for societies

Mar 13, 1990

Heartfelt relation between each and every believing man and woman with his eminence-- the greatest Wali of Allah-- is one of the blessings resulting from our people’s belief in the promised Mahdi (may God hasten his reappearance). In addition to believing in Mahdi-- the fact that someone will come and spread justice all around the world-- we know the personality of Mahdi; his name and his cognomen; his father and mother; his birth date; how he disappeared; his close companions, and even some incidents that are to unfold around the time of his appearance. Even though we do not meet this great personality—this brilliant individual and glowing sun around us—by recognizing him, we are aware of his status. The relation between the Shia with this belief and their Wali, the promised Mahdi, is a permanent relation, and it would be great, even necessary, that each and every one of us keep this heartfelt relation with attention to, appealing to, and talking to him. According to the Ziarats (supplications) that are available to us, narrated by most probably an infallible imam, this heartfelt and spiritual relation between individuals and Imam Mahdi, is recommended, even necessary and effective; because that it keeps hope and prospect constantly alive in one's heart.

Source:

https://english.khamenei.ir/Opinions/Imam_mahdi

Links:

Imam Hussain’s Revolution for Humanity

https://english.khamenei.ir/Opinions/AshuraUprising

Who is Imam Hussain? Why did he launch an uprising?

https://www.leader.ir/en

https://www.khamenei.ir/

https://english.khamenei.ir/

https://t.me/fazylatha

 

Note: All content is free to use

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۳۰ خرداد ۰۴ ، ۱۱:۱۴
  • بنده خدا بنده خدا
۱۵
خرداد
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)
*****************
 
 
الان مهمترین وظیفه امت اسلامی رونق بخشی به اربعین حسینی و احیا غدیره
دو اصلی که قطعا ما رو به ظهور میرسونه رونق بخشی به اربعین، یعنی شناساندن امام حسین ع به مردم دنیا چون امام زمان عج وقتی ظهور میکنند خودشون رو به امام حسین معرفی میکنند و شعار ایشان یا لثارات الحسین است ایشان خودشون رو شمشیر انتقام معرفی میکنند خودشون رو منتقم خون اباعبدالله الحسین علیه السلام معرفی میکنند و این یعنی ما باید برای اربعین حسینی کار کنیم
اما جلوتر از اربعین حسینی، احیا غدیره ما باید بفهمیم که مردم اگر پشتیبان ولایت باشند، عاشورا تکرار نخواهد شد
احیا غدیر یعنی آماده کردن مردم برای ظهور آشنا کردن مردم با مفهوم ولایته و هرکس در این مسیر یک قدم برداره براش میلیونها برابر نوشته میشه
 
منبع ادامه این مطلب:

 

هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۵۳
  • بنده خدا بنده خدا
۲۰
ارديبهشت
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

 تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵ - تفسیر نور:

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» کسانی که ربا می‌‌خورند، (در قیامت از قبرها) برنمی‌خیزند مگر همانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، آشفته و دیوانه شده است. (نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند، گاهی زمین می‏‌خورد و گاهی برمی‌‏خیزد)

این (آسیب) بدان سبب است که گفتند: داد و ستد نیز مانند ربا است. در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است. پس هر کس که موعظه‌ای از پروردگارش به او رسید و (از رباخواری) خودداری کرد، آنچه در گذشته (از طریق ربا به دست آورده) مال اوست، و کار او به خدا واگذار می‌شود. امّا کسانی که (دوباره به رباخواری) بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه می‌مانند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵:

«الرِّبا»، در لغت به معنای زیادی و افزایش است.

در شریعت اسلام به معنای زیاده گرفتن در وام یا بیع است. مورد ربا، یا پول است یا جنس. گاهی پول را قرض می‌دهد و بیش از آنچه داده باز پس می‌گیرد، که این ربای در وام است و گاهی جنسی را می‌دهد و مقدار بیشتری از همان جنس را تحویل می‌گیرد، که این نیز در مواردی ربا می‌شود.

رباخوار، به کسی تشبیه شده که شیطان او را خبط کرده است. «خبط» به معنای افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حرکت است.

رباخوار در قیامت همچون دیوانگان محشور می‌شود، چرا که در دنیا روش او باعث به هم خوردن تعادل جامعه گردیده است.

ثروت‌پرستی، چشم عقلش را کور کرده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتی و کینه را بر می‌انگیزد که فقر و کینه سبب انفجار شده و اصل مالکیّت را نیز متزلزل می‏‌کند. برای این افراد، گویا ربا اصل و خرید و فروش فرع است، فلذا می‌‏گویند: بیع و معامله هم مثل رباست و تفاوتی ندارند.

انتقاد از رباخواری، ربا گرفتن و ربا دادن، از ابتدای اسلام مطرح بوده است. در سورۀ روم که در مکّه نازل شده است، می‌فرماید: «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» «روم، ۳۹» یعنی آنچه به قصد ربا می‌دهید تا برای شما در اموال مردم بیفزاید، بدانید که نزدخداوند افزون نمی‌شود.

سپس در سورۀ آل عمران با فرمان «لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا» «آل عمران، ۱۳۰» از آن نهی گردیده و بیشترین انتقاد از رباخواری در همین آیات آمده است.

ضمناً آیۀ «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ» «نساء، ۱۶۱»، یادآور می‌شود که در مذهب یهود نیز «ربا» حرام بوده، همچنان‌که این حرمت در تورات ذکر شده است. «تورات، سِفر خروج، فصل ۲۳ جمله ۲۵ و سِفر لاویان، فصل ۲۵» آیات مربوط به ربا، به دنبال آیات انفاق آمد، تا دو جهت خیر و شر را که توسط مال و ثروت پدید می‌‏آید مطرح کند.

انفاق یعنی دادن بلاعوض و ربا یعنی گرفتن بلاعوض.

هر آثار خوبی که انفاق دارد، مقابلش آثار سویی است که ربا در جامعه پدید می‌آورد. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ» خداوند ثروت به دست آمده از ربا را نابود، ولی صدقات را افزایش می‌دهد.

تهدیدهایی که در قرآن برای اخذ ربا و پذیرش حاکمیّت طاغوت آمده، برای قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نیامده است. «تفسیر المیزان، ذیل آیه»

حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامی، قطعی و از گناهان کبیره است.

وقتی به امام صادق علیه‌السّلام خبر دادند که فلانی رباخوار است، فرمود: اگر قدرت می‌داشتم گردنش را می‌‏زدم. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۹»

همچنان‌که حضرت علی علیه‌السّلام وقتی با رباخواری مواجه شد، از او خواست توبه کند، وقتی توبه کرد او را رها نمود و به دنبال آن فرمود: رباخوار را باید از عمل خود توبه دهند، هم‌چنان که از شرک توبه می‌دهند.

از امام باقر علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: خبیث‌‏ترین درآمدها، رباخواری است. «کافی، ج ۵، ص ۱۴۷»

و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده‏‌اند: هر گاه خداوند ارادۀ هلاک قریه‌‏ای را داشته باشد، رباخواری در آن قریه ظاهر می‌شود. «کنز العمّال، ج ۴، ص ۱۰۴»

و خداوند، فرد رباخوار، وکیل، شاهد و کاتب ربا را لعنت نموده است. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۳۰»

در حدیث می‏‌خوانیم: رباخواران، در قیامت همچون دیوانگان محشور می‌‏شوند. «تفسیر در المنثور، ج ۲، ص ۱۰۲»

امام صادق علیه‌السّلام علّت تکرار آیات ربا را آماده‌سازی ثروتمندان برای کار خیر و صدقات می‏‌داند و می‌فرماید: چون از یک‌سو «ربا» حرام است و از طرف دیگر کنز و انباشتن ثروت به صورت راکد نیز حرام است، پس چاره‌‏ای برای ثروتمندان جز انفاق و یا کارهای تولیدی مفید باقی نمی‌‏ماند. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۳»

همچنان‌که دربارۀ علّت تحریم ربا گفته‌اند: رباخواری مانع جریان پول در مسیر تولید و کارهای عام‌المنفعه است و به جای تلاش و فکر و بازو، فقط از سود پول بهره‌گیری می‌‏شود، لذا ربا تحریم شده است.

از امام صادق علیه‌السّلام روایت شده است که فرمودند: «لو کان الربا حلالا لترک الناس التجارات» اگر ربا حلال بود، مردم کسب و کار را رها می‌‏کردند. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۴ و بحار، ج ۱۰۳، ص ۱۱۹»

و از امام رضا علیه‌السّلام نیز روایت شده است که فرمودند: اگر ربا شیوع پیدا کند راه قرض دادن بسته می‌شود. «الحیاه، ج ۴، ص ۳۳۴»

ضمناً چون احتمال در دام ربا افتادن در امور اقتصادی زیاد است، در حدیث می‌خوانیم: «من اتجر بغیر فقه فقد ارتطم فی الربا» هر کس بدون دانش و آگاهی از مسائل تجاری وارد تجارت شود، گرفتار ربا می‌‌شود. «نهج‌البلاغه، قصار ۴۴۷»
آثار ربا:

گرفتن پول اضافی، بدون انجام کاری مفید و یا مشارکت در تولید، نوعی ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنی و قساوت می‌‏شود.

ربادهنده به جهت بدهی‌های تصاعدی، گاهی ورشکست و مجبور به قبول انواع ذلّت‌ها و اسارت‌‏ها می‏‌شود. «تفسیر مراغی، ذیل آیه»

ربا، تعادل جامعه را به هم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف می‌‏شود. «تفسیر المیزان»

با توجّه به این آثار تخریبی، نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در تمام ادیان آسمانی ربا تحریم شده است.

امّا برخی به بهانه‏‌هایی می‌خواهند ربا را توجیه کنند و به دنبال راه فرار هستند. کلاه شرعی ساختن، همانند حیلۀ یهود برای گرفتن ماهی در روز شنبه که در آیات قبل ماجرای آن بیان شد، نوعی بازی بیش نیست و قرآن از این‌گونه بازی‌‏ها انتقاد کرده است.

ربا، آثار تخریبی خود را دارد هر چند که جوامع انسانی آن را در سیستم اقتصادی خود پذیرفته باشند. علّت پیشرفت جوامع غربی، توجّه به علم و صنعت است، نه اینکه رباخواری موجب ترقّی آنها شده باشد.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵:

۱. رباخواران، از تعادل روحی و روانی برخوردار نیستند و جامعه را نیز از تعادل اقتصادی خارج می‌سازند. «کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ»

۲. تشبیه بیع حلال به ربای حرام، نشانۀ عدم تعادل فکری آنان است. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ» «بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

۳. شیطان، قدرت تصرف بر درون انسان را دارد. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ»

۴. توجیه گناه، راه را برای انجام گناه باز می‌‌کند. «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

۵. تا قبل از ابلاغ تکلیف، مسئولیّتی نیست. «فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»

۶. احکام الهی، در جهت پند و تربیت مردم است. «جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»

۷. قانون امروز، شامل گذشته افراد نمی‏‌شود. «فَلَهُ ما سَلَفَ»

۸. از گناه ناآگاهان اغماض می‌شود، ولی از آگاهانِ مغرض و مُصرّ هرگز. «وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۲۷۶ - تفسیر نور:

«یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ» خداوند ربا را نابود می‌کند، ولی صدقات را افزایش می‌دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس و کافرِ گنهکاری را دوست نمی‌دارد.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۶:

کلمۀ «محق» به معنای نقصان تدریجی است و مُحاق به ماه گفته می‌شود که نورش در شب‌های آخر آن چنان کاهش یافته که دیده نمی‌‏شود. و در مقابل، «الرِّبا» به معنی رشد تدریجی است.

این آیه یادآور می‌شود که هر چند رباخوار به قصد انباشت ثروت، از دیگران ربا می‌گیرد، ولی خداوند برکت و آثار خوبی که باید ازدیاد مال داشته باشد از ربا می‌‏گیرد.

لازم نیست خود مال رَبَوی از بین برود؛ بلکه اهدافی که از افزایش ثروت در نظر است از بین می‌رود.

در نظام رَبَوی، سعادت، محبّت و امنیّت نیست و چه بسیار ثروتمندانی که از سرمایۀ خود، هیچ نوع راحتی و آرامش و یا محبوبیّتی به دست نمی‌‏آورند. ولی در نظامی که در آن انفاق، صدقه و قرض‌الحسنه رایج باشد، آن جامعه از برکات زیادی برخوردار است.

در آن نظام، فقرا مأیوس نبوده و اغنیا در فکر تکاثر نیستند. محرومان به فکر انتقام و سرقت، و اغنیا نگران حراست و حفاظت اموال خود نمی‌باشند و جامعه از یک تعادل نسبی همراه با الفت و رحمت و تفاهم و امنیّت برخوردار خواهد بود.

در تفسیر کبیر فخر رازی آمده است: وقتی رباخوار، عواطف و عدالت انسانی را در خود محو کند، خود و اموالش مورد نفرین فقرا قرار می‌گیرد و کینه و انتقام و توطئه سرقت هر لحظه او را تهدید می‌کند و این نمونه‌‏ای از آن نابودی است که در آیه مطرح شده است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۶:

۱. به رشد ظاهری ثروت خیره نشوید؛ نظام اقتصادی بر اساس ربا رو به نابودی است. «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»

۲. نابود کردن مال ربوی، از سنّت‌های الهی است. «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» فعل مضارع نشانۀ استمرار است.

۳. رواج صدقه و زکات، سبب رشد و استواری اقتصاد است. «یُرْبِی الصَّدَقاتِ»

۴. رباخوار، از رحمت و محبّت الهی محروم است. «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ»

۵. رباخوار، بسیار ناسپاس و گنهکار است. او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگی خود را حرام، عباداتش را باطل، و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم می‌گرداند. «کَفَّارٍ أَثِیمٍ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷ - تفسیر نور:

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده‌‏اند و نماز برپا داشته و زکات پرداخته‌‏اند، پاداششان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷:

این آیه، برابر رباخواران که «کفّار اثیم» هستند، سیمای مؤمنان را ترسیم می‌کند که عمل صالح انجام داده و نماز را بر پای می‌‏دارند و زکات پرداخت می‌کنند. تا اشاره به این باشد که زمینۀ برچیده شدن ربا در جامعه، توجّه به ایمان و عمل صالح و احیای نماز و زکات است.
مردم ۴ گروه هستند:

۱. گروهی ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند که اینان «مؤمنانند»؛

۲. گروهی، نه ایمان آورده و نه کار شایسته انجام می‌دهند که اینان «کافرانند»؛

۳. گروهی ایمان دارند، ولی عمل صالح ندارند که اینان «فاسقانند»؛

۴. گروهی ایمان ندارند، ولی اظهار ایمان می‌کنند و در ظاهر کار نیک انجام می‌‏دهند که اینان «منافقانند».

اگر رباخواران از خدا و مردم بریده‌اند، امّا در مقابل، کسانی هستند که اهل ایمان و عمل صالح بوده و از طریق نماز، با خداوند مرتبط می‌‏باشند و با پرداخت زکات با مردم پیوند دارند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷:

۱. اسلام در کنار مسائل عبادی و فردی، به مسائل اقتصادی و مردمی نیز توجّه دارد. نماز و زکات در کنار هم مطرحند. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ»

۲. ذکر نماز و زکات بعد از عمل صالح، نشانۀ آن است که در میان کارهای شایسته حساب این دو جداست. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ»

۳. تشویق نیکوکاران به دنبال تهدید بدکاران، یک اصل تربیتی است. «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۴. هوشمند کسی است که در محاسبات، تنها به موجودی امروز که در دست دارد ننگرد، بلکه به آینده و ذخیره‏‌هایی که نزد خداوند است توجّه داشته باشد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۵. پروردگار، به مؤمنانی که اهل عمل صالح و نماز و زکاتند، نظر ویژه‌‏ای دارد. کلمۀ «رَبِّهِمْ» اشاره به لطف خاصّ اوست.

۶. وعده‌‏های الهی، انگیزۀ عمل صالح است. «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۷. امنیّت و آرامش واقعی، در سایۀ ایمان و عمل صالح و پیوند با خدا و مردم است. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

۸. عوامل آرامش، ایمان، عمل صالح، نماز و زکات است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُواالصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و آنچه را از (مطالبات) ربا باقی مانده است، رها کنید، اگر ایمان دارید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد و جامعه را از تعادل خارج و آشفته می‌‌کند «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ» و روشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است، نه زیاد شدن «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»

در این آیه نهی از ربا را صریحاً بیان می‌کند. «ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا»
شأن نزول - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

در تفاسیرِ مجمع‌البیان، المیزان و مراغی نقل شده است که وقتی آیۀ تحریم ربا نازل شد، برخی از صحابه همانند خالدبن‌ولید، عباس و عثمان، از مردم مقداری طلب از بابت ربا داشتند، آنها در مورد طلبکاری خود، از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله کسب تکلیف کردند و آیۀ فوق نازل شد.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بعد از نزول این آیه فرمود: عباس، عموی من نیز حقّ مطالبه ربا ندارد و قبل از همه، باید خویشان من دست از ربا بردارند.

همچنان‌که در طی خطبه‌‏ای فرمود: «و کل ربا فی الجاهلیه موضوع تحت قدمی هاتین و اول ربا اضع ربا العباس» تمام رباهای مقرّر در دورۀ جاهلیّت را زیر پای می‌‏اندازم و از همه پیشتر رباهایی که برای عباس است. «تفسیر فی ظلال القرآن»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

۱. رباخواری، از عادات زمان جاهلیّت بود که مسلمانان صدر اسلام نیز به آن آلوده بودند. «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا» «ذَرُوا»

۲. تقوا، مرحله‌‏ای بالاتر از ایمان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»

۳. رباخوار، مالک بهره نمی‌‏شود و اسلام سود رَبَوی را به رسمیّت نمی‌‏شناسد. «ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا»

۴. لازمۀ ایمان و تقوا، صرف نظر کردن از مال حرام است. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹ - تفسیر نور:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» پس اگر چنین نکردید، (بدانید که) اعلان جنگ با خدا و رسولش داده‌‏اید و اگر توبه کنید، (اصل) سرمایه‏‌هایشما از آنِ خودتان است. (و در این صورت) نه ستم می‌‏کنید و نه بر شما ستم می‌‏شود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹:

در اسلام، نه اجازه ربا و بهره‏‌کشی و استثمار داده شده و نه اموال مردم یک جانبه مصادره می‌‏گردد. در بعضی نظام ‏ها، مالکیّت ملغی و تمام اموال را از صاحبانشان می‌‏گیرند و در برخی دیگر، استثمار و بهره‌کشی و ربا، به هر شکلی آزاد است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹:

۱. رباخوار، محارب با خداست. او باید بداند که در این جنگ، در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند جبّار. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۲. رباخواری، گناه کبیره است؛ چون اعلام جنگ با خداوند است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۳. رباخوار، گمان نکند با مردم محروم طرف است؛ بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع می‏‌کند. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۴. چون رباخوار محارب با خداست، از وظایف حکومت اسلامی مبارزه با رباخوارای است. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۵. برای محاربین با خدا نیز راه توبه باز است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» «وَ إِنْ تُبْتُمْ»

۶. رباخوار، تنها مالک اصل مال است؛ نه بهرۀ آن. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

۷. برای نجات محرومان، اصل مالکیّت مردم را نادیده نگیرید و مالکیّت خصوصی در اقتصاد اسلامی پذیرفته شده است. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

۸. سلطه‌پذیری و سلطه‌گری هر دو محکوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۹. انتقام ممنوع است. به رباخوار توبه‌کننده نیز نباید ظلم شود. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۱۰. به توبه‌کنندگان، نباید به خاطر خلاف‏کاری‌‏های پیشین ظلمی شود. سرزنش کسانی که قبلًا خلاف‏کار بوده‌اند ممنوع است. «فَإِنْ تُبْتُمْ» «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۱۱. استقرار عدالت اقتصادی، از وظایف حکومت اسلامی است. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰ - تفسیر نور:

«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و اگر (بدهکار) تنگ‏دست بود، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و (در صورتی که واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشید برای شما بهتر است، اگر (نتایج آن را) بدانید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰:

هر چند در این آیه سفارش شده که به بدهکار مهلت داده شود، ولی نباید بدهکار از این موضوع سوء‌استفاده کند. لذا اگر بدون عذر در پرداخت بدهی خود تأخیر کند، گناهکار است.

در حدیث آمده است: برای کسانی که بدون عذر، بدهی خود را نمی‌پردازند، گناهِ دزد نوشته می‌‏شود.

همچنان‌که برای مهلت‌دهندگان، پاداشی چون پاداش شهیدان ثبت می‌‏شود. به هر روزی که به بدهکار مهلت داده شود، پاداش صدقۀ همان مبلغ، برای طلبکار ثبت می‌شود. «تفسیر برهان»

گذشت از بدهکار نادار، برای شما بهتر است، زیرا:

الف: شاید فردا برای خود شما نیز این صحنه پیش آید.

ب: مال فراموش می‌‏شود؛ ولی بخشیدن به نادار هرگز فراموش نمی‌‌‏شود.

ج: کسب رضایت دل محروم و رضای خالق، از کسب درآمد به مراتب بهتر است.

در احکام فقهی آمده است: زندانی کردن بدهکار معذور، ممنوع است و در مواردی که شخص بدهکار واقعاً مالی نداشته باشد که بدهی خود را پرداخت کند، وظیفۀ حکومت اسلامی است که بدهی او را بپردازد.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰:

۱. اسلام، حامی مستضعفان است. «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ»

۲. نه تنها ربا نگیرید، بلکه در گرفتن رأس‌المال و اصل سرمایه نیز مدارا کنید. «فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ»

۳. اصل در زمان‌‏بندی برای بازپرداخت، توان بدهکار است. «فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ»

۴. اجبار بدهکاری که توانایی پرداخت دارد، مانعی ندارد. «إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ»

۵. بخشیدن بدهکار فقیر، صدقه است. «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ»

۶. نظام حقوقی و اقتصادی اسلام، با نظام اخلاقی آن پیوند دارد. گرچه بازپس‌‏گیری وام حق است، ولی مهلت دادن و بخشیدنِ بدهکار باید مراعات شود. «فَنَظِرَةٌ» «تَصَدَّقُوا»

۷. محدودیّت انسان و ثروت دوستی او نمی‌گذارد که انسان به حقیقت ارزش‌ها و کمالات پی ‏ببرد. «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱ - تفسیر نور:

«وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» و پروا کنید از روزی که در آن به پیشگاه خداوند بازگردانده می‌شوید و سپس هر کس (جزای) آنچه را کسب کرده، بدون کم و کاست داده می‌‏شود و به آنان ستمی نمی‌رود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

این آیه به منزلۀ جمع‌‏بندی و هشدار عمومی در پایان آیات ربا است.
آخرین آیه‌ای که بر پیامبر نازل شده است؟

سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

در تفاسیری همچون کشّاف، المیزان، مجمع‌البیان، کبیر فخر رازی و برهان آمده است که این آیه، آخرین آیه‌‏ای بوده که بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نازل شده، ولی به دستور پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در اینجا قرار گرفته است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

۱. قیامت، روز مهمی است. تنوین کلمۀ «یَوْماً» اشاره به عظمت آن روز دارد.

۲. ربا گرفتن و رسیدن به دنیا، ساده و زودگذر است، آنچه ابدی و باقی است، قیامت است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً»

۳. تقوی و یاد قیامت، قوی‌‏ترین عامل برای دور شدن از ربا و سایر محرّمات است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ»

۴. ضامن اجرای نظام اقتصادی اسلام، ایمان و تقوای مردم است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً»

۵. در معاملات این جهان، امکان کم و کاست هست، ولی در معامله با خداوند هیچ‌گونه کم و کاستی نیست. «تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ»

۶. ملاک جزا و پاداش، عمل است؛ نه آرزو. «ما کَسَبَتْ»

۷. نگران انفاق و ترک سود رباهایتان نباشید، از اعمال نیک شما اندکی کاسته نمی‌‏شود. «تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ» «لا یُظْلَمُونَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۴۴۲ - ۴۵۲.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۱۵۸

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾

۱۵۸ - آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند، یا خداوند (خودش ) به سوى آنها بیاید (چه انتظار محالى ؟!) یا پاره اى از آیات پروردگار (و نشانه هاى رستاخیز) اما آن روز که این آیات و نشانه ها تحقق پذیرد ایمان آوردن افرادى که قبلا ایمان نیاورده اند و یا عمل نیکى انجام نداده اند سودى به حالشان نخواهد داشت ، بگو (اکنون که شما چنین انتظارات غلطى دارید) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) مى کشیم !

Are they waiting for the angels or your Lord to come to them, or for some of the signs of your Lord? On the Day when some of the signs of your Lord come, no soul will be benefited by its belief had it not believed before or earned good in its belief. Say: 'Wait, we are waiting. ' (158)

تفسیر
انتظارات بیجا و محال!
در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم تا هیچگونه بهانه اى براى توجیه مخالفتهاى خود نداشته باشند.
این آیه مى گوید: اما این افراد لجوج به اندازه اى در کار خود سرسختند،
که این برنامه روشن نیز در آنها تاثیر نمى کند، گویا انتظار نابودى خویش ، یا از میان رفتن آخرین فرصت ، و یا انتظار امور محالى را مى کشند.
نخست مى گوید: آنها جز این انتظار ندارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند! (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة )
(یا اینکه پروردگارت به سراغ آنها بیاید و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (او یاءتى ربک )
در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مى کشند، نه اینکه آمدن خداوند یا مشاهده او امکانپذیر باشد، و این درست به آن مى ماند، که به شخص قاتل لجوجى که پس از ارائه مدارک کافى ، باز منکر جرم خود مى باشد، بگوئیم اگر اینهمه مدارک را قبول ندارى لابد انتظار دارى شخص مقتول زنده شود و در دادگاه حضور یابد و شهادت بدهد که تو او را کشته اى !
سپس مى گوید: (یا اینکه بعضى از آیات و نشانه هاى پروردگار که در آستانه رستاخیز و پایان جهان ، واقع مى شود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد، انجام گیرد) (او یاتى بعض آیات ربک ).
بنابراین تعبیر به (آیات ربک ) اگر چه به صورت کلى و سربسته ذکر شده اما مى تواند به قرینه جمله هاى بعد که تفسیر آن خواهد آمد، به معنى نشانه هاى رستاخیز بوده باشد، مانند زلزله هاى وحشتناک ، و بى فروغ شدن خورشید و ماه و ستارگان و امثال اینها.
و یا اینکه منظور از آن درخواستهاى نامعقولى بوده است که آنها از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند، از جمله اینکه مى گفتند ایمان نمى آوریم مگر اینکه سنگهاى آسمانى بر سر ما ببارد و یا بیابان خشک و سوزان حجاز پر از چشمه ها و نخلستانها شود!.
و به دنبال آن اضافه مى کند: (آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان آوردن افراد بى ایمان و آنها که عمل نیکى انجام نداده اند، پذیرفته نخواهد شد) و درهاى توبه به روى آنان بسته مى شود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام ، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مى گیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت (یوم یاءتى بعض ‍ آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا).
از آنچه گفتیم روشن شد که جمله (او کسبت فى ایمانها خیرا) به این معنى است که در آن روز نه تنها ایمان آوردن سودى نخواهد داشت ، بلکه آنها هم که ایمان آورده اند ولى عمل صالحى انجام نداده اند در آن روز انجام عمل صالح به حال آنها، نفعى ندارد، چه اینکه اوضاع و احوال طورى است که هر کسى بى اختیار دست از کارهاى خلاف بر مى دارد و به سوى عمل صالح اجبارا روى مى آورد.
در پایان آیه با لحنى تهدیدآمیز به این افراد لجوج مى گوید: (اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود) (قل انتظروا انا منتظرون ).
ایمان بدون عمل سودى ندارد.
از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است که راه نجات را در ایمان ، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفى مى کند.
ممکن است این سئوال پیش آید که آیا ایمان به تنهائى کافى نیست هر چند خالى از تمام اعمال نیک باشد؟
در پاسخ مى گوئیم درست است که افراد با ایمان ممکن است لغزشهائى داشته باشند و مرتکب گناهانى شوند و از گناهان خود نیز پشیمان گردند، و به اصلاح خویش پردازند، ولى کسى که هیچگونه عمل نیکى در تمام عمرش انجام نداده و فرصت کافى داشته است ، بلکه به عکس هر گونه گناه و زشتکارى از او سرزده ، بسیار بعید به نظر مى رسد که اهل نجات باشد و ایمان او به تنهائى مفید واقع شود، زیرا اصولا نمى توان باور کرد کسى ایمان به مکتبى داشته باشد ولى در تمام عمرش ، حتى یکبار، به برنامه هاى آن مکتب عمل نکند، بلکه به عکس همه دستورات آن را زیر پا بگذارد، این خود دلیل روشنى بر عدم ایمان او است ، و به این ترتیب ایمان باید حداقل با قسمتى از اعمال نیک همراه باشد، تا معلوم شود ایمانى وجود دارد.

****************

 نماز شب‌های قدر

دو رکعت ؛ در هر رکعت بعد از حمد، #هفت مرتبه #توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه :

« أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ » بگوید.

در روایت نبوى (صلى الله علیه و آله) است که از جاى خود برنخیزد تا حق تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد

مفاتیح الجنان

****************

بیان رحمت
بسیاری از مردم از برزخ خود بی خبرندواز بی خبری خود نیز غافل هستند و همین طور نسبت به عالم روحانی خودشان آگاهی ندارند، مگر کسانی که خداوند با دادن معرفت نفس ، به آنها منت نهاده است.شناخت عالم مثال از طریق معرفت نفس است، زیرا حقیقت نفس از عالم ارواح می باشد.در نتیجه کسی که حجاب ماده از روی روح ونفسش برداشته شود ودر عالم مثال نفس خود را از آن خالی ببیند، به آسانی می تواند به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است، منتقل شودوچنین شناختی همان است که در سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آمده است، که می فرماید:((مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ))(( کسی که خود را بشناسد، پروردگار خود را می شناسد)).
کتاب المراقبات مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

امام خامنه ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران

پرهیز از دیپلماسی التماسی، لزوم تعاملات خردمندانه و انعطاف با حفظ اصول

۳۰ /اردیبهشت/ ۱۴۰۲

https://imamhussain.org/persian/31418

https://hawzah.net/fa/Article/View/107163

شهدای والامقام واقعه کربلا

یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

حجّاج بن مسروق‏ بن جُعف‏ بن سعد العشیره مذحجى جعفى‏

حجاج‌ بن‌ مسروق‌ بن جعف بن سعد العشیره مذحجی جعفی‌، از یاران امام حسین(ع) بود که در کربلا به شهادت رسید ...

شهید«حمیدرضا زمانی مجد» 15بهمن ماه 1348 در شهرســتان کنگاور به دنیا آمد. پدرش خداکرم و مادرش اختر نام داشــت. تا دوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان ســرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم مرداد 1367 در مریوان توســط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع است ...

بخشی از وصیت‌نامه:
زندگی مبارزه است باید با سختی جنگید اگر انسان در این راه، سستی و کاهلی کند و ننگ را بپذیرد فنا خواهد شد و اگر صبر و تلاش و کوشش به خرج دهد در ملکوت اعلی جای خواهد گرفت. وجدان بیدار انسان اجازه نمی‌دهد که ظالم زور بگوید و مظلوم اطاعت کند پس انسان مومن تا آخرین نفس مبارزه خواهد کرد تا این سیستم را براندازد و قسط و عدل را در جهان برقرار کند مگر نشنیده‌اید که حسین (ع) آموزگار بزرگ شهادت، با خون خود، آزادگی و مختار بودن و عاشق بودن و الهی بودن انسان را مهر کرد و به همه تاریخ درس داد و قلب تاریخ را فتح کرد و شمع تاریخ شد؛ سوخت و به بشریت روشنایی بخشید. حال باید چون شمع سوخت و شکافنده ظلمت و نور شد شاید ما هم به صف شهیدان خونین پیکر حسینی پیوستیم ...
سخن آخرم این است که بیشتر مدافع انقلاب باشید و از ارزش‌های والای اسلامی و انسانی پیروی کنید تنها به خدا توکل کنید. مبادا امام را چون اهل کوفه که اباعبدالله را بی‌یاور گذاشتند تنها گذارید و کلام آخر اینکه بر سختی‌ها و مشکلات فایق آیید که خدا یار محرومان خواهد بود ...

 

شهید «فرج‌الله صالحی»، دهم بهمن 1350 در روستای ســوهان از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش حبیب‌الله، کشــاورزی می‌کرد و مادرش منزلت نام داشــت. دانش‌آموز دوم متوســطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیســت و هفتم اردیبهشــت 1367، در شیخ‌محمد با اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند ...

بخشی از وصیت‌نامه:
هیچ‌وقـت امـام را تنهـا نگذاریـد و پشـتیبان سلحشـوران اسـلام باشـید ...

شهید «محمدرضا آقایوسفی»
هشتم اسفند ١٣٤٤، در شهرستان قم به دنیا آمد. از سوى بسیج عازم جبهه ها شد. دهم اسفند ١٣٦٢ در حالیکه به عنوان بى سیم چى در جزیره مجنون حضور داشت، در سالروز تولد ۱۸ سالگی اش بر اثر اصابت ترکش به گردن، به مقام شهادت نایل آمد. پیکرش در منطقه باقی ماند. سال ١٣٧٦ پیکرش تفحص شد و در تشییعی با شکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر به خاک سپرده شد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
خواهرانم حجاب را، حجاب را، حجاب را فراموش نکنید. برادرانم تقوى را فراموش نکنید ...

شهید «جعفر پاینده»
شهریور 1342، در شهرستان قشم به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش شمری نام داشت. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
نکند روزی برسد که امام بی‌یار و یاور شود. همیشه گوش به فرمان امام باشید و او را دعا کنید ...
از خدا غافل نشوید، نماز خود را به موقع بخوانید، روزه بگیرید و در اجتماعات مذهبی شرکت کنید و به هر طریقی شده نگذارید که خون شهیدان و این انقلاب به هدر برود. شما هستید که باید آینده ایران را بسازید، شما هستید که باید پیام خون این شهیدان را به جهان برسانید، و مظلومیت این انقلاب را به جهان برسانید ...

شهید محسن غفاری
مرداد ماه سال ۱۳۴۴ متولد شد. دروس حوزوی را در مدرسه حجتیه قم می‌خواند. با آغاز انقلاب فعالیت‌های گسترده داشت. آنقدر که دیگر در خانه پیدایش نمی‌شد. دستگیر و شکنجه شد. اما از هدف دست نکشید. بعد از پیروزی انقلاب مدتی علیه منافقان فعالیت داشت و سپس از طریق بسیج عازم جبهه شد و بعد از سه مرحله اعزام اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس، آزادسازی خرمشهر، به شهادت رسید ...

بخشی از وصیت‌نامه:

برادران و خواهران سفارش مى‌کنم، اگر می‌خواهید پیروز و موفق باشید، راه شهدا را که همان راه امام است، ادامه دهید ...

شهید «ایوب نقی‌لو»
چهاردهم دی 1344 ، در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، در دانشگاه کارگری می کرد و مادرش سلاطین نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. هفدهم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در امامزاده محمد(ع) زادگاهش به خاک سپردند ...

بخشی از وصیت‌نامه:

ما با دادن شهید مسئولیتمان زیاد مى‌شود شما اگر مسلمان نیستید لااقل آزاده مرد باشید نگذارید که استعمارمان کنند به فکر این باشید که خون این شهیدان پایمال نشود ما باید ادامه دهنده راه آنها باشیم ...

شهید حبیب‌الله رضایی قزوینی‌ها
پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش غلامحسین، در و پنجره‌ فروش بود و مادرش عاتقه قزوینی‌مقدم(فوت ۲۷ مهرماه ۱۳۹۸. همزمان با اربعین امام حسین(ع)) نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه بر اثر اصابت ترکش و قطع سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است ...

بخشی از وصیت‌نامه:
ما اکنون در موقعیتى از تاریخ قرار گرفته‏ ایم که تمام مسلمین جهان، چشم امیدشان به ماست و در واقع آن ها رهروان راه ما هستند...
از خواهرانم مى‏ خواهم چون زینب(س) پیام خونین من و تمامى شهدا را به جامعه انتقال دهند...
پیامى کوتاه براى دوستانم و امت حزب‌الله؛ عزیزان من! اگر اکنون در موقعیتى واقع شده‌‏اید که مى‌بینید اسلام به وجودتان احتیاج دارد؛ پس چنان چه کوچکترین کوتاهى از خود نشان دهید، بدانید که خیانت به خون شهدا کرده ‏اید. پیام من به امت حزب الله این است: نکند روزى بیاید که امام‌مان یاورى نداشته باشد. به والله اگر -خداى ناکرده- امام را تنها بگذارید و یاریش نکنید، در روز محشر جلوى یکایک شما را خواهند گرفت؛ پس مواظب باشید این فرزند حقیقى حسین(ع) بی‌یاور نماند ...

شهید شکرعلی الهیاری
شانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۱، در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش رستمعلی (فوت۱۳۶۲)، کشاورز بود و مادرش صدف نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر بود. سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب پنج پسر و چهار دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

بخشی از وصیت‌نامه:
به همگى وصیت مى‏‌کنم: نماز را به وقت بخوانید؛ چون رسول اکرم(ص) فرمودند: «نماز، ستون دین است.» ... و اى ملت ایران! قدر این انقلاب و این رهبر عزیز، این موساى زمان و ابراهیم بت‏ شکن دوران را -که بحمدالله براى زنده نگه داشتن اسلام بت‏‌ها را شکست- بدانید و هر چه در توان دارید -چه جانى و چه مالى- به جبهه‌ها کمک کنید تا -ان شاء الله- این بت صدامى هم شکسته شود. باشد تا -ان شاء الله- بعد از صدام، با اسراییل بجنگیم تا دشمن جهان اسلام را نابود کنیم. به امید پیروزى هرچه سریع‌تر رزمندگان اسلام و نابودى کفر جهانى ...

شهید محمود لشگری
نهم مرداد ۱۳۴۴، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش لطف‌الله(فوت۱۳۶۰) قهوه‌چی بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان به خاک سپرده شد …

بخشی از وصیت‌نامه:
ای مسلمانان جهان! از شما می‌خواهم یاور امام باشید که اوست نایب منجی عالم بشریت. ای خانواده‌ی عزیزم! وصیت می‌کنم حامی اسلام و دین خدا باشید، که -خدای ناکرده- خونی که شهدا برای اسلام دادند، به هدر نرود. ای خواهران و مادران! تقاضا دارم حجاب اسلامی را حفظ نمایید؛ جهاد شما، حجاب شماست! از تمام دوستان و آشنایان تقاضا دارم: پشتیبان ولایت فقیه باشید؛ تا -بنا به فرموده ی امام- آسیبی به شما نرسد ...

https://harimeharam.ir/category/14/1

گزیده‌ای از وصیت‌نامه عارفانه شهید مدافع حرم «رسول خلیلی»

https://harimeharam.ir/category/14/1

دست‌نوشته ای از شهید مدافع حرم لبنانی، «محمد علی حسین عواضه» خطاب به امام زمان (عج)

https://harimeharam.ir/category/14/1

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم «حامد کوچک‌زاده»:

«دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان، در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست. حرکتی کنید. امروز دشمن در خصوصی‌ترین لحظات ما و به خصوصی‌ترین مکان‌های ما نفوذ کرده و بنیان خانواده که یکی از ارکان مهم جامعه می‌باشد را از هم پاشیده و چگونه است که ما نسبت به این مسائل بی‌تفاوتیم...»

شهید سید حسن نصرالله:
ما در حال جنگ در نبردی بزرگ هستیم و آمریکا و اسرائیل می‌خواهند خیمه‌گاه ما را محاصره کنند. امروز فرمانده خیمه‌گاه ما امام خامنه‌ای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا می‌خواهد آن را محاصره کند ...
به ترامپ و نتانیاهو می‌گوییم که ما قومی هستیم که نه محاصره، نه تحریم، نه فقر و نه گرسنگی به اراده ما خللی وارد نمی‌کند. در برابر آمریکا و اسرائیل به امام خامنه‌ای، می‌گوییم که ای فرزند حسین (ع)، ما تو را تنها نمی‌گذاریم ...

شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص) ...
برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه‌ی رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب می‌بیند ...
از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّ‌فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید ...

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۵:۴۴
  • بنده خدا بنده خدا
۲۲
فروردين
۰۴

In the Name of Allah, the Merciful, the Most Merciful

We have written in the Psalms, after the Remembrance: 'The righteous among My worshipers shall inherit the earth

Sura 21: AL-ANBIYA (THE PROPHETS) - Juz' 17 - Translation Qarib

Quran

**************

Note: All content is free to use

Why did Imam Hussain (pbuh) rise up? Did Imam Hussain (pbuh) rise up only for opposing a corrupt ruler like Yazid? Which were the true dimensions of Imam Hussain's movement?

Imam Khamenei:

Imam Hussain's (pbuh) movement is, indeed, perceivable via two perspectives—both of which are acceptable. Nonetheless, when put together, the two views show the extensive dimensions of this movement. One perspective involves the appearance of Imam Hussain’s action, which is a movement against a corrupt, deviated, suppressive and oppressive regime: Yazid’s Regime. But, at the heart of his action, there is a more important movement that the second perspective will lead to the move against ignorance and humiliation of mankind. In fact, even though Imam Hussain (pbuh) fights against Yazid, his extensive historical fight is not against the short-living and insignificant Yazid. Rather, his main fight is against mankind’s ignorance, abasement, deviation and humiliation. Indeed, Imam Hussain (pbuh) fights against such vices.

January 16, 1994

Imam Khamenei:

An ideal government was formed by Islam. If we want to summarize the story of Imam Hussain (pbuh) in a few lines, we can say: humanity suffers from ignorance, oppression and discrimination. The big rulings of the world, the empires of the Caesars and Kisras of the time—either in ancient Persia or the Roman Empire—were regimes of extravagance, non-democratic establishments, ruling through illogical coercion, ignorance and corruption. Smaller establishments--like those in the Arabian Peninsula-- were even worse than them; overall, ignorance reigned over the world. Meanwhile, the light of Islam managed to enlighten, first, the Arabian Peninsula, and then gradually grow to encompass all the world, by the Messenger of God, via Divine assistance, as well as massive and strenuous popular resistance. At the time the Prophet dies, this government was a stable establishment that could be a model for all humans throughout history. Had that establishment continued in the same direction, the history would undoubtedly change. That is, what is supposed to happen centuries later-- at the time of Imam Mahdi’s (pbuh) reappearance in the current situation—would have happened at that time. A world replete with justice, purity, truthfulness, and kindness is the world of the era of Imam Mahdi (pbuh); it is the time when the authentic life of humanity begins. The Authentic life of mankind in this world begins after the reappearance of the Imam of the Time (may God hasten his return), and humanity will achieve great development then. Thus, had the persistence of Prophet Muhammad’s establishment been made possible, and had it been formed during the early years, the history of mankind would have changed, and the final destiny of human life would have unfolded much earlier. However, this was not realized for various reasons ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

A world replete with justice, purity, truthfulness, and kindness is the world of the era of Imam Mahdi (pbuh); it is the time when the authentic life of humanity begins. The Authentic life of mankind in this world begins after the reappearance of the Imam of the Time (may God hasten his return), and humanity will achieve great development then ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

The main feature of Prophet Muhammad’s establishment was that instead of relying on oppression, it relied on justice. Instead of relying on paganism and division of human thought, it relied on monotheism and focused on worshipping God. Instead of ignorance, it relied on knowledge and wisdom. Instead of promoting revengeful behavior among the people, it relied on kindness, compassion, the establishment of friendly relations, and tolerance: a neat government both in apparent aspects and innermost aspects. One who grows under such a government becomes pious, chaste, knowledgeable, insightful, active, enthusiastic, dynamic, and moves on the path toward perfection. Fifty years after [the passing away of the prophet], everything changed. The name of Islam remained; the word ‘Islam’ persisted; however, in reality, true Islam was no longer practiced. Instead of the government of justice, a government of oppression was established again. Instead of fraternity and equality, discrimination, division and separation reigned. Instead of wisdom, ignorance ruled. During this period of fifty years, as we move on, we can find hundreds of examples of such cases; researchers are recommended to elaborate on them for the young and investigative minds.

Imamate was transformed into the kingdom! The essence of Imamate is contradictory to the essence of the kingdom. These two are contradictory. Imamate is moral and spiritual leadership and compassionate and belief-related bonds with the people. Whereas, a kingdom is ruling via coercion, power and deluding, without any spiritual, compassion and belief-related bonds. The two are binary opposites. Imamate is a movement among the ummah, for the ummah and in favor of rightfulness. A kingdom is an authoritarian dominance against the interests of the people, only serving particular classes of society, to fulfill the ruling group’s hoarding wealth and pleasing lust. What we see at the time of Imam Hussain’s uprising is the second case, not the first one. That is, Yazid who was in power then, had no relations with the people; he had no knowledge, no piety, no chastity, no experience of jihad for the cause of God, and no belief in Islamic spirituality; his behavior was not a behavior of a believer in Islam, his words were not the words of a wise man. He was in no way similar to Prophet Muhammad (pbuh). In this situation, an opportunity arose for a person like Imam Hussain (pbuh) -- the Imam who was apt for succeeding the Prophet (pbuh)--and he rose up.

Looking at the surface of the events, this uprising was against the corrupt and unpopular regime of Yazid. However, beneath the surface, it is an uprising for the sake of Islamic values, understanding, faith, and dignity. It is for the people to be set free from corruption, subordination, lowliness, and ignorance. It was for this reason that when Imam Hussain (pbuh) left Medina, in a message to his brother Muhammad Ibn Hanafiah, and in reality a message to the history, he wrote: I am not rising out of selfishness, or lust for power, nor to cause mayhem or pain. I rise looking for the correction in my grandfather's ummah. I see that things have changed in the society that the prophet left. It is going towards the wrong direction, towards corruption. It is against the direction coveted by Islam and the prophet had preached. I rise to fight against these [vices].

Imam Hussain’s fight had two dimensions and can have two different fallouts. Nonetheless, both outcomes are good. One result was that Imam Hussain (pbuh) could defeat Yazid’s government and take power away from those who oppressed the people, and devastated the fate of the people, so he could arrange things in an appropriate way. If this had happened, the route of history would have revolved. Another dimension was that, if Imam Hussain (pbuh) could not, for whatever reason, achieve political and military victory, then he would—not by words, but rather by blood, by resisting oppression, by a language that history will never forget—make his narrative flow like a perpetual and non-interruptible stream in history; this is what Imam Hussain (pbuh) did.

Of course, for those who claimed to be believers, if they had acted differently than what they did to Imam Hussain (pbuh), the first case would have happened and Imam Hussain (pbuh) could have reformed the world and the hereafter at that time! But the people did not cooperate. The discussion about why and how the people did not act appropriately, is a very long and exhausting discussion, which I elaborated to some extent some years ago under the title “the common people and the elite”-- it included who failed to act properly, who was responsible for this behavior, how they behaved, and in which areas-- I am not going to mention this discussion now.

So, as a result of some people’s carelessness, the first goal was not achieved; but the second goal was accomplished. This is something that no power can take away from Imam Hussain (pbuh). The power of going to the battlefield of martyrdom; sacrificing oneself and loved ones, the grand sacrifice that is so great that no matter how big the enemy is, it will appear small and unimportant before it. This bright sun will continue to emanate more light in the Muslim world day after day till his light encompasses the whole humanity.

January 16, 1994

Imam Khamenei:

Today, Imam Hussain (pbuh) is known to the world more than he was five centuries, or ten centuries ago. Today the situation is such that when impartial intellectuals learn about the history of Islam, and the story of Imam Hussain (pbuh), they feel humble. Even for those who do not know anything about Islam, yet recognize the notions of freedom, justice, dignity, elevation, and lofty human values, Imam Hussain (pbuh) is an invaluable role model in seeking liberty and justice, in rising up against vices and evils as well as in fighting ignorance and humiliation of mankind ...

April 14, 2000

Imam Khamenei:

Today, wherever humanity has undergone some defeat, either political, military or economic, the roots of it can be traced to ignorance or abasement. That is, either they do not have the knowledge and necessary understanding, or they understand but have sold themselves cheap. They have bought into abasement and have submitted to viciousness. Imam Sajjad (pbuh) and Imam Ali (pbuh) have been narrated to have said: “Oh! Man, if your essence and existence is to be sold, it has only one price, which is the divine heaven. If you sell it to anything cheaper than heaven, you are at loss.” Even if you are offered the whole world in exchange for accepting abasement and viciousness, it is not fitting. All those who in different places around the world have surrendered to coercion and money of the wealthy and powerful, and have accepted this abasement, --whatever position they are in scholar, politician, political or social activist or intellectual-- they have failed to know their value and have sold themselves cheap. Many politicians of the world have sold themselves.

Dignity is not simply represented by holding high positions like a king or a boss. Sometimes a person is sitting on a throne, bullying a thousand people boastfully. Meanwhile, he is under the coercion of another power or center. He might be a captive of his own desires and lust; but today's political captives will not reach the latter, because they are captives of major powers.

April 14, 2000

Imam Khamenei:

The prophets save humans; so, in the Quran, one important purpose of prophethood is said to be establishing justice. “We sent Our Messengers with clear evidence (to support their truthfulness), and sent with them the Book and the Balance so that people would maintain justice {Quran; 57:25}.” In fact, the divine books and the prophets were sent in order for justice to be established in societies; that is, to remove the symbols of oppression, coercion, and corruption. The movement of Imam Hussain (pbuh) was a movement of such nature. He said: “I rose up to reform the Muslim community of my grandfather [Prophet Muhammad (pbuh)].” (Bihar Al-Anvar: V.44, P. 329) He also said: “Whoever observes a ruler legalize what God has made unlawful, violating the covenant of God, opposing the Sunnah of the Messenger of God, and treating the creatures of God sinfully and oppressively; he who does not oppose him with his speech and action, God has a right to bring him to the same fate as that of the tyrant.” (Bihar al-Anwar, v. 44, p. 381) That is if a person sees where corruption and oppression emerge from, yet they do not do anything to oppose the source of corruption and oppression, for God the Exalted, they have the same fate as the corrupt oppressor. He said that he did not rise up for the cause of wickedness, amusement, corruption or oppression. The people of Iraq invited Imam Hussain (pbuh) to rule over them, and Imam Hussain (pbuh) answered their request. So, it is not that Imam Hussain (pbuh) did not think of creating a government; he was indeed thinking of overturning tyrannical powers; either by taking the government away from them or by martyrdom ...

Imam Khamenei:

Imam Hussain (pbuh) knew what would his silence, his endorsement and his indifference would do to Islam if he did not take any action. When a power takes all the capacities of a community or some communities under control, and acts tyrannically, if the men of truth do not oppose him, refuting his actions, they have actually endorsed his actions. That is, oppression is endorsed by the men of truth, without them really wanting it. This was a sin committed by the elites from among the Bani-Hashem, and the children of the prominent figures of the early years of Islam. Imam Hussain, however, would not tolerate it, and hence he rose up. It is narrated that after Imam Sajjad (pbuh) returned to Medina from Karbala-- maybe ten or eleven months passed between the time this caravan left Medina and returned-- a person visited him and said: "Oh! Son of the Messenger of Allah, you see, you went and what happened?” He was right; the caravan had left while Imam Hussain (pbuh), the bright sun of Ahlulbait, so much loved by the Messenger of Allah, was among them, leading them. The daughter of Imam Ali (pbuh) had left while she was dignified and honored. The children of Imam Ali (pbuh) --Abbas and others-- the children of Imam Hassan (pbuh), prominent and talented youth of Bani Hashem had all left with this caravan. But the caravan returned with only one man -- Imam Sajjad (pbuh), with the women gone through sufferings of captivity and the loss of their loved ones. Imam Hussain (pbuh), Ali Akbar (pbuh), and even the baby were now gone. Imam Sajjad (pbuh) answered that man, stating: "Imagine what would have happened if we had not gone."

Yes! If they had not gone, their bodies might have survived, but the truth would have died. The soul would have died out. Consciences would have been shattered. Logic and reason would have been condemned throughout history, and even the name of Islam would not have remained ...

March 18, 2002

*****************

Why did Imam Hussain (pbuh) take his family to Karbala? Why didn't he refuse to fight with several thousand-fighter army of Yazid, in spite of having only 72 people in his army? Why didn't he try other methods?



Imam Hussain (pbuh) brought his dear ones to the desert of Karbala in order to clarify the truth. He knew what was going to happen, yet he brought Zeinab, his wives, his children, and his brothers with him. Like the day of Mubahila, it was again a matter of clarifying the truth and promoting Islam in the real sense of the word. That shows the importance of promoting Islam. "If someone comes across a ruthless sultan who mixes up halal with haraam and breaks his promise to God, they deserve living with the sultan in the hereafter." That is to say, when someone sees such a person, they should clarify the truth through their words and actions just as Imam Hussain (pbuh) did - and he paid the price for it. Imam Hussain brought his dear ones and his wives and children to Karbala in order to clarify the truth.

Dec 13, 2009

 

Imam Khamenei:

One can clearly notice in his lifestyle all the methods that could have been used by a descendant of the Holy Prophet (pbuh) to preserve the great legacy of Islam which has been passed down by the Holy Prophet (pbuh) and his father as well as their genuine followers. We can clearly see everything in the lifestyle of the Lord of the Martyrs (pbuh) - everything ranging from clarification to forewarning, to promotion of Islam, to provoking the conscience of prominent figures of his time during a sermon in Mina. All these things are tangible in the lifestyle of the Lord of the Martyrs (pbuh). Later on, he stood up against a great deviation and laid down his life. Imam Hussain (pbuh) was aware of the consequences of his movement. He was an infallible Imam. Infallible Imams' extensive knowledge and insight are beyond our heads. Imam Hussain (pbuh) revolted to set a role model and he refused to surrender. He asked people to help him and when a group of people from Kufa expressed their willingness to accompany him on this path, Imam Hussain (pbuh) accepted their offer and moved towards Kufa and he did not give up in the middle of the way. Imam Hussain (pbuh) stood up against the deviated current of his time, which was extremely dangerous. And this became a lesson and Imam Hussain (pbuh) himself makes the same point. That is to say, he backed up his action with the order of Islam. He said that his duty was what he was doing. He said that he had to express his opposition, no matter what the consequences were. He said, "It is good if my destiny is a victory and if my destiny is martyrdom, so much the better." This was how Imam Hussain (pbuh) acted.

This was a perfect instance of self-sacrifice and it safeguarded Islam. This move preserved Islam. This move institutionalized values in society. If Imam Hussain (pbuh) had not accepted this danger, if he had not made a move, if he had not taken action, if his blood had not been shed, if those great tragedies had not happened to the shrine of the Holy Prophet (pbuh), to Imam Ali's (pbuh) daughter and to the Holy Prophet's (pbuh) descendants, this event would not have gone down in history. The event that could have prevented that great deviation had to shock people and history as much as the deviation did. This shows Imam Hussain's (pbuh) self-sacrifice.

Of course, this is easier said than done. What Imam Hussain (pbuh) did was an extraordinary feat. That is to say, the dimensions of his action are far more than what we estimate. We usually ignore aspects and details. Once I spoke about Imam Hussain's (pbuh) patience. His patience was not limited to enduring thirst or seeing his companions being killed. These things are relatively easy to tolerate. The kind of patience that is difficult to practice is to listen to influential, aware and respectable people who keep creating doubts and telling you that what you are doing is dangerous and wrong. Who did those things? People like Abdullah Ja'far, Abdullah Zubair and Abdullah Abbas. These prominent figures of that time were constantly telling Imam Hussain (pbuh) not to do what he was doing. If it were somebody else, somebody who did not have that determination and stable character, he would have thought, "Well, I did my duty. These people are talking like this and the world is acting like that, so I should just say what I am supposed to say and do nothing else." A person who decides to stand up against such statements, such temptations, such doubts and such efforts to bend sharia and is not dissuaded from continuing his path - such a person is the one who can give rise to such a great transformation. In this regard, our magnanimous Imam (r.a.) was similar to the Lord of the Martyrs. I explained this in another meeting and I do not want to go into the details now. This was how Imam Hussain (pbuh) acted as a guardian.

Jul 4, 2011

Imam Khamenei:

Zeinab al-Kubra (pbuh) is a prominent role model in history and shows the significance of a woman's presence in one of the most important events in human history. Blood gained a victory over the sword on the day of Ashura, and Zeinab al-Kubra (pbuh) was the cause of that victory. This was because the forces of righteousness were apparently defeated in a military fight in Karbala, but Zeinab al-Kubra's (pbuh) behavior was the factor that turned this apparent defeat into a permanent and decisive victory. That victory was due to the role she played after the day of Ashura. That is a very important point. The event proved that women are not on the periphery of history. It proved that women can have a central role in important historical events. This has been pointed out in several places in the Holy Quran as well. But Zeinab al-Kubra (pbuh) is a recent example and does not belong to ancient times. The story of her life is a tangible event. She played a brilliant role, making the enemies - who had apparently won the battle and slain all their opponents - feel humiliated in their own base. She branded them with permanent disgrace and turned their victory into a defeat. That was what Zeinab al-Kubra (pbuh) did. She proved that it is possible to turn feminine morality and modesty into glory and a great jihad …
Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

https://english.khamenei.ir/news/5942/Who-is-Imam-Hussain-Why-did-he-launch-an-uprisingThe greatness of Zeinab al-Kubra's (pbuh) movement is reflected in what is left of her sermons. Her unforgettable sermon in Kufa's marketplace was not just an ordinary speech. It was not just the personal opinion of an important figure. Her sermon was a great and beautifully-worded analysis of the Islamic community's situation at that time. The sermon included the most profound Islamic concepts. See how strong her character was. Her brother - her Imam and leader - had been martyred in a desert just two days before. Her dear ones, her children, and many other people had been martyred. She and tens of other women and children were taken captive on the same day. They were paraded in different places. Some of the people who were watching them were cheerful and some were shedding tears. Zeinab (pbuh) suddenly started her great mission in that critical situation. She spoke like her father did when he was delivering a sermon to his people during his rule. She spoke with the same tone. She spoke using the same kind of words Imam Ali (pbuh) would use. She was equally eloquent and precise, and her words were equally profound. "O plotters and pretenders, maybe you yourselves were starting to believe that you were following Islam and the Holy Prophet's household, but you failed miserably in the test. You proved to be blind in the fitna. Do you pledge allegiance while you are planning a conspiracy? You can do nothing but engage in shifting allegiance, hypocrisy, flattery, self-humiliation, and empty talk. Your actions were different from your words. You became arrogant and wrongly thought that you were pious. You thought you were still revolutionary. You thought you were still the followers of the Commander of the Faithful. But the truth was something else. You were not able to deal with the fitna. You were not able to save yourselves. You ruined everything you had done before. Because of your lack of insight, your lack of knowledge of the situation, and your inability to distinguish right from wrong, you ruined everything you had built. You look faithful and you keep making revolutionary claims, but deep down you are empty and weak." Zeinab al-Kubra (pbuh) presented a deep analysis of her society's pathologies ...

Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

Zeinab al-Kubra (pbuh) presented a deep analysis of her society's pathologies.

She spoke firmly and eloquently in that difficult situation. It was not the case that she had an audience sitting in front of her and listening in silence. She was not speaking the way an orator would speak to his audience. She was surrounded by the enemies, holding spears in their hands. There were also some ordinary people there - the same people who gave up Moslem to Ibn Ziad, the same people who wrote letters to Imam Hussain and then broke their allegiance to him, the same people who hid in their homes exactly when they were supposed to stand up to Ibn Ziad. Among the people there were also some individuals who were not courageous enough to do what they should have done, and they were watching Imam Ali's daughter in tears on that day. Zeinab al-Kubra (pbuh) was faced with this motley and unreliable crowd, yet she spoke in a firm manner. She was an exemplary woman in history. Such women cannot be considered weak. This faithful feminine nature may reveal itself in difficult conditions. She is a role model for all great men and women in the world. She presented a deep analysis of the problems facing the revolution started by the Holy Prophet (pbuh) and Imam Ali (pbuh). She said, "You could not distinguish between right and wrong in the fitna. You were unable to fulfill your duty. As a result, they severed the head of the Holy Prophet's (pbuh) grandson and put it on a spear." We can understand the greatness of her character when we consider such things.

Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

Zeinab (pbuh) played an unparalleled role on the way to Karbala with Imam Hussain (pbuh), on the day of Ashura with all those hardships, and after Imam Hussain (pbuh) had been martyred. It is impossible to find a similar figure in history. Later on, numerous events took place - during her captivity, in Kufa, and in Sham. Because of these great selfless efforts, Zeinab al-Kubra (pbuh) gained a prominent position before Allah the Exalted, and this is something that we cannot describe …

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

In the Holy Quran Allah, the Exalted mentions the names of two women as perfect examples of faith. God also mentions the names of two women as examples of infidelity. "Allah sets forth, for an example to the unbelievers, the wife of Noah and the wife of Lut: They were (respectively) under two of our righteous servants" [The Holy Quran, 66: 10]. These two women exemplify infidelity. That is to say, Allah the Exalted, mentions women, not men, as examples of both infidelity and faith. "And Allah sets forth, as an example to those who believe the wife of Pharaoh" [The Holy Quran, 66: 11]. He mentions the wife of Pharaoh and Mary as two perfect examples of faith. "And Mary the daughter of Imran" [The Holy Quran, 66: 12].

A brief comparison between Zeinab al-Kubra (pbuh) and the wife of Pharaoh would show the greatness of Zeinab al-Kubra's (pbuh) position. In the Holy Quran, the wife of Pharaoh has been recognized as an example of faith for both men and women until the end of time. But just compare the wife of Pharaoh - who had faith in Moses' prophethood and had been enchanted by his guidance - with Zeinab al-Kubra. When she was tortured by Pharaoh - according to narrations and historical texts, she passed away due to the torture she suffered - she was frustrated by the physical pain. She said, "O my Lord, build for me, in nearness to You, a mansion in the Garden, and save me from Pharaoh and his doings." [The Holy Quran, 66: 11] In fact, she was praying for her death: "And save me from Pharaoh and his doings." This was while her problem was only the physical torture. Unlike Zeinab al-Kubra, she had not suffered the loss of several brothers, two children, and many of her relatives and nephews. She had not watched her dear ones go to the battlefield where they were supposed to be killed. Asiah - the wife of Pharaoh - did not have to endure the psychological pains that Zeinab al-Kubra went through.

On the day of Ashura, Zeinab al-Kubra watched many of her dear ones go to the battlefield to get martyred. She watched Hussain ibn Ali (pbuh), Abbas, Ali Akbar, Qasem, her children, and other dear ones go to the battlefield. After they were martyred, she went through all those pains: The invasion of the enemy, disrespect, and the responsibility to take care of the surviving children and women. Is it possible to compare the enormity of this tragedy with physical pain? But when she was faced with these difficulties, Zeinab al-Kubra did not tell God to save her. She did not say, "O my Lord, save me." On the day of Ashura, she said, "O God, accept this from us." While the shredded body of her brother lay in front of her eyes, tells God, "O God, accept this sacrifice from us." When she was asked to describe what she had seen, she replied, "I did not see anything but beauty." All those tragedies were beautiful to Zeinab al-Kubra because they were from and for God - because they were supposed to promote the word of God. See how different this position, this patience, and this love of justice and truth are compared to Asiah's position described in the Holy Quran. This shows the greatness of Zeinab's position …

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

On the day of Ashura, Zeinab al-Kubra watched many of her dear ones go to the battlefield to get martyred. She watched Hussain ibn Ali (pbuh), Abbas, Ali Akbar, Qasem, her children, and other dear ones go to the battlefield. After they were martyred, she went through all those pains: The invasion of the enemy, disrespect, and the responsibility to take care of the surviving children and women. Is it possible to compare the enormity of this tragedy with physical pain? But when she was faced with these difficulties, Zeinab al-Kubra did not tell God to save her. She did not say, "O my Lord, save me." On the day of Ashura, she said, "O God, accept this from us." While the shredded body of her brother lay in front of her eyes, tells God, "O God, accept this sacrifice from us." When she was asked to describe what she had seen, she replied, "I did not see anything but beauty." All those tragedies were beautiful to Zeinab al-Kubra because they were from and for God - because they were supposed to promote the word of God. See how different this position, this patience, and this love of justice and truth are compared to Asiah's position described in the Holy Quran. This shows the greatness of Zeinab's position.

This is the nature of actions that are carried out for the sake of God. Therefore, Zeinab's actions are currently a model, and her name and achievements will remain until the end of time. The permanence of Islam and the divine path and continuation of this path by God's servants are based on what Hussain ibn Ali (pbuh) and Zeinab al-Kubra (pbuh) did. That is to say, as a result of the great patience, resistance, and endurance of hardships, you see that religious values have gained a lot of ground in the modern world. All these human values, which are consistent with human nature in different schools of thought, are rooted in religious values. These values have been promoted by religion. That is the nature of efforts for a divine cause ...

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

What is the use of crying and mourning the martyrdom of Imam Hussain (pbuh) after 1400 years?

"Why are you disseminating sadness, crying and tears among people?" They complain. This is not sadness and tears for the sake of sadness and tears. This is for the sake of the values. The things that lie behind the lamentation, beating the chest and the head, and shedding tears are the dearest things that one might find in the treasure trove of humanity, and they are the divine spiritual values. The Shia are trying to uphold the fact that Hussain ibn Ali (AS) is the epitome of all these values. The Shia are trying to keep their memories alive.

And if the Muslim Ummah keeps Imam Hussain's (AS) name and memory alive and follows him, it will overcome all the obstacles and hardships. And that is why all of us in the Islamic Revolution, in the Islamic Republic, from the highest to the lowest echelons including the people, the authorities, the senior officials and our honorable Imam have relied on the issue of Imam Hussain and the issue of Ashura and people's mourning. The mourning has a symbolic as well as a realistic aspect. It binds hearts together and broadens knowledge ...

Jan 9, 2008

Imam Khamenei:

I would like to discuss a point regarding the efforts to promote Islam in the month of Muharram. Some people may question the value of the ceremonies for mourning Imam Hussain's (pbuh) martyrdom. They may say, "If you want to speak about Imam Hussain's (pbuh) movement, just go ahead and speak about his movement. Why all the crying?" This is a wrong assumption. It will be extremely hard to move ahead on this path in the absence of this emotional connection to the infallible Imams. This is why Imam Khomeini (r.a.) recommended the traditional forms of mourning.

The Quranic verses about the role of the infallible Imams are interpreted in three different ways. Wilayat is one of these interpretations. "Your guardian can only be Allah - and His messenger and those who believe, who establish worship and pay charity, and bow down (in prayer)." [The Holy Quran, 5: 55] Another interpretation is submission and obedience. "Obey Allah and obey the Messenger and those in authority from among you." [The Holy Quran, 4: 59]

Friendship is the third interpretation. "Say: I do not ask of you any reward for it but love for my near relatives." [The Holy Quran, 42: 23] What is this friendship? People are advised to accept their Wilayat and obey them, but what is friendship for? This friendship is a kind of assurance. After the Holy Prophet (pbuh) passed away, those who ended this friendship gradually brushed aside the leadership of the infallible Imams (pbut). In the absence of this sense of friendship, the Islamic Ummah will face the same disasters. Therefore, this sense of friendship is of paramount importance, and it can be achieved through this emotional connection to the infallible Imams (pbut). Narrating the tragedies that happened to them is an attempt to establish this emotional connection. Similarly, praising their virtues [through the mourning ceremonies] is another way to form this emotional bond.

Therefore, it is necessary to hold the mourning ceremonies and narrate the events of Ashura. Some people should not adopt a so-called intellectual position and reject the necessity of these mourning ceremonies. These ceremonies are necessary, and they will always be necessary. Of course, some forms of mourning are unacceptable. For instance, tatbir [a religiously prohibited ritual in which people cut their foreheads] has been declared haraam, and it must not be practiced. That is because tatbir will make the enemies more insolent and will give them an advantage over those who love the members of the Holy Prophet's household. But the common mourning rituals can increasingly strengthen one's emotional connection to the infallible Imams. These rituals are very good.

Dec 13, 2009

Imam Khamenei:

Why is the uprising of Ashura different from all the uprisings and movements of the world?

We need to read between the lines, and carefully ponder over the life story of Hussain ibn-Ali (pbuh). Many have risen up in the world; they have had a leader, and they were also killed. Among them, numerous were children of the prophets and Imams (pbut). However, Imam Hussain (pbuh) was unique. The event of Karbala was extraordinary. The martyrs of Karbala have a special position. Why? The answer is to be searched in the nature of the event, which gives a lesson to us all, including and maybe, in particular, to you, dear [disabled] war veterans.

One characteristic of the event is that Imam Hussain's movement was solely and truly for the sake of God, the religion and rectifying the society of Muslims. This first feature is very important. Imam Hussain (pbuh) stated: "I did not rise up [leaving my homeland] out of self-interest, for the sake of seeking pleasure, corruption or oppression;”—that is, it was not for swaggering, selling himself, desiring something for himself, or a pretentious spectacle. There was not even a bit of oppression or corruption in this movement. “I rise up only for the sake of rectification of the nation of my grandfather, the Messenger of Allah."-This is an extremely important point. The Arabic word used which means 'only' indicates that there is no other intention that can contaminate the pure intention and the sun-like mind of Imam Hussain (pbuh). When addressing the first Muslims of the early years of Islam, the Holy Quran states: "Do not be like those who marched out boastfully to show off their strength to people and hinder people from the way of God {Quran; 8:47}.” Here, Imam Hussain (pbuh) says: “I did not rise up out of self-interest or for the sake of seeking pleasure.”

These are two different manners, two different behaviors. The Quran reads: "Do not be like those who marched out boastfully”, arrogantly, and selfishly. It means that this kind of behavior lacks purity of intentions. That is, in the movement of the corrupt approach, it is only self-centeredness that matters. “To show off”: This kind of person adorns himself, rides an expensive horse, wears pieces of jewelry, recites arrogant chants, and comes out. Toward where? Toward the battlefield. The battlefield is where this person and many like him will die. Such a person rises up in this manner. There is nothing but arrogance in him.

This is one way [of coming out]. On the other side, the best example is Hussain Ibn Ali (AS) who is pure from any form of selfishness and is not after self-interest or personal, familial, or communitarian gains. This is the first characteristic of the movement of Hussain Ibn Ali (AS). The more selfless one is, the more value does he gain in what he does. The more one moves away from the peak of selflessness, the closer they get to the peak of selfishness, egotism, self-interest, personal and seeking familial gain and such which is a whole other spectrum. Between that pure selflessness and pure selfishness, there is a vast field. Going from one side of it to the other decreases the value of our work. It becomes less fruitful, and also less durable. This is an outcome of the matter. The more defective the product, the sooner it decays. If it is pure, it will never go bad. Giving you a physical example, a piece of 100% pure gold never decays. Nor does it rust. But the more copper, iron, and other cheaper elements are added to the alloy, the more it becomes prone to decay and destruction. This is a general rule.

This applies to what is tangible. But when it comes to spirituality, these equations are far more discerning. We do not understand it because of our materialistic and ordinary vision. Nonetheless, men of vision and understanding perceive. The Critic in this matter, the Goldsmith and the Jeweler, is God the Almighty. And for sure, the Critic sees well. If there is an ounce of impurity in our work, its value would diminish accordingly, and God would reduce its lasting effect ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

Why is the uprising of Ashura different from all the uprisings and movements of the world?

God, the Exalted, is an insightful critic. The work of Imam Hussain (pbuh) is a work in which there is not even a slight hint of impurity. Hence, you see this quality achievement has lasted to this day and will last forever. Who could believe that after these people were killed in that desert far from their homes, while their bodies were buried there; with so much propaganda spread against them; all killed in such a heartless manner; their hometown of Medina was put on fire even after their martyrdom (the story of Harra, which happened the next year); -- this rose garden was devastated, and the petals of roses were all thrust, yet, later anyone would feel the aroma of the rosewater from this garden? According to which rule of nature, a petal of that rose garden can last so long in nature? However, you view the more time passes by, the more the aroma of that rose garden spreads. There are some people who do not believe that Prophet Muhammad (pbuh) is the grandfather of Imam Hussain (pbuh) and that he follows in his path; yet, they believe in Imam Hussain (pbuh)! Some do not believe in his father, Ali (pbuh), yet, they believe in Imam Hussain (pbuh)! They do not believe in God—the God Imam Hussain worshipped, yet, before Imam Hussain (pbuh), they are humble and respectful! This is the outgrowth of Imam Hussain’s purity …

January 16, 1994

Source:

Who is Imam Hussain? Why did he launch an uprising?

Links:

Imam Hussain’s Revolution for Humanity

https://www.leader.ir/en

https://www.khamenei.ir/

https://english.khamenei.ir/

https://t.me/fazylatha

 

Note: All content is free to use

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۰۵
  • بنده خدا بنده خدا
۲۲
فروردين
۰۴

‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)

پنجم شوال، سالروز ورود مسلم بن عقیل سفیر امام حسین علیه السلام به کوفه

حضرت مسلم بن عقیل کیست؟

مسلم فرزند مردی به نام عقیل و از با کمال ترین فرزندان اوست. عقیل برادر حضرت علی (علیه السلام) و دومین فرزند ابو طالب (ع) است. از این جهت، او با یک واسطه از تربیت ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد برخوردار گردید.

مادر گرامی او خلیله (یا حلیله) نام دارد، او کنیزی بود که عقیل از شام خریداری کرده بود. همسر مکرمه او جناب «رقیه» از دختران امیرمؤمنان (ع) بوده است. از این رو، ایشان افتخار دامادی حضرت علی (ع) را به همراه داشته است.

او زمان رسول خدا (ص) را درک نکرد، زیرا هنگام شهادت (سال 60 هجری) سن آن جناب بیش از 40 سال نبود یعنی از زمان رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام تا سال 60 هجری، 50 سال گذشته و بر این اساس او ده سال بعد از رحلت پیامبر (ص) متولد شده بود.

فرزندان او عبارت‌اند از:

1و 2. عبدالله و علی که از «رقیه» به دنیا آمدند.
3. مسلم بن مسلم که مادرش از بنی عامر بود.
4. عبدالله که مادرش ام ولد بود.
5. محمد.
6. ابراهیم.

همه پسران او در سرزمین کربلا شهید شدند، مگر دو فرزند که به نام ها ی محمد و ابراهیم. این دو پس از تحمل یک سال زندان فرار کردند، اما پس از مدتی دستگیر و به دست یکی از ستم کاران به نام حارث بن زیاد به شهادت رسیدند. از این رو از نسل حضرت مسلم (ع) فرزندی باقی نماند.


مسلم (ع) زمان و عصر سه امام را درک کرده است:

1. دوران امام علی (ع): او در این زمان افتخار دامادی آن حضرت (ع) را پیدا کرد و با دخترش به نام «رقیه» ازدواج کرد که به این وسیله به تربیت در دانشگاه علوی نزدیکتر شد.

به نقل مورخان در زمان حکومت امیر المؤمنین (ع) (بین سال 36 تا 40) از جانب آن امام متصدی برخی از منصب های نظامی در لشگر بوده، از جمله در جنگ صفین وقتی که امیر مؤمنان لشگر خود را صف آرایی می کرد، امام حسن و امام حسین (ع)، عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل را بر جناح راست سپاه خویش مأمور کرد.

2. دوران امام حسن (ع): او در این زمان نیز در مسیر حق بود و از با وفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن (ع) به حساب می آمد.

3. دوران امام حسین (ع): مسلم بن عقیل دست از محبت و حمایت از امام (ع) بر نداشت و به افتخار پیشاهنگی نهضت کربلا نائل آمد و اولین شهید کاروان حسین محسوب گردید. او به همراه 8 نفر از برادرانش، جان خود را در راه امام حسین (ع) ایثار کردند.

جریان شهادت او:

اولین اقدام امام حسین (ع) فرستادن مسلم به کوفه بود، مسلم پس از رفتن از مکه به مدینه و از آنجا به سمت عراق، حرکت کرد و در کوفه در منزل مختار اقامت نمود.

مدت سی و پنج روز پس از ورود مسلم (5 شوال سال 60) حدود هجده هزار کوفی با او بیعت کردند تا این که حاکم کوفه بر کنار و عبید الله بن زیاد به جای او برگزیده شد.
عبید الله با تهدید و تطمیع مردم، سران قبایل را از کنار او پراکنده ساخت، و زمانی که مسلم تنها شد و عبید الله به تنهایی او پی برد، سپاهی را برای دستگیری وی عازم کرد. این در حالی بود که مسلم (ع) در خانه زنی به نام طوعه پناهنده شده بود.
وقتی صدای سربازان عبید الله بن زیاد به گوش او رسید، خود را برای نبرد آماده کرد، و چون بر سپاه دشمن ضرباتی زیادی وارد کرد. آنان از راه مکر وارد عمل شدند و مسلم هم چون رمقی برای ادامه مبارزه نداشت به ناچار خود را تسلیم کرد.
او را نزد عبید الله بردند، پس از گفتگوی تند و صریح میان آن دو، عبیدالله دستور داد که او را بالای دار الاماره بردند تا شخصی که به دست او زخمی شده بود، او را گردن بزند، و همو بود که فرمان عبید الله را اجرا کرد.

فضائل حضرت مسلم

الف. از نظر خانوادگی

همان طور که بیان شد او فرزند کسی است که دست پرورده شخصی مانند ابوطالب (ع) است و خود افتخار دامادی امیر مؤمنان را دارد که تأثیر این دو در تربیت و بالندگی انسان قابل انکار نیست.

ب. مسلم در کلام معصومان (ع)

رسول خدا به علی (ع) فرمودند: فرزند او (عقیل) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک می ریزد و فرشتگان مقرب بر او درود می فرستند.

امام حسین (ع) در نامه ای که برای کوفیان می فرستد می نویسد که: قد بعثت الیکم اخی و ابن عمّی و ثقتی من اهل بیتی؛ یعنی: کسی را به سوی شما می فرستم که برادر ، پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم محسوب می شود.

شهید صیاد شیرازی: صحبتی را که ولایت مطرح می‌کند به محض ایراد سخن، بر ما واجب می شود ...

*****************

هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ فروردين ۰۴ ، ۱۶:۱۴
  • بنده خدا بنده خدا
۲۳
بهمن
۰۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه ولادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) ...

ویژه نامه نیمه شعبان

ویژه نامه دهه فجر و انقلاب اسلامی

تفسیر صفحۀ ۴۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۵ - تفسیر نور:

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و مَثل کسانی که اموال خود را در طلب رضای خداوند و استواری روح خود انفاق می‌کنند، همچون مَثل باغی است که در نقطه‌ای بلند باشد (و از هوای آزاد به حدّ کافی بهره بگیرد) و باران‌های درشت به آن برسد و میوۀ خود را دوچندان بدهد. و اگر باران درشتی نبارد، باران‌‏های ریز و شبنم (ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پُرطراوت باشد) و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۵:

۱. اگر هدف، تحصیل رضای خداوند و رشد و کمال روحی باشد، کارها بارور می‌شود. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» «فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ»

۲. اخلاص، ساده به دست نمی‌آید؛ باید به سراغ آن رفت. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»

۳. کارهای خالص، همچون مزرعه‏‌ای در نقطه‌ای مرتفع است که از خرابی سیل محفوظ است. «بِرَبْوَةٍ أَصابَها»

۴. اگر هدف خدا باشد، از جلوه‌ها و جمال‌ها هم محروم نمی‌شویم. مخلصین در جامعه محبوب‌تر از ریاکارانند.«جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ» انفاق خالص، همانند مزرعۀ در دامنۀ کوه و زمین مرتفع است، که همه مردم آن را می‌بینند و از آن لذّت می‌‏برند.

۵. مهم‌تر از امکانات، بهره‏‌گیری از امکانات است. بارانِ ریز یا درشت مهم نیست؛ مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند. «فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ»
تفسیر صفحۀ ۴۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۶ - تفسیر نور:

«أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَاالْأَنْهارُ لَهُ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته که از زیر درختان آن نهرها در جریان و برای او در آن (باغ) از هر گونه میوه‏‌ای وجود داشته باشد و در حالی که به سن پیری رسیده و فرزندانی (کوچک و) ضعیف دارد، گردبادی همراه با آتش سوزان به آن باغ بوزد و باغ را یکسره بسوزاند. این چنین خداوند آیات را برای شما بیان می‌کند تا شاید اندیشه کنید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۶:

انسان هنگامی که پیر و عیال‌مند شد، توان تولیدش از بین می‌رود، ولی نیاز و مصرفش شدید می‌شود. حال اگر منبع درآمدش نیز نابود شود، به ذلّت کشیده می‌شود.

انسان در قیامت، از یک‌سو توان عمل صالح ندارد و از سوی دیگر نیازش شدید است. در این حال اگر کارهای صالحش با منّت و ریا محو شده باشد، به چه ذلّتی می‌رسد.

خرما و انگور، از مفیدترین میوه‌ها می‌باشند و در قرآن نام آنها به کرّات آمده است.

پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس «لا اله الا الله» بگوید به واسطۀ آن کار، درختی در بهشت برای او کاشته می‌شود و همچنین است هر کس «الله اکبر» بگوید.

شخصی به پیامبر گفت: پس درختان ما در بهشت بسیار است! حضرت فرمودند: آری، به شرط آنکه آتشی به دنبال آن نفرستید و آن را نسوزانید. «بحار، ج ۸، ص ۱۸۶»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۶:

۱. خودت را به جای دیگران بگذار تا مسائل را خوب درک کنی. «أَ یَوَدُّ أَحَدُکُمْ»

۲. از مثال‌های طبیعی که زمان و مکان و عصر و نسل در آن اثر نمی‌‏گذارد، استفاده کنیم. «جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ»

۳. منّت و آزار بعد از انفاق، همچون باد سوزانی است بر باغی سرسبز، و آتشی بر بوستانی خرّم. «فَاحْتَرَقَتْ»

۴. رشد یافتن، تدریجی است؛ ولی تخریب و حبط عمل در یک لحظه است. «فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ»

۵. مثال‌های قرآن، برای فکر کردن است. «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۷ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوافِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» ای کسانی که ایمان آورده‌‏اید! از پاکیزه‌ترین چیزهایی که به دست آورده‌‏اید و از آنچه ما برای شما از زمین رویانیده‌ایم، انفاق کنید و برای انفاق به سراغ قسمت‏‌های ناپاک (و پست) نروید، در حالی که خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روی اغماض (و ناچاری) و بدانید که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۷:

آیات قبل، شرایط انفاق‌کننده را مطرح کرد و این آیه شرایط چیزهایی را بیان می‏‌کند که به محرومان انفاق می‌شود.

امام باقر علیه‌السّلام ذیل این آیه فرمودند: بعضی از مسلمانان درآمدهای حرامی مانند ربا داشتند که صرف فقرا می‌کردند؛ این آیه آنان را نهی نمود. «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۵۵ و راهنما»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۷:

۱. هدف از انفاق، رهایی از بخل است، نه رهایی از اشیای بی‌‏ارزش و نامطلوب. «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ»

۲. در انفاق، تفاوتی میان پول نقد یا کالا نیست. «ما کَسَبْتُمْ» «مِمَّا أَخْرَجْنا»

۳. بخششِ بادآورده‌ها مهم نیست، بلکه بخشش از دست‌رنج، دارای ارزش است. «ما کَسَبْتُمْ»

۴. در انفاق باید کرامت محرومان محفوظ بماند. «وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ»

۵. نه تنها از چیزهای ناپاک و پست انفاق نکنید، بلکه به فکر آن نیز نیفتید. «وَ لا تَیَمَّمُوا»

۶. و جدان انسان، بهترین معیار برای شناخت پسندیده و ناپسند است. هر آنچه را می‌پسندی که به تو انفاق کنند، شایسته است که انفاق کنی و اگر آن را دوست نمی‌‏داری، شایستۀ انفاق نیست. «لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا»

۷. هر فرد ثروتمندی احتمال فقیر شدن خود را بدهد؛ شاید روزی دستِ دهندۀ شما، دستِ گیرنده شد. «بِآخِذِیهِ»

۸. گرفتن مال نامرغوب، نشانۀ رضایت فقرا نیست، بلکه نشانۀ استیصال آنان است. «تُغْمِضُوا» یعنی شما هم با اغماض و سختی ممکن است چیزی را بگیرید، ولی این نشانۀ رضایت شما نیست.

۹. اثر انفاق به خود شما برمی‌گردد، وگرنه خداوند غنی و بی‌نیاز است. «أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»

۱۰. غنای الهی همراه با کمالات و محبوبیّت است. «غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۸ - تفسیر نور:

«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» شیطان (به هنگام انفاق) شما را از فقر و تهیدستی بیم می‌دهد و شما را به فحشا و زشتی‌‏ها فرا می‌خواند؛ ولی خداوند از جانب خود به شما وعدۀ آمرزش و فزونی می‌‏دهد و خداوند وسعت‌بخش داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۸:

به هنگام انفاق، شیطان به سراغ انسان می‌آید و القاء می‌کند که اگر امروز انفاق کنی فردا خودت فقیر خواهی شد، بهتر است اموالت را ذخیره کنی تا به هنگام پیری و بیماری و... خرج نمایی. اینها القائات و وعده‌های شیطانی است.

نیاز ما در فردای قیامت به مغفرت الهی، به مراتب بیشتر از نیاز ما در فردای دنیاست. مبادا مغفرت الهی را با خیال رفاه در زندگی مبادله کنیم. زیرا:

اوّلًا: شاید پیر نشدم و نیازمند نشدم، ولی در قیامت نیاز من قطعی است؛

ثانیاً: شاید مالی که امروز برای فردا نگه می‌دارم، باقی نماند، ولی انفاقِ امروز حتماً برای فردای قیامت باقی است؛

ثالثاً: شاید از مال اندوختۀ امروز در فردای پیری نتوانم بهره‌مند شوم، ولی از انفاق امروز بهره‌مندی در قیامت قطعی است؛

رابعاً: بهره‌مندی انسان از اندوختۀ خود در دوران پیری، موقّتی است، ولی بهره‏‌گیری انسان از انفاق در قیامت ابدی است «تفسیر فخر رازی، ذیل آیه».
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۸:

۱. شیطان، انسان را از انفاق اموال مرغوب باز می‌‏دارد. «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ» «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ»

۲. بخل شما، فقرا را به فساد و فحشا می‌کشاند. «یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»

۳. انسان در انتخاب راه خدا یا شیطان، آزاد است. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ» «وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ»

۴. اطرافیانی که انسان را از انفاق باز‌می‌دارند و از آینده می‌ترسانند، ولی نسبت به گناهان تشویق می‌نمایند، شیطان هستند. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ»

۵. میان فقر و فحشا، رابطه است. بسیاری از گناهان به خاطر ترس از فقر است. «یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»

۶. انفاق نکردن و یا انفاق از اموال نامرغوب، از نمونه‌های زشتی و فحشا می‌‏باشد. «لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ» «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ»

۷. انفاق، مال را زیاد می‌کند و سبب آمرزش گناهان است. «أَنْفِقُوا» «اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»

۸. با موانع انفاق و افکار شیطانی، مبارزه کنید. در برابر ترس از فقر، به یاد فضل و لطف خدا باشید. «مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»

۹. هر فکر و توهّمی که برای شما تنگ‌نظری، ترس و اثر منفی بیاورد، شیطانی است و هر فکر و الهامی که برای شما حرکت، نشاط و سعۀ‌صدر آورد، الهی است. «وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»
تفسیر صفحۀ ۴۵ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۹ - تفسیر نور:

«یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (خداوند) حکمت و بینش را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، همانا خیری فراوان به او داده شده است و جز خردمندان (از این نکته) متذکّر نمی‌گردند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۹:

«الْأَلْبابِ» جمع «لب» به معنای مغز است و به همۀ انسان‏ ها «أُولُوا الْأَلْبابِ» نمی‌‏گویند، بلکه تنها به خردمندانی می‌گویند که عقل خود را به کار گیرند و راه زندگی و سعادت واقعی خود را بیابند.

حکمت را به معنی معرفت و شناختِ اسرار و آگاهی از حقایق و رسیدن به حق دانسته‌اند که خداوند به بعضی از افراد به خاطر پاکی و تقوی و تلاش عطا می‌‏کند، تا آنان وسوسه‌‏های شیطانی را از الهامات الهی باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر کثیر است.

در روایات می‌خوانیم: حکمت، معرفت و تفقّه در دین است. حکمت، اطاعت از خدا، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۸۷»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۹:

۱. گرچه مال و ثروت خیر است، ولی خیرِ کثیر، داشتنِ دید و قدرت تشخیص است. کسانی که از آن خیر انفاق کنند به خیر کثیر می‌رسند. «أَنْفِقُوا» «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ»

۲. شیطان وعدۀ فقر، و خداوند وعدۀ مغفرت و فضل می‌دهد. امّا تشخیص و انتخاب هر یک از این دو راه، حکمت لازم دارد. «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ»

۳. همۀ دنیا متاع قلیل است، «مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» «نساء، ۷۷» ولی حکمت خیر کثیر است. اگر همه امکانات مادّی فدای دست‌یابی به حکمت و بینش صحیح گردد، ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»

۴. حکمت هدیه‌ای کلیدی و مادر همۀ خیرات است. هر که آن را داشت چیزهای زیادی خواهد داشت. «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً»

۵. هر کسی به ارزش حکمت پی نمی‌برد. «ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» دنیاگرایان بر مال و آمار و محاسبات مادّی تکیه می‌کنند و سود و زیان را بر اساس مادّیات می‌‏سنجند، ولی دوراندیشان عاقل و راه‌‏شناسان اندیشمند، از بعد دیگری محاسبه می‌‏کنند.

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۴۲۸ - ۴۳۳.

بسم الله الرحمن الرحیم

چگونه از خدا طلب کنیم؟

حضرت امام صادق علیه السلام

إنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَعْلَمُ مَا یُرِیدُ الْعَبْدُ إِذَا دَعَاهُ وَ لَکِنَّهُ یُحِبُّ أَنْ تُبَثَّ إِلَیْهِ الْحَوَائِجُ فَإِذَا دَعَوْتَ فَسَمِّ حَاجَتَک‏

وقتی بنده دعای می کند، خداوند تبارک و تعالی می داند که او چه می خواهد؛ ولی دوست دارد که نیازهایش را به تفصیل بیان کند. پس آنگاه که دعا می کنی، حاجت خود را به صورت مشخّص از او بخواه.

«کافی» ج ۲ ص ۴۷۶

زندگی خوش در سایه ایمان

مردی به نام رمیله تب دار بود؛ هنگام نماز رسید و به سختی غسل نمود و برای نماز جماعت به مسجد رفت، بعد از نماز جماعت تا از درب مسجد بیرون آمد، امیرالمومنین علی علیه السلام را دید که دست مبارک بر روی شانه های رمیله گذاشت و فرمودند: رمیله! دچار تب شدیدی بودی ولی باز هم برای نماز جماعت به مسجد آمدی!
رمیله متحیر و متعجب شد و عرض کرد: بله سرورم ، اما شما چطور متوجه شدید!؟
امیرالمومنین امام علی علیه السلام لبخندی زد و فرمودند: ای رمیله، هیچ زن و مرد مومنی نیست که مریض شود ،مگر اینکه ما بخاطر مریضی او مریض میشویم و هرگاه محزون میشود ما بخاطر او محزون میشویم و هر زمان دعا کند ما به او آمین میگوییم و وقتی ساکت باشد مابرای او دعا میکنیم و در هرکجا در مشرق و مغرب ، مرد و زن مومنی باشد ما با او هستیم .

بصارئر الدرجات : ۷۲، بحارالانوار ج ۲۶، ص ۱۴۰

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۵۱تا۱۵۳

قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾
۱۵۱ - بگو بیائید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم : اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید، و به پدر و مادر نیکى کنید، و فرزندانتان را از (ترس ) فقر نکشید، ما شما و آنها را روزى مى دهیم ، و نزدیک کارهاى زشت و قبیح نروید چه آشکار باشد چه پنهان ، و نفسى را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید، مگر به حق (و از روى استحقاق ) این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده ، تا درک کنید.

Say: 'Come, I will recite to you what your Lord forbids you; that you shall associate anything with Him; that you shall be good to your parents, that you shall not kill your children because of poverty, We provide for you and for them, that you shall not commit foul deeds whether openly or in secret, and that you shall not kill the soul that Allah has forbidden except by right. With such Allah� charges you, in order that you understand. (151)

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۱۵۲﴾

۱۵۲ - و به مال یتیم جز به نحو احسن (و براى اصلاح ) نزدیک نشوید تا به حد رشد برسد، و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، هیچکس را جز به مقدار
توانائى تکلیف نمى کنیم ، و هنگامى که سخنى مى گوئید عدالت را رعایت نمائید حتى اگر در مورد نزدیکان بوده باشد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند تا متذکر شوید.

Do not touch the wealth of the orphan, except in the fairer manner until he reaches maturity. Give just weight and full measure, We never charge a soul with more than it can bear. When you speak, be just, even if it affects your own kinsmen. Fulfill the covenant of Allah. With such He charges you, in order that you remember. (152)

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۱۵۳)

۱۵۳ - و اینکه این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى مختلف (و انحرافى ) پیروى نکنید که شما را از راه حق دور مى سازد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند تا پرهیزگار شوید.

This Path of Mine is straight. Follow it and do not follow other paths, for they will scatter you away from His Path. With such Allah charges you, in order that you be cautious. (153)

تفسیر
فرمانهاى دهگانه !
پس از نفى احکام ساختگى مشرکان که در آیات قبل ، گذشت ، این سه آیه اشاره به اصول محرمات در اسلام کرده و گناهان کبیره ردیف اول را ضمن بیان کوتاه و پر مغز و جالبى در ده قسمت بیان مى کند، و از آنها دعوت مى نماید که بیایند و حرامهاى واقعى الهى را بشنوند و تحریمهاى دروغین را کنار بگذارند. نخست مى گوید به آنها بگو بیائید تا آنچه را خدا بر شما تحریم کرده است بخوانم و برشمرم (قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم ):
1 - اینکه هیچ چیز را شریک و همتاى خدا قرار ندهید (الا تشرکوا به شیئا).
2 - نسبت به پدر و مادر نیکى کنید (و بالوالدین احسانا).
3 - فرزندان خود را به خاطر تنگدستى و فقر نکشید (و لا تقتلوا اولادکم من املاق ).
زیرا روزى شما و آنها همه به دست ما است و ما همه را روزى مى دهیم (نحن نرزقکم و ایاهم ).
4 - به اعمال زشت و قبیح نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد خواه پنهان
یعنى نه تنها انجام ندهید بلکه به آن هم نزدیک نشوید (و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ).
5 - دست به خون بیگناهان نیالائید و نفوسى را که خداوند محترم شمرده و ریختن خون آنها مجاز نیست به قتل نرسانید مگر اینکه طبق قانون الهى اجازه قتل آنها داده شده باشد (مثل اینکه قاتل باشند) (و لا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق ).
به دنبال این پنج قسمت براى تاکید بیشتر مى فرماید: اینها امورى است که خداوند به شما توصیه کرده ، تا دریابید و از ارتکاب آنها خوددارى نمائید (ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون ).
6 - هیچگاه جز به قصد اصلاح نزدیک مال یتیمان نشوید، تا هنگامى که به حد بلوغ برسند (و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشده ).
7 - کم فروشى نکنید و حق پیمانه و وزن را با عدالت ادا کنید، (و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط).
و از آنجا که هر قدر انسان دقت در پیمانه و وزن کند باز ممکن است ، مختصر کم و زیادى صورت گیرد که سنجش آن با پیمانه ها و ترازوهاى معمولى امکان پذیر نیست ، به دنبال این جمله اضافه مى کند هیچکس را جز به اندازه توانائى تکلیف نمى کنیم (لا نکلف نفسا الا وسعها).
8 - به هنگام داورى یا شهادت و یا در هر مورد دیگر سخنى مى گوئید عدالت را رعایت کنید و از مسیر حق منحرف نشوید، هر چند در مورد خویشاوندان شما باشد و داورى و شهادت به حق به زیان آنها تمام گردد (و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربى ).
9 - به عهد الهى وفا کنید و آنرا نشکنید (و بعهد الله اوفوا).
در اینکه منظور از عهد الهى در این آیه چیست ، مفسران احتمالاتى داده اند، ولى مفهوم آیه ، همه پیمانهاى الهى را اعم از پیمانهاى (تکوینى ) و (تشریعى ) و تکالیف الهى و هر گونه عهد و نذر و قسم را شامل مى شود.
و باز براى تاکید در پایان این چهار قسمت ، مى فرماید: (اینها امورى است که خداوند به شما توصیه مى کند، تا متذکر شوید) (ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون ).
10 - (این راه مستقیم من ، راه توحید، راه حق و عدالت ، راه پاکى و تقوا است از آن پیروى کنید و هرگز در راههاى انحرافى و پراکنده گام ننهید که شما را از راه خدا منحرف و پراکنده مى کند و تخم نفاق و اختلاف را در میان شما مى پاشد (و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ). و در پایان همه اینها براى سومین بار تاکید مى کند که اینها امورى است که خداوند به شما توصیه مى کند تا پرهیزگار شوید (ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون ).
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1 - شروع از توحید و پایان به نفى اختلاف - قابل ملاحظه اینکه در این دستورات دهگانه ، نخست از تحریم شرک شروع شده است که در واقع سرچشمه اصلى همه مفاسد اجتماعى و محرمات الهى است ، و در پایان نیز به نفى اختلاف
که یکنوع شرک عملى محسوب میشود، پایان یافته است .
این موضوع اهمیت مساله توحید را در همه اصول و فروع اسلامى روشن میسازد که توحید تنها یک اصل دینى نیست بلکه روح تمام تعلیمات اسلام میباشد،
2 - تاءکیدهاى پى در پى - در پایان هر یک از این آیات سه گانه به عنوان تاکید جمله ذلکم وصاکم به ، (این چیزى است که خداوند شما را به آن توصیه میکند) آمده است ، با این تفاوت که در آیه اول با جمله لعلکم تعقلون و در آیه دوم با جمله لعلکم تذکرون و در جمله سوم با جمله لعلکم تتقون ختم شده است .
و این تعبیرات مختلف و حساب شده گویا اشاره به این نکته است که نخستین مرحله به هنگام دریافت یک حکم ، (تعقل ) و درک آن است ، مرحله بعد، مرحله یادآورى و (تذکر) و جذب آن مى باشد و مرحله سوم که مرحله نهائى است ، مرحله عمل و پیاده کردن و (تقوا) و پرهیزگارى است .
درست است که هر کدام از این جمله هاى سه گانه بعد از ذکر چند قسمت از ده فرمان فوق آمده است ولى روشن است که این مراحل سه گانه اختصاص به احکام معینى ندارد، زیرا هر حکمى تعقل و تذکر و تقوا و عمل لازم دارد، بلکه در حقیقت رعایت جنبه هاى فصاحت و بلاغت ایجاب کرده که این تاکیدات در میان آن احکام ده گانه پخش گردد.
3 - فرمانهاى جاویدان - شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که این فرمانهاى دهگانه اختصاصى به آئین اسلام ندارد بلکه در همه ادیان بوده است ، اگر چه در اسلام به صورت گسترده ترى مورد بحث قرار گرفته است ، و در حقیقت همه آنها از فرمانهائى است که عقل و منطق به روشنى ، آنها را درک مى کند، و به اصطلاح
از (مستقلات عقلیه ) است و لذا در قرآن مجید در آئین انبیاى دیگر نیز این احکام کم و بیش دیده مى شود.
4 - اهمیت نیکى به پدر و مادر - ذکر نیکى به پدر و مادر، بلافاصله بعد از مبارزه با شرک ، و قبل از دستورهاى مهمى همانند تحریم قتل نفس ، و اجراى اصول عدالت ، دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامى است .
این موضوع وقتى روشنتر مى شود که توجه کنیم به جاى تحریم آزار پدر و مادر که هماهنگ با سایر تحریمهاى این آیه است ، موضوع احسان و نیکى کردن ، ذکر شده است یعنى نه تنها ایجاد ناراحتى براى آنها حرام است بلکه علاوه بر آن ، احسان و نیکى در مورد آنان نیز لازم و ضرورى است .
و جالبتر اینکه کلمه (احسان ) را به وسیله (ب) متعدى ساخته و فرموده است (بالوالدین احسانا)، و میدانیم احسان گاهى با (الى ) و گاهى با (ب ) ذکر مى شود، در صورتى که با الى ذکر شود، مفهوم آن نیکى کردن است هر چند بطور غیر مستقیم و بالواسطه باشد، اما هنگامى که با (ب ) ذکر مى شود معنى آن نیکى کردن بطور مستقیم و بدون واسطه است ، بنابراین آیه تاکید مى کند که موضوع نیکى به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد که شخصا و بدون واسطه به آن اقدام نمود.
5 - قتل فرزندان به خاطر گرسنگى -
از این آیات بر مى آید که عربهاى دوران جاهلى نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهاى غلط زنده به گور
مى کردند بلکه پسران را که سرمایه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى شد، نیز از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى رسانیدند خداوند در این آیه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار که ضعیفترین موجودات نیز از آن روزى مى برند توجه داده و از این کار باز مى دارد.
با نهایت تاسف این عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شکل دیگرى تکرار مى شود، و به عنوان کمبود احتمالى مواد غذائى روى زمین ، کودکان بى گناه در عالم جنینى از طریق کورتاژ به قتل مى رسند.
گر چه امروز براى سقط جنین دلائل بى اساس دیگرى نیز ذکر مى کنند، ولى مساله فقر و کمبود مواد غذائى یکى از دلائل عمده آن است .
اینها و مسائل دیگرى شبیه به آن ، نشان مى دهد که عصر جاهلیت در زمان ما به شکل دیگرى تکرار مى شود و (جاهلیت قرن بیستم ) حتى در جهانى وحشتناکتر و گسترده تر از جاهلیت قبل از اسلام است .

- منظور از فواحش چیست ؟ - (فواحش ) جمع (فاحشه ) به معنى گناهانى است که فوق العاده زشت و تنفرآمیز است ، بنابراین پیمان شکنى و کم فروشى و شرک و مانند اینها اگر چه از گناهان کبیره مى باشند، ولى ذکر آنها در مقابل فواحش به خاطر همان تفاوت مفهوم است .
7 - نزدیک این گناهان نشوید - در آیات فوق ، در دو مورد تعبیر به لا تقربوا (نزدیک نشوید) شده است ، این موضوع در مورد بعضى از گناهان دیگر نیز در قرآن تکرار شده است ، به نظر مى رسد که این تعبیر در مورد گناهانى است که (وسوسه انگیز) است مانند (زنا و فحشاء) و (اموال بى دفاع یتیمان ) و
امثال اینها، لذا به مردم اخطار مى کند که به آنها نزدیک نشوند تا تحت تاثیر وسوسه هاى شدیدشان قرار نگیرند.
8 - گناهان آشکار و پنهان - شک نیست که جمله (ما ظهر منها و ما بطن ) هر گونه گناه زشت آشکار و پنهانى را شامل مى شود، ولى در بعضى از احادیث از امام باقر (ع ) نقل شده که فرمود: ما ظهر هو الزنا و ما بطن هو المحالة : (منظور از گناه آشکار، زنا و منظور از گناه پنهان ، گرفتن معشوقه هاى نامشروع پنهانى و مخفیانه است ) اما روشن است که ذکر این مواد به عنوان بیان یک مصداق روشن است ، نه اینکه منحصر به همین مورد بوده باشد.
9 - ده فرمان یهود - در تورات در فصل 20 سفر خروج احکام دهگانه اى دیده میشود که به عنوان ده فرمان در میان یهود معروف شده است که از جمله دوم شروع مى شود و به هفدهم از آن فصل ، پایان مى یابد.
با مقایسه میان آن ده فرمان و آنچه در آیات فوق مى خوانیم روشن مى شود که فاصله فوق العاده زیادى میان این دو برنامه است ، البته نمى توان اطمینان یافت که تورات کنونى در این قسمت مانند بسیارى از قسمتهاى دیگر دستخوش تحریف نشده باشد، ولى آنچه مسلم است ده فرمان موجود در تورات اگر چه مشتمل بر مسائل لازمى است اما از نظر وسعت و ابعاد اخلاقى و اجتماعى و عقیده اى در سطحى بسیار پائینتر از مفاد آیات فوق است .
10 - چگونه این چند آیه چهره مدینه را تغییر داد ؟!
در بحارالانوار و همچنین در کتاب اعلام الورى داستان جالبى دیده مى شود که از تاثیر فوق العاده آیات فوق در نفوس شنوندگان حکایت مى کند و ما این
جریان را طبق نقل بحار الانوار از على بن ابراهیم به طور خلاصه ذیلا مى آوریم :
(اسعد بن زراره ) و (ذکوان بن عبد قیس ) که از طایفه (خزرج ) بودند، به مکه آمدند در حالى که میان طایفه (اوس ) و (خزرج ) جنگ طولانى بود و مدتها شب و روز سلاح بر زمین نمى گذاشتند، و آخرین جنگ آنها روز (بعاث ) بود که در آن جنگ طایفه اوس بر خزرج پیشى گرفت ، به همین جهت اسعد و ذکوان به مکه آمدند تا از مردم مکه پیمانى بر ضد طایفه اوس ‍ بگیرند، هنگامى که به خانه (عتبة بن ربیعه ) وارد شدند و جریان را براى او گفتند در پاسخ گفت :
شهر ما از شهر شما دور است ، مخصوصا گرفتارى تازه اى پیدا کرده ایم که ما را سخت به خود مشغول داشته ، (اسعد) پرسید چه گرفتارى ؟ شما که در حرم امن زندگى دارید.
(عتبه ) گفت : مردى در میان ما ظهور کرده که مى گوید: فرستاده خدا هستم ! عقل ما را ناچیز مى شمرد و به خدایان ما بد مى گوید، جوانان ما را فاسد و اجتماع ما را پراکنده نموده است !
(اسعد) پرسید این مرد چه نسبتى به شما دارد؟ گفت : فرزند عبدالله بن عبدالمطلب و اتفاقا از خانواده هاى شریف ما است .
(اسعد) و (ذکوان ) در فکر فرو رفتند و به خاطرشان آمد که از یهود مدینه مى شنیدند به همین زودى پیامبرى در مکه ظهور خواهد کرد، و به مدینه هجرت خواهد نمود.
(اسعد) پیش خود گفت : نکند این همان کسى باشد که یهود از او خبر مى دادند.
سپس پرسید او کجاست ؟
(عتبه ) گفت در حجر اسماعیل کنار خانه خدا هم اکنون نشسته است
آنها در دره اى از کوه محاصره هستند و تنها در موسم حج و عمره ماه رجب آزادى مى یابند، و وارد جمعیت مى شوند ولى من به تو توصیه مى کنم به سخنان او گوش مده و یک کلمه با او حرف مزن که او ساحر غریبى است .
- و این در ایامى بود که مسلمانان در شعب ابى طالب محاصره بودند.
اسعد رو به عتبه کرد و گفت پس چه کنم ؟ محرم شده ام و بر من لازم است که طواف خانه کعبه کنم ، تو به من مى گوئى به او نزدیک نشوم ؟!
(عتبه ) گفت : مقدارى پنبه در گوشهاى خود قرار بده تا سخنان او را نشنوى ! اسعد وارد مسجدالحرام شد، در حالى که هر دو گوش خود را با پنبه سخت بسته بود، و مشغول طواف خانه کعبه شد در حالى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با جمعى از بنى هاشم در حجر اسماعیل در کنار خانه کعبه نشسته بودند.
او نگاهى به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرد و به سرعت گذشت ، در دور دوم طواف با خود گفت : هیچکس احمقتر از من نیست !، آیا مى شود یک چنین داستان مهمى در مکه بر سر زبانها باشد و من از آن خبرى نگیرم و قوم خود را در جریان نگذارم ؟!، به دنبال این فکر، دست کرد پنبه ها را از گوش بیرون آورد و به دور افکند و در جلو پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گرفت و پرسید به چه چیز ما را دعوت مى کنى ؟
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: به شهادت به یگانگى خدا و اینکه من فرستاده اویم و شما را به این کارها دعوت مى کنم و سپس آیات سه گانه ، فوق که مشتمل بر دستورات دهگانه بود تلاوت کرد.
هنگامى که اسعد این سخنان پرمعنى و روح پرور را که با نهاد و جانش آشنا بود شنید، به کلى منقلب شد و فریاد زد اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله .
اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، من اهل یثربم ، از طایفه خزرجم ، ارتباط ما با برادرانمان از طایفه اوس بر اثر جنگهاى طولانى گسسته ، شاید خداوند
به کمک تو این پیوند گسسته را برقرار سازد.
اى پیامبر! ما وصف ترا از طایفه یهود شنیده بودیم و همواره ما را از ظهور تو بشارت مى دادند و ما امیدواریم که شهر ما هجرتگاه تو گردد، زیرا یهود از کتب آسمانى خود چنین به ما خبر دادند، شکر مى کنم که خدا مرا به سوى تو فرستاد، به خدا سوگند جز براى بستن پیمان جنگى بر ضد دشمنان به مکه نیامده بودم ، ولى خداوند مرا به پیروزى بزرگترى نائل کرد.
سپس رفیق او (ذکوان ) نیز مسلمان شد و هر دو از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تقاضا کردند مبلغى همراه آنها به مدینه بفرستد تا به مردم تعلیم قرآن دهد و به اسلام دعوت نماید و آتش جنگها خاموش گردد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) (مصعب بن عمیر) را همراه آنها به مدینه فرستاد و از آن زمان پایه هاى اسلام در مدینه گذاشته شد و چهره مدینه دگرگون گشت .

حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای:

باید تا آنجا که امکان پذیر است در زمینه تولید کتاب‌های کودکان و نوجوانان متناسب با فرهنگ خودمان، تلاش شود تا از کتاب‌های بیگانه بی‌نیاز شویم.

علاقه امام خامنه‌ای و صرف وقت برای مطالعه کتاب‌های مختلف به‌ویژه کتاب‌های خاطرات مربوط به دوران دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم:

این کتاب‌های خاطرات بسیار باارزش هستند و گونه‌ای جدید از تولید کتاب به شمار می‌روند که بانوان نویسنده در این زمینه بسیار فعال هستند و نوشته‌های خوبی دارند.

https://imamhussain.org/persian/31418

نافع بن هلال بَجَلی یا نافع بن هلال جَمَلی، از یاران امام علی(ع) و از شهدای کربلا. او در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت داشت. نافع در عذیب هجانات به کاروان امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. او در سخنانی حمایت و وفاداری خود را نسبت به امام حسین(ع) نشان می‌د‌اد ...

https://www.iribnews.ir/fa/news/1828427

گزیده ای از آخرین سخنرانی سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان: ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد...

گزیده ای از آخرین سخنرانی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان در جمع قوای محمد رسول الله، در پادگان زَبَدانی در نزدیکی شهر دمشق 10 روز پیش از اسارت

تا آن زمانى که افراد و کشورها، علیه کفر «یعنى اسراییل» بجنگند، ما نیز با آن ها همراه و همکار خواهیم بود. اکنون برادران سورى‏مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مى‏کنیم و مى‏جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم.
(ما) با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست؛ بسم‏ الله! هر کس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى‏جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى‏جنگد.
روزى را نزدیک خواهیم نمود که اسراییل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بیرون بیاید. باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازى که شب و روز برایشان معنا ندارد. و باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‏هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‏افزارهاى مادى‏مان، ان ‏شاءالله.

شهید مدافع حرم شهید محسن حججی:

خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است ...

شهید، صادق دمیرچلی

شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۱ در خرمشهر

بخشی از وصیت‌نامه:
از خدا بترسید. تقوا را پیشه کنید. نمازهای جماعت و جمعه را ترک نکنید. امر به معروف و نهی از منکر را از یاد نبرید و در کارها، خدا را در نظر بگیرید ...

شهید، ولی رجبی شهادت: 1364/11/07 در مریوان

بخشی از وصیت‌نامه:

پدر جان! این جانب که در منطقه و در عملیات جنگی می باشم، بر خود واجب دانستم وصیتی بنویسم، که وصیت بر هر فرد مسلمان واجب است. شما افتخار کنید که من در سنگر جنگ حق علیه باطل تا آخرین قطره خونم از اسلام و از وطنم دفاع می نمایم. مادر جان! اگر شهادت نصیب من گردید، هیچ وقت گریه نکنید و به یاد کربلا و روز عاشورا باشید، که امام حسین(ع) و یارانش برای حق شهید شدند و در حال حاضر هم امام بزرگوارمان دستور داده که در مقابل کفار بایستیم. مادر جان! اگر شهید شدم ... از همه جلوتر راه می روی و می گویی: «خدایا! افتخار می‌کنم فرزندم در راه اسلام و مرز و بوم ایران شهید شد»، تا من از شما راضی باشم. خواهشمندم نمازجمعه را فراموش نکنید و همیشه بروید ...

شهید، مرتضی آجورلو شهادت: 1362/09/24 در بانه

بخشی از وصیت‌نامه: اینجانب به عنوان امانتی بودم که از جانب خداوند برای چند روز امتحان در این دنیا به شما پدر و مادرم عطا شد. اگر مرا از دست دادید ناراحت نباشید؛ بلکه باید احساس شادی کنید که فرزندتان را در راه اسلام و قرآن هدیه کرده‌اید ... خدا را شکر می کنم که مرا به این راه که پایان آن شهادت، یعنی همان راه و مرام سرور آزادگان، امام حسین(ع)است، راهنمایی کرد. سفارش من به برادران و خواهرم این است که سعی کنند ادامه دهنده‌ی راه شهدا باشند. امام را دعا کنند و برای این انقلاب که ثمره ی خون صدها هزار شهید است، دلسوزی کنند و خود برای این انقلاب از جان و دل بکوشند ...

شهید، محمد یزدی شهادت: 1361/04/23 در خرمشهر

بخشی از وصیت‌نامه: شهادت می دهم که حضرت مهدی(عج)، مظهر عدالت حق تعالی و منجی عالم بشریت است و در غیبت کبری به سر می بَرد و روزی خواهد آمد تا با آمدنش همه ی ناپاکی ها را از بین ببرد و عدالت خداوندی را حاکم گرداند. شهادت می‌دهم که خمینی -این مرد خدا و فرزند پاک فاطمه زهرا(س)- از سلاله‌ی پاک انسانیَّت، پرچمدار خط سرخ شهادت و ولایت فقیه است؛ اطاعت او را -که نایب بر حق امام زمان(عج) است- بر خود فرض می‌دانم و مقلد اویَم. باید محتوای عقیدتی - سیاسی خود را غنا بخشیم که در خط امام بودن، تنها شعار دادن نیست؛ بلکه به تزکیه و عمل احتیاج دارد. اگر می‌خواهی در خط امام بمانی، باید اخلاقت، ایمانت، عقیده‌ات، بینش سیاسی و -مهمتر از همه- فعالیتت را چونان امام کنی تا در خط امام باشی ...

https://www.khatesorkh.ir/

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/585231

شهید «فرهنگ صمیمی»
هشتم اسفند 1341 در شهرســتان قزوین دیده به جهان گشــود. پدرش قوام و مادرش ام‌کلثوم نام داشــت. تا ســوم ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. ازدواج کرد و صاحب پســر شــد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نوزدهم بهمن 1361، در فکه توســط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش بعد از مدت‌هــا در منطقه برجا ماند و پس از تفحص، در امامزاده محمد(ع) شهرستان کرج به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت‌نامه:
برادرانـم، شـما نگذاریـد اسـلحۀ مـن بـه زمیـن نهـاده شـود، آن را برداریـد و پشت سـر امـام حرکـت کنیـد و پیکـر پوسـیدۀ ابرقدرت‌هـا را پـاره کنیـد. شـما را توصیـه بـه تقـوا می‌کنـم کـه تنهــا راه رســتگاری و دیــدار انبیــا و اولیــا اســت.

خواهرانـم ... پیـام مـن بـه شـما عزیـزان حفـظ حجـاب و در خـط امـام خمینـی(ره) حرکت کـردن اسـت. فاطمـه (علیها السـلام) را الگـوی خـود قـرار دهیـد و فرزندانـی همچـون حسـین (ع) و حسـن(ع) تربیـت کنیـد کـه خداونـد خشـنود گـردد. در مقابـل هرکـس کـه می‌خواهـد ضـد امـام صحبـت کنـد، بایسـتید و زینب‌وار از خونـم پاسـداری کنیـد ...

https://urmia.navideshahed.com/fa/news/585236

شهید قربانعلی آقاخانی هفتم تیر 1347، در شهرستان شوط به دنیا آمد. پدرش الیاس، پاسدار بود و مادرش لیلان نام داشت. به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت و روحانی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و سرانجام در بیست و یکم فروردین 1366، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد.

صیت‌نامه شهید «قربانعلی آقاخانی»:

وامّا خواهران عزیزم! آیا زینب(س) را می‌شناسید، او کسی بود که به مصیبتهای وارده بر کاروان حسینیان صبر و شیکبائی نمود هرچند که رفتند ولی زینب و زینبیان راهشان را ادامه دادند.

زینب(س) بعنوان اسُوه و الگو باید سرمشق همه‌ی حرکتهایتان باشد که چه در پایگاه افشای یزیدیان زمان و چه در سنگر حجاب که در این عصر از زمان شمشیری برّان بر توطئه های استعمارگران فرود آمده باعث پاکدامنی و حفظ عفتشان خواهد بود و فردا از همین دامنهای پاک فرزندانی رشید و حافظانی نستوه برای اسلام پرورش خواهند یافت.

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/585239

شهید «بهروز صمدپور»

پانزدهم بهمن 1340، در شهرستان الله‌جان به دنیا آمد. پدرش اسحاق و مادرش احترام نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهارم فروردین 1363، در ســومار توســط نیروهای بعثی با اصابت ترکش به شهادت رسیـد. مزار وی در امامزاده محمد(ع) شهرستان کرج واقع است.

بخشی از وصیت‌نامه شهید بهروز صمدپور:

«وَ قاتِلُوهُـمْ حَتَّـی لا تَکُـونَ فِتْنَـةٌ»،

«بـا آنـان بجنگیـد تـا دیگـر فتنـه‌ای نباشـد و دیـن، مخصـوص خـدا شـود»

(بـا کافـران نبـرد کنیـد تـا فتنـه و تباهـی از روی زمیـن برطـرف شـود).

خداونـدا! خـود آگاهیـد و بهتـر از هرکـس می‌دانیـد و بـه همـۀ قلب‌هـا تسـلط داریـد از اینکـه خـودم در راه جهـاد بـا کفّـار و بـرای پیـروزی و سـربلندی اسـلام و قـرآن و خشــنودی آقــا امــام زمان (عــج) و بــه دســتور امــام امــت، خمینــی بت‌شــکن عــازم جبهه‌هــا شــدم ...

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/585272

شهید «صدرالله صادقیان»

چهاردهم بهمن 1336، در شــهر طالقان از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش عنایت‌الله، کشــاورزی می‌کرد و مادرش جهان نام داشــت. تا پایان دوره کاردانی در رشــته مترجمی زبان عربی درس خواند. معلم عربی بود. سال 1362 ازدواج کرد و صاحب پســر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیســت و دوم فروردین 1366، در شرق بصره با اصابت ترکش به شــهادت رسد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «صدرالله صادقیان»:

اسـتوارتر و محکمتـر از همیشــه بــرای اســلام کار کنیــد و از فشــار کار زیــاد و کارشــکنی بعضی‌هــا دلگیــر نشــوید و ... تـا می‌توانیـد، صبـر پیشـه کنیـد و تـا می‌توانیـد، آنهـا را از سـر راه خـود برداریـد و شـما را بـه تقـوا دعـوت می‌کنـم کـه ایـن کلیـد هـر کاری اسـت. و ایـن وصیـت مـن نیسـت؛ بلکـه وصیـت علـی(ع) اسـت ...

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/585275

شهید «خلیل صابری»

یکم مرداد 1347، در روســتای ناریان از توابع شهرستان ســاوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش صنم نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سوم بهمن 1365، در شــلمچه با اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «خلیل صابری»: در ایــن مســیر پرخطــر، انســان‌های متعهــدی بــا اهــدای خــون خــود اســلام را زنــده نگــه داشــته‌اند و ایــن خــون شهداســت کــه در پیکــر جامعـه تزریـق و باعـث حرکـت جامعـه به سـوی تعالـی می‌گـردد. امـام حسـین - علیهالسـلام - می‌فرمایــد: مــرگ باعــزت و شــرافت بهتــر از زندگــیِ بــا ذلــتِ نکبت‌بــار اســت ...

https://ilam.navideshahed.com/fa/news/585310

شهید «سمیر محمدیان»

فرزند احمد اهل روستای سراب کارزان شهرستان سیروان در سال 1348 در شهر بغداد چشم به جهان گشود ... با آغاز جنگ تحمیلی وارد لشکر بدر گردید و به جبهه رفت و به مبارزه علیه دشمن پرداخت و در دهم بهمن 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه و در کنار نهر جاسم به فیض شهادت نائل آمد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «سمیر محمدیان»:

به برادرانم وصیت می‌کنم پایبند راه شهیدان باشند زیرا این راه، راه امام حسین (ع) و عزت شهدا است و مجاهدین راه خدا وذلت وخوارى براى آنهائى که بى تفاوت و از جایشان حرکت نمی‌کنند. زیرا خداوند مجاهدین را بر قاعدین ترجیح داده و اجر زیادى به آنهایى که در راه خدا جهاد می‌کنند خواهد داد ...

https://hormozgan.navideshahed.com/fa/news/585326

شهید «قنبر زارع تازیانی»

یکم فروردین 1341، در روستای تازیان پایین از توابع شهرستان بندرعباس دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم بهمن ماه 1365، در ام‌‎الرصاص (دریاچه ماهی) به شهادت رسید. پیکرش در منطقه باقی ماند و یازدهم اسفند ماه 1376، پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «قنبر زارع تازیانی»:

هر چند که خود را شایسته سرباز امام زمان(عج) نمی‌دانستم ولی در ناامیدی بسا امید است. گویی سعادت به این حقیر رو آورده بود تا بتوانم کاری کوچک برای اسلام و انقلاب انجام دهم، آن هم با جانم. چون می‌دانم که در این مقطع زمانی اسلام بیشتر به خون نیاز دارد، همانند همه جوانان جان بر کف که جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و به اسلام هدیه کردند ...

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/585586

شهید «علی سلیمانی»

هفتم بهمن 1345 در شهرســتان گرگان به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش مریم نام داشــت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم آبان 1361 در سومار توســط نیروهای بعثی با اصابت ترکش به سینه، شهید شــد. پیکر وی را در امامزاده عبدالله شهرستان کرج به خاک سپردند.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی سلیمانی»:

ای امـت شـهیدپرور اسـلام کـه شـهیدان داده‌ایـد، صبـر و اسـتقامت کنیـد کـه خـدا بـا صابـران و مسـلمانان اسـت ...

https://mazandaran.navideshahed.com/fa/news/585851

شهید «عیسی پوریانی»

دوم خرداد 1346، در شهرستان گلوگاه به دنیا آمد. پدرش اسماعیل و مادرش بلبل نام داشت. تا مقطع متوسطه درس خواند. به عنوان بسیج در جبهه حضور یافت. شانزدهم بهمن ماه 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش توپ به سر و سینه، شهید شد. پیکرش در گلزار شهدا حسن رضا شهرستان گلوگاه به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «عیسی پوریانی»:

از خواهرانم می‌خواهم که در سنگر حجاب قهرمانانه مبارزه نمائید و این را بدانید که دشمن از سیاهی چادر شما بیش از خون ما می‌ترسد. زیرا شما مادران آینده هستید و شهدا را در دامانتان پرورش می‌دهید ...

مادر مهربانم، امیدوارم که بعد از رفتن صبر و تقوا را پیشه کنی و استقامت را سرلوحه زندگی خود قرار دهید و باید بگویم که آمدنم به جبهه تنها به خاطر حفظ اسلام و یاری دادن به امام عزیزمان بوده است راهی که آگاهانه انتخاب کردم و مثل روز برایم روشن بود ...

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا
۰۱
بهمن
۰۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه رحلت حضرت زینب سلام الله علیها

ویژه نامه بزرگداشت حضرت شاه چراغ (ع)

تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰ - تفسیر نور:

«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی‏ کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و (به یاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می‌‏کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده‏‌ای؟ عرض کرد: چرا، ولی برای آنکه قلبم آرامش یابد.

(خداوند) فرمود: چهار پرنده (طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ) «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۸۰» را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه‌قطعه کن (و درهم بیامیز).

سپس بر هر کوهی قسمتی از آنها را قرار ده، آن‌گاه پرندگان را بخوان، به‌سرعت به سوی تو بیایند و بدان که خداوند توانای حکیم است.

در حدیث می‌‌خوانیم که اجزای مخلوط شده را بر سر ده کوه قرار داد. «کافی، ج ۸، ص ۳۰۵»
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰:

تنها از یگانه اَبَرمرد تاریخ پس از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، یعنی علی علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» اگر پرده‌‌ها کنار روند، بر یقین من افزوده نمی‌‏شود. «غررالحکم و تفسیر روح‌البیان، ج ۱، ص ۴۱۶»

ولی سایر مردمان همه دوست دارند که شنیده‌ها و حتّی باورهای خود را به صورت عینی مشاهده نمایند.

چنان که همه می‌‏دانند قند را از چغندر می‌گیرند، ولی دوست دارند چگونگی آن را مشاهده کنند.

در تفاسیر آمده است: حضرت ابراهیم از کنار دریایی می‌‏گذشت، مرداری را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر در خشکی است و پرندگان و حیوانات دریایی، صحرایی و هوایی از هر سو آن را طعمۀ خود قرار داده‌‏اند.

حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق برای انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده می‌شوند.

لذا از خداوند درخواست کرد که نحوۀ زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۰:

۱. زنده کردن مردگان، از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ»

۲. برای آموزش عمیق، استفاده از نمایش و مشاهدات حسی لازم است. «أَرِنِی»

۳. کشف و شهود تنها برای کسانی است که مراتبی از علم، ایمان و استدلال را طی کرده باشند. درخواست «أَرِنِی» ابراهیم پاسخ داده می‌شود؛ نه هر کس دیگر.

۴. در پی آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. پژوهش و کنجکاوی یک ارزش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۵. ایمان، دارای مراحل و درجاتی است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۶. قلب، مرکز آرامش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»

۷. اولیای خدا، قدرت تصرّف در هستی را دارند که به آن ولایت تکوینی گفته می‌‏شود. «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً»

۸. معاد، جسمانی است و در قیامت بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ سَعْیاً»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱ - تفسیر نور:

«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌‏کنند، همانند بذری است که هفت‌خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد،) دو یا چند برابر می‌‏کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱:

سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذیر، بهترین راه برای حلّ اختلافات طبقاتی است.

همچنان که پیدایش و گسترش ربا، زمینه‌ساز و به‌وجود‌آورندۀ طبقات است. لذا در قرآن آیات لزوم اتفاق و تحریم ربا در کنار هم آمده است. «تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۴۰۶»

هر دانه‌‏ای، در هر زمینی، هفت خوشه که در هر خوشه صد دانه باشد نمی‏‌رویاند، بلکه باید دانه، سالم و زمین، مستعد و زمان، مناسب و حفاظت، کامل باشد. همچنین انفاق مال حلال، با قصد قربت، بدون منّت و با شیوۀ نیکو آن همه آثار خواهد داشت.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۱:

۱. انفاق، تنها پاداش اخروی ندارد، بلکه سبب رشد و تکامل وجودی خود انسان می‏‌گردد. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ»

۲. ستایش قرآن از کسانی است که انفاق سیرۀ همیشگی آنان باشد. «یُنْفِقُونَ» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد.

۳. انفاق، زمانی ارزشمند است که در راه خدا باشد. در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا نیست. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»

۴. استفاده از مثال‏‌های طبیعی، هرگز کهنه نمی‌‏شود و برای همۀ مردم در هر سن و شرایطی که باشند قابل فهم است. تشبیه مال به بذر و تشبیه آثار انفاق به خوشه‏‌های متعدّد پر دانه. «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ»

۵. تشویق و وعدۀ پاداش، قوی‌‏ترین عامل حرکت است؛ پاداش هفتصد برابر. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ»

۶. لطف خداوند، محدودیّت ندارد. «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ» «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»

۷. اگر انفاق مال، تا هفتصد برابر قابلیّت رشد و نمو دارد «کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» پس حساب کسانی که در راه خدا جان خود را انفاق می‌‌کنند چه می‏‌تواند باشد؟! «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲ - تفسیر نور:

«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌‏کنند و سپس به دنبال آنچه انفاق کرده‌‏اند، منّت نمی‌‏گذارند و آزاری نمی‌‏رسانند، پاداش آنها برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲:

هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن شکم فقرا نیست، بلکه این کار زیبا باید به دست افراد خوب، یا شیوۀ خوب و همراه با اهداف خوبی باشد.

گاهی انسان گامی برای خدا برمی‌‌دارد و کاری را به نیکی شروع می‌‏کند، ولی به خاطر عوارضی از قبیل غرور یا منّت یا توقّع و یا امثال آن ارزش کار را از بین می‌‏برد.

با منّت، اثر انفاق از بین می‌‏رود، چون هدف از انفاق تطهیر روح از بخل است، ولی نتیجۀ منّت، آلوده‌شدن روح می‌‏باشد.

منّت‌‏گذار، یا درصدد بزرگ کردن خود و تحقیر دیگران است و یا می‌‏خواهد نظر مردم را به خود جلب کند که در هر صورت از اخلاص به دور است.

مگر خداوند به خاطر همۀ نعمت‌هایی که به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشیدن جزئی از آن بر خلق او منّت بگذاریم.

در مجمع‌البیان حدیثی روایت شده است که رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: خداوند در قیامت به منّت‌‏گذاران، نگاه لطف‌آمیز نمی‌‌‌‌‏کند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۲:

۱. شروع نیکو کافی نیست؛ اتمام نیکو هم شرط است. «یُنْفِقُونَ»«ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ»«مَنًّا»

۲. اسلام حافظ شخصیّت محرومان و فقراست و کوبیدن شخصیّت فقرا از طریق منّت را سبب باطل شدن عمل می‌‌داند. «لا یُتْبِعُونَ» «مَنًّا وَ لا أَذیً»

۳. اعمال انسان، در یکدیگر تأثیر دارند، یعنی یک عمل می‏‌تواند عمل دیگر را خنثی کند. انفاق برای درمان فقر است، ولی منّت‌گذاری آن را مایۀ درد فقرا می‌‏گرداند. «یُنْفِقُونَ» «لا یُتْبِعُونَ» «مَنًّا وَ لا أَذیً»

۴. خداوند، آیندۀ انفاق‌کننده را تضمین کرده است. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

۵. کسی که بدون منّت و آزار و فقط برای خدا انفاق می‌کند، از آرامشی الهی برخوردار است. «یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳ - تفسیر نور:

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أَذیً وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» گفتار پسندیده (با نیازمندان) و گذشت (از تندی آنان)، از بخششی که به دنبال آن آزاری باشد، بهتر است. و خداوند بی‏‌نیاز بردبار است.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳:

رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: اگر سائلی نزد شما آمد، به یکی از این دو روش عمل کنید «بذل یسیر او رد جمیل»؛ یا چیزی که در توان دارید به او عطا کنید، یا به طرز شایسته‌‏ای او را رد نمایید. «تفسیر قرطبی و نمونه، ذیل آیه»

هم‌چنین فرمود: اگر با مال نمی‌‌توانید به مردم رسیدگی کنید، با اخلاق برسید. «تفسیر کاشف، ج ۱، ص ۲۷۲»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۳:

۱. آبرو و شخصیّت فقیر، باارزش‏‌تر از حفظ شکم و شخص فقیر است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۲. فقیر را با محبّت و دلسوزی به کار مفیدی که زندگی او را تأمین کند، راهنمایی کنید. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»«تفسیر پرتوی از قرآن، ذیل آیه»

۳. انفاق باید همراه با اخلاق باشد. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۴. گفت‌وگوی خوش با فقیر، موجب تسکین او و عامل رشد انسان است، در حالی که صدقه با منّت، هیچکدام را به همراه ندارد. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ» «خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ»

۵. اگر فقیری به خاطر فشار و تنگدستی، ناروایی گفت او را ببخشید. «مَغْفِرَةٌ»

۶. رعایت عرف جامعه، در سخن و عمل لازم است. «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ»

۷. خداوند آزاررسانی به فقیر را پاسخ می‌دهد؛ ولی نه با عجله. «حَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلی‏ شَیْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید! بخشش‌های خود را با منّت و آزار باطل نسازید، همانند کسی که مال خود را برای خودنمایی به مردم، انفاق می‌کند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافی است که بر روی آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهایی در آن افشانده شود) پس رگباری به آن رسد (و همه خاک‌ها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند! (ریاکاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهره‌‏ای نمی‌برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌کند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴:

این آیه نیز تشبیهی را با خود دارد و نمایانگر باطن اشخاصی است که به قصد ریا و تظاهر انفاق می‌کنند.

ظاهر عمل اینان همچون خاک، نرم ولی باطن آن چون سنگ، سفت است که قابلیّت نفوذ ندارد. به خاطر سفتی و سختی دل‌های سنگین‏‌شان، از انفاق خود بهره‌‏ای نمی‌‏برند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۶۴:

۱. منّت‌گذاری و آزار فقیر، پاداش انفاق و صدقات را از بین می‌‏برد. «لا تُبْطِلُوا»

۲. ریا، نشانۀ عدم ایمان واقعی به پروردگار و قیامت است. «یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ»

۳. انفاق مهم نیست؛ انگیزه و روحیّۀ انفاق‌کننده مهم است. «رِئاءَ النَّاسِ»

۴. اعمال شخص منّت‌گذار، ریاکار و کافر، تباه است. کلمۀ «فَمَثَلُهُ» قابل تطبیق با هر سه گروه است.

۵. ریاکار، عاقبت رسوا می‌‏شود و حوادث، کاشف حقایق است. «فَتَرَکَهُ صَلْداً»

۶. ریاکار نه تنها از پاداش آخرت محروم است، بلکه رشد روحی را نیز کسب نکرده است. «لا یَقْدِرُونَ عَلی شَیْ‏ءٍ»

۷. منّت‌‏گذار و ریاکار، در مدار کفر و مورد تهدید قرار می‌گیرد. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۴۲۱ - ۴۲۶.

امام خامنه ای:

فرهنگ سازی کشور همواره احتیاج به کتاب دارد و به‌رغم گسترش فضای مجازی، کتاب همچنان درجایگاه بسیار والای خود قرار دارد ...

من همواره مردم و به‌خصوص جوانان را به خواندن کتاب توصیه می‌کنم اما امروز تاکید ویژه‌ای بر لزوم کتابخوانی و مطالعه برنامه سازان رسانه‌ای، فعالان در عرصه هنری و هنرهای نمایشی و اهالی مطبوعات دارم ...

۳۰ /دی/ ۱۴۰۳

سعید بن عبدالله حنفی، (شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا. او از شیعیان کوفه بود که برخی نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) را می‌رساند. سعید همچنین نامه مسلم بن عقیل را به امام رساند و پس از آن با کاروان آن حضرت همراه شد. او در شب عاشورا در حمایت از امام حسین(ع) سخنرانی کرد و سوگند یاد کرد که اگر هفتاد بار سوزانده و سپس زنده شود باز هم از حمایت امام دست بر نخواهد برداشت ...

https://harimeharam.ir/shahid/482

شهید مدافع حرم شهید امیر علی هویدی

شهادت: 1394/08/12 حلب - سوریه

بخشی از وصیت‌نامه:

تنها آرزویم پوشیدن لباس سبز سپاه که همان کفن و لباس شهادتم می‌باشد، شهادت درراه دین مقدس اسلام است و بادلی پر از شوق و عاشقانه عازم مأموریت در کشور سوریه هستم و بسیار خوشحال و شادمان هستم و اگر خدا بپذیرد جانم را در راه دفاع از حرمین شریفین و دین مقدسم تقدیم می‌نمایم ..

ان‌شاءالله این حقیر از سربازان امام زمان (عج) باشم و جزء افرادی باشم که در هنگام جان دادن ذکر لبم حسین (ع) باشد و به عشق مولا علی (ع) جان به جانان آفرین تسلیم نمایم ..

از خانواده خودم و برادران پاسدار خودم و همه شما خواستارم که همیشه درراه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید پرچم اسلام را به دست صاحب حقش امام زمان (عج) بدهید ...

https://harimeharam.ir/shahid/488

شهید مدافع حرم شهید محسن فرامرزی گرگان

شهادت : 1394/09/30 حلب - سوریه

بخشی از وصیت‌نامه:

خدا را سپاس که به ما ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) را روزی نمود و ما را از شیعیان قرار داد و در عصر غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) پس از انقلاب حضرت روح الله رهبری وارسته و فرزانه همچون سید علی حسینی الخامنه‌ای (دام البقائه و عزه) را جهت زعامت این امت اعطاء نمود ...

... از شما می‌خواهم به نماز اول وقت بسیار اهمیت دهید و همواره تلاش نمائید افرادی مثمر ثمر برای اسلام و جامعه مسلین باشید. از دختر عزیزم میخواهم همواره در حفظ حجاب زینبی (سلام الله علیها) کوشا باشد ...

شهید حسین ریوندی

شهید کمال خداکرمی

شهید شعبان کامکار

شهید خسرو هژبری

شهید خسرو خودخواه ماسوله

شهید محسن چاردولی

شهید مهدی غلامزاده

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا
۲۳
دی
۰۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام

 تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷ - تفسیر نور:

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکی‌‏ها (ی گوناگون) بیرون و به سوی نور می‌‏برد. لکن سرپرستان کفّار، طاغوت‌‏ها هستند که آنان را از نور به تاریکی‌‏ها سوق می‌دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷:

در آیۀ قبل خواندیم که او مالک همه‌چیز است «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» و در این آیه می‌خوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاص و ولایی است. «وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»گوشه‏‌ای از سیمای کسانی که ولایت خدا را پذیرفته‌اند.

آن که ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایی پیدا می‌‏کند. «صِبْغَةَ اللَّهِ» «بقره، ۱۳۸»

برای خود رهبری الهی برمی‏‌گزیند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً» «بقره، ۲۴۷»

راهش روشن، آینده‏‌اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» «یونس، ۹»، «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «بقره، ۱۵۶»، «لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» «یوسف، ۵۶»

در جنگ‏‌ها و سختی‌‏ها به یاری خدا چشم دوخته و از قدرت‌های غیر خدایی نمی‌هراسد. «فَزادَهُمْ إِیماناً» «بقره، ۱۷۳»

از مرگ نمی‌‏ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهی را سعادت می‌داند. امام حسین علیه‌السّلام فرمود: «انی لا اری الموت الا سعادة» «بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۲»

تنهایی در زندگی برای او تلخ و ناگوار نیست، چون می‌داند او زیر نظر خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» «توبه، ۴۰»

از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولی خود می‌سپارد. «یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» «بقره، ۲۴»

تبلیغات منفی در او بی‌اثر است، چون دل به وعده‌‏های حتمی الهی داده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» «اعراف، ۱۲۸»

غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است. امام علی علیه‌السّلام فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم» «نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳»

از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمی‌‏شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن می‌‏اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهی آن راهی را انتخاب می‌کند که خداوند معیّن کرده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» «مائده، ۴۴ و ۴۵»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۷:

۱. مؤمنان، یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت‌ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان‌‌تر است.

یوسف علیه‌السّلام نیز در دعوت کفّار به همین معنا استدلال کرد: «أ أربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللَّه الواحد القهّار» آیا صاحبان متعدّد و پراکنده بهترند یا خدای یگانه و قدرتمند؟! «یوسف، ۳۹»

دربارۀ مؤمنان می‌‏فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ» امّا دربارۀ کفّار می‏‌فرماید: «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۲. آیۀ قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» این آیه نمونه‌‏ای از رشد و غَی را بیان می‌کند که ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللَّهُ وَلِیُّ» «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۳. راه حق یکی است؛ ولی راه‌های انحرافی متعدّد. قرآن دربارۀ راه حق کلمۀ نور را به کار می‌برد، ولی از راه‌های انحرافی و کج، به ظلمات و تاریکی‌ها تعبیر می‌‏کند. «النُّورِ»، «الظُّلُماتِ»

۴. راه حق، نور است و در نور امکان حرکت، رشد، امید و آرامش وجود دارد . «النُّورِ»

۵. مؤمن در بن‌بست قرار نمی‌گیرد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»

۶. طاغوت‌‏ها در فضای کفر و شرک قدرت مانور دارند. «الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۷. هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه‌ناخواه طاغوت‌‏ها بر او ولایت می‌‏یابند. «اللَّهُ وَلِیُّ»«أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۸. هر ولایتی غیر از ولایت الهی، ولایت طاغوتی است. «اللَّهُ وَلِیُّ» «أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»

۹. توجّه به عاقبت طاغوت‌پذیری، انسان را به حق‌پذیری سوق می‏‌دهد. «أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ»
تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸ - تفسیر نور:

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» آیا آن کس (نمرود) را که خداوند به او پادشاهی داده بود، ندیدی که با ابراهیم دربارۀ پروردگارش محاجّه و گفت‌وگو می‌‏کرد؟ زمانی که ابراهیم گفت: خدای من کسی است که زنده می‌کند و می‌‏میراند، او گفت: من هم زنده می‌‏کنم و می‏‌میرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از مشرق می‌‏آورد، پس تو (که می‏‌گویی حاکم بر جهان هستی،) خورشید را از مغرب بیاور. (در اینجا بود که) آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‌‏کند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸:

در آیۀ قبل خواندیم که خداوند ولیّ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به سوی نور می‌‏برد، این آیه و آیات بعد نمونه‌هایی از ولایت خداوند و بیرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح می‌‏کند.

در روایاتِ تاریخی آمده است که نمرود از پادشاهان بابل بود و حکومت مقتدرانه‌‏ای داشت او با حضرت ابراهیم دربارۀ خداوند مباحثه و مجادله کرد.

وقتی حضرت ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم. سپس دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، یکی را آزاد نمود و دیگری را دستور داد بکشند.

وقتی ابراهیم علیه‌السّلام این سفسطه و مغالطه را مشاهده کرد که این شخص چه برداشتی از زنده‌کردن و میراندن دارد و چگونه می‌‏خواهد افکار دیگران را منحرف کند، فرمود: خداوند طلوع خورشید را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا داری که بر جهانِ هستی حکومت داری و همه‌چیز در اختیار و تحت قدرت توست، خورشید را از مغرب بیرون بیاور!

آن موقع بود که نمرود مبهوت ماند و پاسخی جز سکوت نداشت.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۸:

۱. هر کس هر چه دارد از اوست. کافران نیز در دنیا از نعمت‌‏های او بهره‌‏مند می‌‏شوند، ولی از آن سوء‌استفاده می‌‏کنند. «آتاهُ اللَّهُ»

۲. قدرت و حکومت می‌‏تواند عامل استکبار و غرور گردد. «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ» «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ»

۳. توجّه به افکار عمومی و قضاوت مردم لازم است. گرچه پدیدۀ حیات یکی از راه‌های خداشناسی است و جواب نمرود صحیح نبود، ولی آن بحث‌‏ها و مجادله‌ها، افکار عمومی را پاسخ نمی‌گفت. «رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ»

۴. مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ»

۵. حق، اگر منطقی و مستدل ارائه شود، بر باطل پیروز و حاکم است. «فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»

۶. در مباحثه‌ها از استدلال‌های فطری، عقلی و عمومی استفاده کنید، تا مخالفِ لجوج نیز مقهور و مبهوت شود. «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ»

۷. کافر ظالم است، زیرا به خود و مقام انسانیّت ظلم کرده است. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
تفسیر صفحۀ ۴۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹ - تفسیر نور:

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی‏ حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» یا همانند کسی (عُزَیر) که از کنار یک آبادی عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف‌هایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده و استخوان‌‏هایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده می‌کند؟ پس خداوند او را یک صد سال می‌راند و سپس زنده کرد (و به او) گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز، یا قسمتی از یک روز را درنگ کرده‌ام!

فرمود: (نه) بلکه یکصد سال درنگ کرده‌‏ای، به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (که با گذشت سال‌ها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است، این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و (هم) تو را نشانه (رستاخیز) و حجّتی برای مردم قرار می‌‏دهیم.

(اکنون) به استخوان‌ها (ی مَرکب خود) بنگر که چگونه آنها را به‌ هم پیوند می‏‌دهیم و بر آن گوشت می‌‏پوشانیم. پس هنگامی که (این حقایق برای آن مرد خدا) آشکار شد، گفت: (اکنون با تمام وجود) می‌دانم که خداوند بر هر کاری قادر و تواناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹:

آیۀ قبل گفت‌وگوی حضرت ابراهیم با نمرود را بازگو کرد که پیرامون توحید گفت‌وگو می‌کردند و هدایت از طریق استدلال بود و ابراهیم با استدلال پیروز شد.

نمونۀ دوّم خروج از ظلمات به نور، در این آیه است که پیرامون معاد گفت‌وگو می‌شود و هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملی صورت می‌‏گیرد.

در تفاسیر و برخی روایات آمده است که نام این شخص «عُزَیْرٌ» بوده است. در تفسیر المیزان می‌‏خوانیم که این شخص باید پیامبر باشد، زیرا خداوند با او سخن گفته است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۹:

۱. به تمدن‏‌های ویران شده گذشته، باید به دیدۀ عبرت نگریست و درس‌های تازه گرفت. «مَرَّ عَلی‏ قَرْیَةٍ»

۲. هر چند می‌دانید، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید. «أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ»

۳. صد سال مردن، برای یک نکته فهمیدن به‌جاست. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ»

۴. گذشت زمان طولانی، خللی در قدرت خداوند وارد نمی‌آورد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»

۵. رجعت و زنده‌شدن مردگان در همین دنیا و قبل از قیامت قابل قبول است. «فَأَماتَهُ» «بَعَثَهُ»

۶. نمایش، از بهترین راه‌های بیان معارف دینی است. «فَانْظُرْ إِلی‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ» «وَ انْظُرْ إِلی‏» «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ»

۷. با ارادۀ الهی استخوان محکم، متلاشی می‌‏شود، ولی غذایی که زود فاسد می‌شود، صد سال سالم باقی می‌ماند. «لَمْ یَتَسَنَّهْ»

۸. نمایش قدرت پروردگار برای ارشاد و هدایت مردم است، نه برای سرگرمی و یا حتّی قدرت‌نمایی. «وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ»

۹. خداوند صحنه‏‌ای از قیامت را در دنیا آورده است. «فَأَماتَهُ» «ثُمَّ بَعَثَهُ» «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها»

۱۰. معاد، جسمانی است؛ زیرا اگر معاد روحانی بود، سخن از استخوان به میان نمی‌‏آمد. «وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ»

۱۱. مشت نمونۀ خروار است. خداوند گوشه‌‏هایی از قدرت خود در قیامت را در دنیا به نمایش گذارده است. «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۴۱۵ - ۴۱۹.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۴۸تا۱۵۰

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴿۱۴۸﴾

۱۴۸- به زودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى گویند اگر خدا مى خواست نه ما مشرک مى شدیم و نه پدران ما، و نه چیزى را تحریم مى کردیم ، کسانى که پیش از آنها بودند نیز همین گونه دروغ مى گفتند و سرانجام (طعم ) کیفر ما را چشیدند، بگو آیا دلیل قاطعى (بر این موضوع ) دارید؟ پس به ما ارائه دهید، شما فقط از پندارهاى بى اساس پیروى مى کنید و تخمینهاى نابجا مى زنید.

The idolaters will say: 'Had Allah willed, neither we nor our fathers would have associated (idols), nor would we have forbidden anything. As such, those who have gone before them belied until they tasted Our Might. Say: 'Have you any knowledge you can bring forth to us? You follow nothing but guessing and you are only speakers of conjecture. ' (148)

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۱۴۹﴾

۱۴۹ - بگو براى خدا دلیل رسا (و قاطع) است (بطورى که بهانه اى براى هیچکس باقى نمى گذارد) اما اگر او بخواهد همه شما را (از طریق اجبار) هدایت مى کند (ولى چون هدایت اجبارى بى ثمر است این کار را نمى کند.)

Say: 'Allah alone has the conclusive proof. Had He willed, He would have guided you all. ' (149)

قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ﴿۱۵۰﴾

۱۵۰ - بگو گواهان خود را که گواهى مى دهند خداوند اینها را حرام کرده است ، بیاورید اگر آنها (به دروغ ) گواهى دهند تو با آنها (همصدا نشو و) گواهى مده ، و از هوى و هوس کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و کسانى که به آخرت ایمان ندارند و براى خدا شریک قائلند پیروى مکن .

Say: 'Bring those witnesses of yours who can testify that Allah has forbidden this. ' If they testify to it, do not testify with them, nor follow the wishes of those who belie Our verses, and disbelieve in the Everlasting Life and ascribe equals to their Lord. (150)

تفسیر
فرار از مسئولیت به بهانه جبر
به دنبال سخنانى که از مشرکان در آیات سابق گذشت ، در این آیات اشاره به پاره اى از استدلالات واهى آنان و پاسخ آن شده است :
نخست مى گوید: به زودى مشرکان در پاسخ ایرادات تو در زمینه شرک و تحریم روزى هاى حلال چنین مى گویند که اگر خداوند مى خواست نه ما مشرک مى شدیم و نه نیاکان ما بت پرست بودند، و نه چیزى را تحریم مى کردیم ، پس آنچه ما کرده ایم و مى گوئیم همه خواست او است (سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا و لا آباؤ نا و لا حرمنا من شى ء).
نظیر این تعبیر در دو آیه دیگر قرآن دیده مى شود، در سوره نحل آیه 35 و قال الذین اشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شى ء نحن و لا آباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء و در سوره زخرف آیه 20 و قالوا لو شاء الرحمان ما عبدناهم ، نشان مى دهد که مشرکان مانند بسیارى از گناهکارانى که مى خواهند با استتار تحت عنوان جبر از مسئولیت خلافکاریهاى خود فرار کنند، معتقد به اصل جبر بوده اند، و مى گفتند: هر کارى را ما مى کنیم خواست خدا و مطابق اراده او است ، و اگر نمى خواست چنین اعمالى از ما سر نمى زد، آنها در حقیقت مى خواستند خود را از این همه گناه تبرئه کنند، و گر نه وجدان هر انسان عاقلى گواهى مى دهد که بشر در اعمال خویش آزاد است نه مجبور، به همین دلیل اگر کسى ظلمى در حق او کند، ناراحت مى شود و او را مؤ اخذه مى کند و در صورت توانائى مجازات مى نماید، همه اینها نشان مى دهد که مجرم را در عمل خویش آزاد مى بیند، نه مجبور، و هرگز به این عنوان که عمل او مطابق خواست خدا است ، حاضر
نمى شود از عکس العمل صرف نظر کند. (دقت کنید)
البته این احتمال در معنى آیه نیز هست که آنها مدعى بوده اند سکوت خدا در برابر بت پرستى و تحریم پاره اى از حیوانات ، دلیل بر رضایت او است زیرا اگر راضى نبود مى بایست به نوعى ما را از این کار باز دارد.
و با ذکر جمله و لا آباؤ نا مى خواسته اند به عقاید پوچ خود رنگ قدمت و دوام بدهند و بگویند این چیز تازه اى نیست که ما مى گوئیم ، همواره چنین بوده است .
اما قرآن در پاسخ آنها به طرز قاطعى بحث کرده ، نخست مى گوید: تنها اینها نیستند که چنین دروغهائى را بر خدا مى بندند بلکه جمعى از اقوام گذشته نیز همین دروغها را مى گفتند ولى سرانجام گرفتار عواقب سوء اعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشیدند (کذلک کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا باسنا).
آنها در حقیقت با این گفته هاى خود، هم دروغ مى گفتند و هم انبیاء را تکذیب مى کردند زیرا پیامبران الهى با صراحت بشر را از بت پرستى و شرک و تحریم حلال خداوند باز داشتند نه نیاکانشان گوش دادند و نه اینها، با این حال چگونه ممکن است خدا را راضى به این اعمال دانست ، اگر او به این اعمال راضى بود چگونه پیامبران خود را براى دعوت به توحید مى فرستاد، اصولا دعوت انبیاء خود مهمترین دلیل براى آزادى اراده و اختیار انسان است .
سپس مى گوید: به آنها بگو آیا راستى دلیل قطعى و مسلمى بر این ادعا دارید اگر دارید چرا نشان نمى دهید (قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا)
و سرانجام اضافه مى کند که شما به طور قطع هیچ دلیلى بر این ادعاها
ندارید، تنها از پندارها و خیالات خام پیروى مى کنید (ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون ).
در آیه بعد براى ابطال ادعاى مشرکان دلیل دیگرى ذکر مى کند، و مى گوید: بگو خداوند دلائل صحیح و روشن در زمینه توحید و یگانگى خویش و همچنین احکام حلال و حرام اقامه کرده است هم به وسیله پیامبران خود و هم از طریق عقل ، به طورى که هیچگونه عذرى براى هیچکس باقى نماند (قل فلله الحجة البالغة )
بنابراین آنها هرگز نمى توانند ادعا کنند که خدا با سکوت خویش ، عقائد و اعمال ناروایشان را امضا کرده است ، و نیز نمى توانند ادعا کنند که در اعمالشان مجبورند، زیرا اگر مجبور بودند، اقامه دلیل و فرستادن پیامبران و دعوت و تبلیغ آنان بیهوده بود، اقامه دلیل ، دلیل بر آزادى اراده است .
ضمنا باید توجه داشت که حجت در اصل از ماده حج به معنى قصد مى باشد و به جاده و راه که مقصود و منظور انسان است محجه گفته مى شود، و به دلیل و برهان نیز حجت ، اطلاق مى گردد زیرا گوینده قصد دارد به وسیله آن مطلب خود را براى دیگران ثابت کند.

و با توجه به معنى بالغة (رسا) روشن مى شود که دلائل خداوند براى بشر از طریق عقل و نقل و بوسیله دانش و خرد، و همچنین فرستادن پیامبران ، از هر نظر روشن و رسا است ، به طورى که جاى هیچگونه تردید براى افراد باقى نماند، و به همین دلیل خدا پیامبران را معصوم از هر گونه خطا و اشتباه قرار داده تا هر گونه تردید و دودلى را از دعوت آنان دور سازد.
و در پایان آیه مى فرماید: خداوند اگر بخواهد، همه شما را از طریق اجبار هدایت خواهد کرد (فلو شاء لهداکم اجمعین )در حقیقت این جمله اشاره به آن است که براى خدا کاملا امکان دارد همه انسانها را اجبارا هدایت کند، آنچنان که هیچکس را یاراى مخالفت نباشد ولى در این صورت نه چنان ایمانى ارزش خواهد داشت و نه اعمالى که در پرتو این ایمان اجبارى انجام مى گردد، بلکه فضیلت و تکامل انسان در آن است که راه هدایت و پرهیزکارى را با پاى خود و به اراده و اختیار خویش بپیماید.
بنابراین هیچگونه منافاتى بین این جمله و آیه سابق که نفى جبر در آن آمده است نیست ، این جمله مى گوید: اجبار کردن بندگان که شما ادعا مى کنید، براى خدا امکان دارد، ولى هرگز چنین نخواهد کرد، چون بر خلاف حکمت و مصلحت آدمى است .
در حقیقت آنها قدرت و مشیت خداوند را بهانه اى براى انتخاب مذهب جبر کرده بودند در حالى که قدرت و مشیت خدا حق است ، ولى نتیجه آن جبر نیست او خواسته است که ما آزاد باشیم و راه حق را به اختیار خود بپیمائیم .
در کتاب کافى از امام کاظم (علیه السلام ) چنین نقل شده است که فرمود:
ان لله على الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول
خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجت آشکار و حجت پنهان ، حجت آشکار، رسولان و انبیاء و امامانند، و حجت باطنه ، عقول و افکارند.
و در امالى شیخ طوسى از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل شده است که از تفسیر آیه فوق (فلله الحجة البالغة ) از آن حضرت سئوال کردند، حضرت فرمود:
ان الله تعالى یقول للعبد یوم القیامة عبدى اءکنت عالما فان قال نعم ، قال له اءفلا عملت بما علمت ؟ و ان قال کنت جاهلا قال له اءفلا تعلمت حتى تعمل ؟ فیخصمه فتلک الحجة البالغة :
خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش مى گوید بنده من ! آیا مى دانستى (و گناه کردى ) اگر بگوید آرى ، مى فرماید چرا به آنچه مى دانستى عمل نکردى ؟ و اگر بگوید نمى دانستم ، مى گوید: چرا یاد نگرفتى تا عمل کنى ؟ در این موقع فرو مى ماند، و این است معنى حجت بالغه .بدیهى است منظور از روایت فوق این نیست که حجت بالغه منحصر در گفتگوى خدا با بندگان در قیامت است ، بلکه خداوند حجتهاى بالغه فراوانى دارد که یکى از مصداقهایش همان است که در حدیث فوق آمده است زیرا دامنه حجتهاى بالغه خداوند وسیع است هم در دنیا و هم در آخرت .
در آیه بعد براى اینکه بطلان سخنان آنها روشنتر شود، و نیز اصول صحیح قضاوت و داورى رعایت گردد، از آنها دعوت مى کند که اگر شهود معتبرى دارند، که خداوند حیوانات و زراعتهائى را که آنها مدعى تحریم آن هستند، تحریم کرده ، اقامه کنند، لذا مى گوید اى پیامبر! به آنها بگو گواهان خود را که گواهى بر تحریم اینها مى دهند بیاورید. (قل هلم شهدائکم الذین یشهدون ان الله حرم هذا).
سپس اضافه مى کند: اگر آنها دسترسى به گواهان معتبرى پیدا نکردند (و قطعا پیدا نمى کنند) و تنها به گواهى و ادعاى خویش قناعت نمودند، تو هرگز با آنها همصدا نشو و مطابق شهادت و ادعاى آنان گواهى مده . (فان شهدوا فلا تشهد معهم )
از آنچه گفته شد، روشن مى شود که در مجموع آیه هیچگونه تضادى وجود ندارد، و اینکه در آغاز از آنها مطالبه شاهد مى کند و سپس مى گوید: شهود آنها را نپذیر، تولید اشکالى نمى کند، زیرا منظور این است که آنها از اقامه شهود معتبر به طور قطع عاجزند، چه اینکه هیچ سند و مدرکى از انبیاى الهى و کتب آسمانى بر تحریم این امور ندارند، بنابراین تنها خودشان که مدعى هستند، شهادت مى دهند و بدیهى است چنین شهادتى مردود است .
به علاوه همه قرائن گواهى مى دهد که این احکام ساختگى ، صرفا از هوى و هوس و تقلیدهاى کورکورانه سرچشمه گرفته و هیچگونه اعتبارى ندارد.
لذا در جمله بعد مى گوید: از هوى و هوسهاى کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و آنها که به آخرت ایمان ندارند و آنها که براى خدا شریک قائل شده اند، پیروى مکن . (و لا تتبع اهواء الذین کذبوا بایاتنا و الذین لا یؤ منون بالاخرة و هم بربهم یعدلون ).
یعنى بت پرستى آنها و انکار قیامت و رستاخیز و خرافات و هواپرستى آنان گواه زنده اى است ، که این احکام آنان نیز ساختگى است و ادعایشان در مورد تحریم این موضوعات از طرف خدا، بى اساس و بى ارزش است.

امام خامنه‌ای:

بحمدالله از اوّل انقلاب که امام بزرگوار در کلمات نورانی خود به طور دائم بر روی وحدت مردم، اتّحاد مردم تکیه میکرد، مردم ما ‌متّحد بوده‌اند و این اتّحاد در موارد بسیاری توانست راه‌های دشواری را، تنگه‌های سختی را برای مردم باز کند و راهگشای راه‌ها ‌باشد؛ این اتّحاد باید حفظ بشود.‌
دشمن با اتّحاد ملّت ایران مخالف است؛ با یکپارچگی شما مخالف است؛ با یکدست بودن ملّت مخالف است. دشمن مایل است که ‌مردم به خاطر عقاید و سلایق مختلف با هم بجنگند، با هم دعوا کنند.‌
در یک جامعه، سلایق مختلفی هست، عقاید مختلفی هست، نگاه‌های مختلفی به مسائل هست؛ باشد، مانعی ندارد؛ همه در کنار ‌هم زندگی کنند، با هم کار کنند، با هم مهربانی کنند؛ رأفتِ میان مردم. بایستی وسوسه‌های دشمن را برای بدبین کردن مردم به ‌یکدیگر یا بدبین کردن مردم به مسئولان زحمت‌کش کشور باطل کرد‌.‌

شهدای کربلا

مجمّع بن عبد اللّه عائذى و پسرش عائذ بن مجمّع بن عبد اللّه مذحجى عائذى

او مجمّع بن عبداللّه بن مجمّع بن مالک بن ایاس بن عبد مناة بن عبید اللّه بن سعد العشیرة مذحجى عائذى است. پدرش عبد اللّه بن مجمّع از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود ولى فرزندش از تابعین و از اصحاب حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) مى ‏باشد. مؤلّفان کتب انساب و طبقات این دو را ذکر کرده ‏اند. مجمع و پسرش «عائذ» با عمرو بن خالد صیداوى به سوى حضرت امام حسین (علیه السّلام) حرکت کردند و با حرّ مواجه شدند ولى با حمایت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) از آنان به لشکریان حضرت پیوستند.

درباره پیوستن مجمّع بن عبد اللّه عائذى و پسرش عائذ به حضرت امام حسین (علیه السّلام) در منزلگاه عذیب الهجانات در مقاتل چنین نقل شده است:

«فإذا هم باربعه نفر قد أقبلوا من الکوفه على رواحلهم یجنبون فرسا لنافع بن هلال یقال له الکامل و معهم دلیلهم الطرماح بن عدى على فرسه ... قال: فلما انتهوا الى الحسین انشدوه هذه الأبیات فقال: اما و الله انى لأرجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا قتلنا أم ظفرنا قال: و اقبل الیهم الحر بن یزید فقال: ان هؤلاء النفر الذین من اهل الکوفه لیسوا ممن اقبل معک و انا حابسهم او رادهم فقال له الحسین: لامنعنهم مما امنع منه نفسی انما هؤلاء انصارى و أعوانی و قد کنت أعطیتنی الا تعرض لی بشی‏ء حتى یأتیک کتاب من ابن زیاد فقال: اجل، لکن لم یأتوا معک قال: هم اصحابى و هم بمنزله من جاء معى فان تممت على ما کان بینی و بینک و الا ناجزتک قال: فکف عنهم الحر. قال: ثم قال لهم الحسین: أخبرونی خبر الناس وراءکم فقال له مجمع بن عبد الله العائذى و هو احد النفر الأربعة الذین جاءوه: اما اشراف الناس فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم یستمال ودهم و یستخلص به نصیحتهم فهم إلب واحد علیک و اما سائر الناس بعد فان أفئدتهم تهوى إلیک و سیوفهم غدا مشهوره علیک قال: أخبرونی فهل لکم برسولی إلیکم؟ قالوا: من هو؟ قال: قیس بن مسهر الصیداوى فقالوا: نعم، اخذه الحصین ابن تمیم فبعث به الى ابن زیاد فأمره ابن زیاد ان یلعنک و یلعن اباک فصلى علیک و على ابیک و لعن ابن زیاد و أباه و دعا الى نصرتک و اخبرهم بقدومک فامر به ابن زیاد فالقى من طمار القصر فترقرقت عینا حسین (علیه السّلام) و لم یملک دمعه ثم قال: «منهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.» اللهم اجعل لنا و لهم الجنه نزلا و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر من رحمتک و رغائب مذخور ثوابک.»

«ناگهان چهار نفر را دیدند که از کوفه مى ‏آمدند، بر مرکبهاى خویش بودند و اسبى از آن نافع بن هلال را به نام کامل یدک کرده بودند. راهنمای آنان طرماح بن عدى، بر اسب خویش همراهشان بود. چون به حسین (علیه السّلام) رسید این اشعار را براى وى خواندند: «به خدا من امیدوارم که آنچه خدا براى ما خواسته، کشته شویم یا ظفر یابیم، نیک باشد.» گوید: حرّ بن یزید بیامد و گفت: «این کسان که از مردم کوفه‏ هستند جزء همراهان تو نبودند و من آنها را برمی گردانم یا بازداشت می کنم.» حسین (علیه السّلام) گفت: «از آنها، همانند خویش دفاع مى ‏کنم، آنها یاران و پشتیبانان من هستند. تعهد کرده بودى متعرض من نشوى تا نامه ‏اى از ابن زیاد سوى تو آید.» گفت: «بله، اما با تو نیامده بودند.» گفت: «آنها یاران من هستند و همانند کسانى هستند که همراه من بودند، اگر به قرارى که میان من و تو بوده عمل نکنى با تو پیکار مى‏ کنم.» گوید: حرّ دست از آنها بداشت.

گوید: آنگاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) به آنها فرمود: «از مردم کوفه چه خبری دارید؟» مجمع بن عبد الله عائذى یکى از آن چهار نفری که تازه به امام پیوسته بودند، گفت: «بزرگان قوم را رشوههاى کلان داده ‏اند و جوالهایشان را پر کرده ‏اند که دوستیشان را جلب کنند و به صف خویش برند و بر ضد تو متفق شده اند. مردم دیگر دلهایشان به تو مایل است اما فردا شمشیرهایشان بر ضد تو برکشیده مى ‏شود.» گفت: «به من بگویید آیا از پیکى که سوى شما فرستادم خبر دارید؟» گفتند: «کى بود؟» گفت: «قیس بن مسهر صیداوى.» گفتند: «بله، حصین بن نمیر او را گرفت و پیش ابن زیاد فرستاد که بدو دستور داد ترا لعنت کند و پدرت را لعنت کند اما بر تو و پدرت درود گفت و ابن‏ زیاد و پدرش را لعنت کرد و آنها را به یارى تو خواند و از آمدنت خبرشان داد و ابن زیاد بگفت تا وى را از بالاى قصر به زیر انداختند.» گوید: اشک در چشم حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد و نتوانست نگهدارد. آنگاه گفت: «بعضى از ایشان تعهد خویش را به سر برده اند (به شهادت رسیدند) و بعضى از ایشان منتظر هستند و به هیچوجه تغییرى نیافته ‏اند. خدایا بهشت را جایگاه ما و آنها قرار بده و ما و آنها را در قرار رحمت خویش و ذخیره ‏هاى خواستنى ثوابت، فراهم آر.»

درباره شهادت مجمع بن عبد الله به همراه سه نفر دیگر از یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) در تاریخ طبری و مقتل الحسین مقرم (علیه السّلام) آمده است:

«فاما الصیداوى عمر بن خالد و جابر بن الحارث السلمانی و سعد مولى عمر بن خالد و مجمع بن عبد الله العائذى فإنهم قاتلوا فی أول القتال فشدوا مقدمین بأسیافهم على الناس فلما وغلوا عطف علیهم الناس فأخذوا یحوزونهم و قطعوهم من اصحابهم غیر بعید فحمل علیهم العباس بن على فاستنقذهم فجاءوا قد جرحوا فلما دنا منهم عدوهم شدوا بأسیافهم فقاتلوا فی أول الأمر حتى قتلوا فی مکان واحد.»

«عمرو بن خالد صیداوى و جابر بن حارث سلمانى و سعد غلام عمر بن خالد و مجمع بن عبد الله عایذى در آغاز جنگ، جنگ انداختند و با شمشیر به جماعت حمله بردند و چون در میان جماعت افتادند اطرافشان را گرفتند که از یارانشان جدا افتادند اما نه چندان دور. پس حضرت عباس (علیه السّلام) حمله برد و آنها را از میان جماعت رهایی داد اما زخمی شده بودند و بار دیگر دشمن به آنها نزدیک شد که با شمشیر حمله بردند. در همان آغاز چندان جنگیدند و همگی در یک مکان کشته شدند.»

شهید کشوری: تا آخرین قطره خون برای اسلام و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید اکبر خمسه:

امّت مسلمان ایران! امام را تنها نگذارید، اتحاد و اخوت را در میان خودتان بیشترکنید و از تفرقّه دوری کنید و لحظه ای از یاد خداوند متعال غافل نشوید و قدر این رهبر عزیز را بدانید و پیرو بی چون و چرای او باشید، که این راه رستگاری و عاقبت به خیرشدن است و برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) بسیار دعا کنید و وابسته به دنیا نباشید ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید سید محمد رضا خالقی

هشتم دی ۱۳۴۳، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش سیدعلی‌اکبر، فرشنده لوازم خرازی بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیزدهم آبان ۱۳۶۲، در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

بدانید که این دنیا محل آزمایش است و باید اهل عمل باشیم و سخن و راه شهدا را پیش گیریم و ندای تمامی شهدا را به تمام جهان برسانیم و بگوییم: «مکتبی که شهادت دارد، اسارت ندارد!»

شهید قاسم شاهدی‌علی‌آبادی

شهادت: نهم مهرماه 1361، در ســومار

بخشی از وصیت‌نامه:
مـن از ملـت مسـلمان ایـران و تمـام مسـتضعفان جهـان به عنـوان یـک مسـلمان می‌خواهــم کــه جلــوی تمــام دشــمنان اســلام در هرکجــا هســتند، ماننــد گروهک‌هــای چــپ و راسـت را به طـور قاطـع و جـدی بگیرنـد و نفَـس آنهـا را در سینه‌هایشـان خفـه کننـد تـا نتواننـد کوچکتریـن ضرب‌های بـه مـا بزننـد ...

شهید «محمدحسین نخبه‌روستا»

شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در شلمچه، عـملیـات کربلای ۵

بخشی از وصیت‌نامه:

همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید قدر این نعمت‌الهی را بدانید. مگر نمی‌گوییم که‌ ای حسین جان، کاش ما هم در کربلا بودیم و یاریت می‌کردیم. حالا همان زمان است به یاری فرزندان حسین (ع) روح خدا بشتابد …

شهید جعفرعلی خرمی

شهادت: 5 دی‌ماه 1365 در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

من خدا را شکر می‌کنم که شما پدر و مادر چنین فرزندانی را تربیت کرده‌اید که می‌توانم در راه خدا و اسلام به جنگ دشمنان بپردازم ...

خداوندا، ما به خاطر ریاست‌طلبی یا گرفتن خاک ... نمی‌جنگیم، بلکه برای اثبات حقانیت اسلام و برپا داشتن عدالت جهانی در برابر استکبار جهانی می‌جنگیم ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمدعلی فتاحی اردکانی»

شهادت: 19 دی 1365 در شلمچه

ملت مسلمان و شهیدپرور بدانید که این انقلاب زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) خواهد بود و خداوند وعده داده است که محرومان و مستضعفان جهان را به جانشینی خود در زمین قرار دهد و باید دانست که عمر همه ابر قدرتها و کشورهای سلطه‌گر به پایان رسیده است. آری وعده خدا حق است و باید از باری تعالی بخواهیم که ما را یاری کند تا بتوانیم به یاری دینش بپا خیزیم. (یا ایها الذین آمنوا تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم) ای کسانی که ایمان آورده اید اگر خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را یاری می کند و قدمهای شما را استوار می‌گرداند ...
ای خواهرانم، ... ولی باید بدانید که ظلم و ستم فناپذیر است و شماها باید زینب گونه عمل کنی و پیام خون شهدا را به گوش جهانیان برسانید به شما توصیه می‌کنم فرزندان خود را به گونه‌ای تربیت کنی که آینده‌سازان خوبی برای اسلام و این مملکت باشند ...

شهید «سیّدنصراله میرهاشمی»

شهادت: بیست و هفتم دی 1365، در شــلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

عزیزان! اسلام در خطر است و این را بدانید که اسلام بهتر از مال و فرزند و عوامل فریبنده دنیا است که اگر کسی فریب این‌ها را بخورد در آخرت پشیمان خواهد بود. امام حسین (ع) می‌فرمایند: اگر با کشته شدن من دین جدّم محمّد زنده می‌ماند پس‌ای شمشیر‌ها مرا در بر گیرید.

برادران! خواهران! جنگی که در حال حاضر درگیر آن هستیم بین اسلام و کفر است و اگر کوچکترین تردیدی نسبت به این جنگ به خود راه بدهیم به والله در روز قیامت همگی باید جوابگو باشیم ... از ولایت‌فقیه پیروی کنید و پشتیبان امام باشید که به مملکت شما آسیب نخواهد رسید ...

شهید «نظرعلی رستمی»

شهادت: هشتم دی ماه ۱۳۶۶، در دزلی

بخشی از وصیت‌نامه:
قدر این رهبر و این جمهوری اسلامی را بدانید. چون نعمتی بس عظیم است. هر یک در مقابل اسلام و انقلاب اسلامی مسوول باشید. بی طرف نباشید بلکه عزت و شرف اختیار کنید و جهاد در راه خدا را فراموش نکنید تا رستگار شوید.
بسیج باعث خیر و برکت است‌. ای امت بیدار بسیج! امر امام است. اگر پیرو امام هستی، بسیجی باش. پایگاه های مقاومت بسیج برای شما خیر و برکت اند. این ها فرزندان و جگرگوشه‌های شمایند، با تمام وجود آن ها را حمایت کنید. مبادا اجازه دهید کوچک ترین دهن کجی به آن ها بشود و امام زمان (عج) از شما ناراحت شود ...

شهید «محمدجعفر زمانی» شهادت: دهم دی 1364، در پســوه پیرانشهر

بخشی از وصیت‌نامه:
بـه فرامیـن خداگونـۀ حضـرت امـام به درسـتی عمـل کنیـد و بـه برادرانـم بگوییـد کـه تـا آنجایـی کـه می‌تواننـد، بـرای برپایـی اسـلام و حـق جـان خـود را فـدا نماینـد و از مـرگ نهراسـند؛ چـون اسـلام دیـن مبـارزه و شـهادت می‌باشـد و چـون ابرقدرت‌هـا ماننـد گرگـی وحشـی در کمیـن هسـتند تـا منافـع بشـری ایـران عزیـز را برباینـد؛ ولـی آنهـا کـور خوانده‌انـد؛ چـون بایـد اولا تمـام قرآن‌هـای دنیـا و تمـام جوان‌هـای مثـل مـن را از بیـن ببرنـد. در خاتمـه، بـه برادرانـم توصیـه می‌کنـم کـه اسـلحۀ از کف افتـادۀ مـرا نگذارنـد همچنـان بـر زمیـن بمانـد ...

شهید «باقر میردارنژاد»
شهادت: پانزدهم دی‌ماه 1365 در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج

بخشی از وصیت‌نامه:
امّت حزب الله
امام را تنها نگذارید.
على‌وار زندگى و عبادت کنید. وحدت و استقامت خود را
از دست ندهید.
توکّل به خداوند کنید ...

شهید «سیدمهدی میرحبیبی»
شهادت: دی ماه سال 1366 در ماووت

بخشی از وصیت‌نامه:
امروزه جامعه‌ی اسلامی ما محتاج به افراد متعهّد متخصّص است ... وقتی مسئولیّت گرفتید عکس‌های شهدا را در جلوی میزتان قرار دهید تا مبادا غافل شوید و فراموش کنید که شما مسئول خون شهدا هستید، مبادا فراموش کنید که شما خود به خود پشت این میزها نیامدید و اگر مسئولیّت گرفتید با تکبّر با مردم برخورد نکنید چون شهدا بی‌تکبّر به سوی خدا رفتند و از دافعه به جاذبه، بنا به گفته شهید بهشتی عمل کنید. نمی‌دانم دیگر چه بگویم و از کجا بگویم فقط می‌گویم با اخلاق اسلامی و برخورد صحیح با مردم داشته باشید ...

شهید «محسن میربراتی»

بیست و چهارم دی 1365، در پاســگاه‌ زید

بخشی از وصیت‌نامه:

به دوستان سفارش مى‌کنم سنگرهاى انقلاب را خالى نگذارند از جمله مسجد را و به مادرم سفارش مى‌کنم که در مرگ سرخ من زیاد ناراحت نشود و به خواهرم حجاب را و به برادرم سفارش مى‌کنم سنگر درس و جبهه را هرگز ترک نکند دیگر حرفى ندارم جز اینکه احکام اسلام را مو به مو اجرا کرده و ذره‌اى لغزش به خود راه ندهند در این راه ...

شهید جعفر دارابی
شهادت: این شهید بزرگوار در سال 1365، در سن 15 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
اکنون که این افتخار را یافته‌ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم، لازم می‌دانم هدف خود را بیان کنم. هدف من، احیای دین خدا و پاسداری از ارزش‌های اسلامی است. امام حسین (ع) می‌فرماید: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است ...
 

شهید ابوالفضل شفیعی: شهادت را آگاهانه انتخاب کردم ...
 

شهید محمدابراهیم توانچه

شهادت: سال 1359 در حین خنثی کردن مین

بخشی از وصیت‌نامه: همسرم، از تو می‌خواهم هیچ‌گاه به خاطر مادیات، اسلام را فراموش نکنی و فرزندان عزیزم را به شناخت اسلام و قرآن راهنمایی کنی ... به خاطر اسلام جنگیدم و این وظیفه هر مسلمان است که از دین محمد (ص) دفاع کند ...

شهید «عبدالله دیان سورکی»

شهادت: یازدهم بهمن ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

جنگ جنگ است و عزت و شرف ما درگرو همین جنگ است از دیرباز دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن که بنابر تصمیمشان نابودی تمام اسلام در هر منطقه از کره زمین می‌باشد نشانگر این است که آن‌ها کلا از اسلام وحشت دارند و نمی‌خواهند که در اسلام خصوصا کشور ما قرآن واسلام حاکم باشد ...

شهید «حسین بازدار»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

شهید گریه و زاری نمی‌خواهد؛ شهید رهرو می‌خواهد. خون شهید، اسلام را زنده نگه می‌دارد. اگر امروز از خون شهدا غافل شویم، در حق آنان کوتاهی کرده‌ایم. زندگی یعنی مبارزه و امتحان، و بدانید که حق همیشه پیروز است ...

شهید «قدرت‌الله صادقی رودانی»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

از شما می‌خواهم ادامه‌دهنده راه شهیدان باشید. اسلحه افتاده مرا حتماً به دست بگیرید. خواسته اصلی من این است که امام را تنها نگذارید و مثل مردم کوفه عمل نکنید ...

ای خواهران حزب‌الله از شما می‌خواهم حجاب‌تان را رعایت کنید ...

شهید «عبدالرضا مریدی»

شهادت: نوزدهم دی ماه 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت‌نامه:

راه شهیدان را ادامه دهید که همان راه امام حسین بن علی(ع) است ...

ای پدر عزیز و مادر مهربان، شما در هدایت من دو چشم بودید. شما مرا مسلمان و آزاده تربیت کردید و من همیشه خوشحال بودم و خدا را شکر می‌کردم که در یک خانواده مسلمان بزرگ شدم و توفیق یافتم که در راه اسلام قدمی بردارم. من این توفیق را مدیون زحمات شبانه‌روزی شما می‌دانم ...

ان‌شاءالله خداوند به شما توفیق دهد که بتوانید خط شهدا را ادامه دهید و همچون پشتیبان امام باشید و در خط ایشان بمانید که به یقین، همان خط اسلام است ...

شهید علی اصغر کریمی:  ما شهید می شویم و شما مسئولیت دارید ...

شهید مدافع حرم شهید «رسول خلیلی»

شهید مدافع حرم شهید اصغر الیاسی

سال 1397 در جنوب حلب به شهادت رسید

پدر شهید مدافع حرم، پسرم می‌گفت:

«از خون شهدا باید بترسیم. اگر اعتقاد و ایمان به آخرت داریم باید از بیت‌المال حفاظت کنیم و دنباله رو راه شهدا باشیم» ...

اکنون که این افتخار را یافته‌ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم، لازم می‌دانم هدف خود را بیان کنم. هدف من، احیای دین خدا و پاسداری از ارزش‌های اسلامی است. امام حسین (ع) می‌فرماید: «مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.»

شهید مدافع حرم شهید علی اصغر کریمی

شرح زندگی شهید مدافع حرم شهید علی اصغر شیردل ...

دوست دارم بدنم در راه خدا تکه تکه شود
 

شهید مدافع حرم، سیدعلی اصغر حسینی از رزمندگان لشکر فاطمیون بود؛ که در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س)، در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.

شهبد مدافع حرم شهید اصغر پاشاپور چگونه شهید شد؟

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا