یا زهراء سلام الله علیها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
فضیلت و خواص سوره عبس
سوره عبس یا «السفر»، « اعمی» (1) هشتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و 42 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرموده اند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید روز قیامت در حالی خواهد آمد که شادمان و خندان است. (2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره عبس را قرائت نماید در بهشت زیر پرچم و سایه خداوند و مشمول کرامت خداوند خواهد بود و این کار کوچکی نزد خداوند است.(3)
همچنین از ایشان نقل شده است: هر کس هنگام بارش باران این سوره را قرائت نماید خداوند به تعداد قطرات باران گناهانش را می آمرزد. (4)
آثار و برکات سوره
1) مصون ماندن از خطرات
امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر مسافر در راهش سوره عبس را قرائت نماید از خطرات پیش رویش در سفر باز داشته می شود.
همچنین فرموده اند: هر کس سوره عبس را بر کاغذ یا پوست سفیدی بنویسد هر جا که می رود همراه خود داشته باشد در راهش جز خیر و خوبی نمی بیند و از خطرات به اذن خداوند در امان است.(5)
2) پیدا شدن گمشده
مرحوم کفعمی در کتاب خود آورده است که قرائت این سوره موجب پیدا کردن گم شده و بازگشت غایب می شود.(6)
_____________________
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص136
(2) مجمع البیان، ج10، ص263
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مستدرک الوسائل، ج6، ص210
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص580
(6) المصباح کفعمی، ص182
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
منبع (ادامه ...):
https://quran.anhar.ir/fazilat-311.htm
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّهًِْ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) خداوند با [نازلکردن] سورهی حمد، از گنج بهشت بر من منّت نهاد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۸/ مستدرک الوسایل، ج۴، ص۱۶۶/ نورالثقلین
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَن جَابِرٍ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَقُولُ فِیهِ حَاکِیاً عَنِ اللهِ تَعَالَی وَ أَعْطَیْتُکَ وَ لِأُمَّتِکَ کَنْزاً مِنْ کُنُوزِ عَرْشِی فَاتِحَهًَْ الْکِتَاب.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) جابر (رحمة الله علیه) در حدیثی طولانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که حضرت از قول خداوند متعال فرمود: «به امّتت گنجی از گنجهای عرشم را عطا کردم که آن فاتحة الکتاب (سورهی مبارکهی حمد) است».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۸ نورالثقلین/ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۹۳
منبع (ادامه ...):
تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۹ - تفسیر نور:
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ» و چون از طرف خداوند، آنان را کتابی (قرآن) آمد که مؤیّد آن نشانههایی است که نزد آنهاست و پیش از این به خود نوید میدادند (که با کمک کتاب و پیامبر جدید) بر دشمنان پیروز گردند، اما چون آنچه (از کتاب و پیامبر که از قبل) شناخته بودند، نزد آنان آمد به او کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافران باد.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
این آیه، صحنۀ دیگری از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح میکند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی میدادند
و به فرمودۀ امام صادق علیهالسّلام یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها میدانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و بههمینسبب از پیش در آنجا سکنی گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام، با آن که نشانههای وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند. «تفسیر نورالثقلین»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۹:
۱. ادیان الهی، یکدیگر را تصدیق میکنند؛ نهآنکه در برابر هم باشند. «مُصَدِّقٌ»
۲. به هر استقبالی نباید تکیه کرد. باآنکه یهودیان در انتظار پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله سالیانی در مدینه سکنی گزیدند، ولی در عمل کفر ورزیدند. به عشق و انتظار خود مغرور نباشید. ممکن است در مرحلۀ عمل، حالات انسان عوض شود؛ خدای ناکرده امروز دعای ندبه بخواند، ولی فردا... . «کانُوا مِنْ قَبْلُ» «کَفَرُوا بِهِ»
۳. شناخت حقّ و علم به آن کافی نیست؛ چه بسا افرادی که حق را فهمیدند، ولی به خاطر لجاجت کافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا»
تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۰ - تفسیر نور:
«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ» چه بد است آنچهکه خویشتن را به آن فروختند، که از روی حسد، به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند (و گفتند:) که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (آیاتش را) نازل میکند؛ پس به قهرِ پیدرپیِ الهی گرفتار شدند و برای کافران، مجازاتی خوارکننده است.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
در این آیه، علّت کفر یهودیان به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بیان شده است. آنها حسادت میورزیدند که چرا بر یکی از افراد بنیاسرائیل، وحی نازل نشده است و این حسادت و کفرورزی، بهای بدی بود که خود را به آن فروختند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۰:
۱. معیار ارزش دین مردم، به انگیزههای آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» «بَغْیاً»
۲. حسد مایۀ کفر است. بنیاسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوی خود نرسیدند، حسادت ورزیده و کافر شدند. «بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ»
۳. پیامبری، فضل الهی است. «مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ»
۴. نارضایتیِ انسان، تأثیری در الطاف حکیمانه خداوند ندارد. خدا بهتر میداند که رسالت خود را به عهدۀ چهکسی بگذارد. «مَنْ یَشاءُ»
۵. بدترین معاملات آن است که انسان هستی خود را بدهد و غضب الهی را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا»، «غَضَبٍ»، «عَذابٌ مُهِینٌ»
تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و هنگامیکه به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل کرده ایمان آورید، گویند: ما تنها به چیزی ایمان میآوریم که بر (پیامبر) خودمان نازل شده باشد و به غیر آن کافر میشوند
درحالیکه آن (قرآن) حق است و آنچه را (از تورات) با ایشان است، تصدیق میکند. بگو: اگر (به آیاتی که بر خودتان نازل شده) مؤمن بودید پس چرا پیامبران خدا را پیش از این به قتل میرساندید؟!
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۱:
۱. پیامبر اسلام، مأمور دعوت همۀ امّتها به اسلام بوده است. «قِیلَ لَهُمْ»
۲. یکی از دلایل کفر کفّار، نژادپرستی و تعصّبات قومی است. «نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ»
۳. ملاک ایمان، حقّانیّت آیین است نه نژاد. «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۴. قرآن، سراسر حق است. «أَنْزَلَ اللَّهُ» «وَ هُوَ الْحَقُّ»
۵. چون یهودیان زمان پیامبر به رفتار نیاکان خود راضی بودند، خداوند نسبت قتل انبیاء را به آنان داده است. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ»
۶. دروغگو، رسواست. «فَلِمَ تَقْتُلُونَ» «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (اگر به انبیایی که از بنیاسرائیل است ایمان آوردهاید، پس آن همه پیامبران همانند حضرت یحیی و زکریا را که از بنیاسرائیل بودند، چرا شهید کردید؟! آری، رفتار شما، نشانۀ ایمان نداشتن شماست.)
تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۲ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» و همانا موسی (آن همه) معجزات برای شما آورد، ولی شما پس از (غیاب) او گوساله را (به خدایی) گرفتید، درحالیکه ستمکار بودید.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
شاهد زندۀ دیگر بر این که شما عرب بودن محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را فقط بهانه قرار دادهاید تا به او ایمان نیاورید، این است که با آن که حضرت موسی علیهالسّلام برجستهترین پیامبر از نژاد شما بود و آن همه دلایل روشن و معجزات برای شما آورد، ولی همین که چند شبی برای مناجات و گرفتن تورات به کوه طور رفت، به سراغ گوسالهپرستی رفتید و تمام زحمات موسی علیهالسّلام را بر باد داده و بر خویشتن ستم کردید.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۲:
۱. ذکر سوابق، زمینه را برای قضاوت درست فراهم میکند. «اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»
۲. بازگشت به شرک و جاهلیّت، ظلمی به خود و نسلهای بعد است. «أَنْتُمْ ظالِمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۱۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۹۳ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و (یاد کنید) آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) دستوراتی که به شما دادهایم، محکم بگیرید و گوش دهید (و عمل کنید. امّا آنان) گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم، و به سبب کفرشان به (پرستش) گوساله دل باختند. بگو اگر ادّعای ایمان دارید، (بدانید که) ایمانتان شما را به بد چیزی فرمان میدهد.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
آخرین حرف یهودیان این بود که اگر پیامبری از بنیاسرائیل نباشد، به او ایمان نمیآوریم و تنها کتابی را که بر خودمان نازل شده باشد، قبول داریم.
نمونهای از دروغهای یهودیان از دیدگاه قرآن:
قرآن چند نمونه از دروغهای آنها را بیان میکند:
نمونۀ اوّل در آیۀ قبل بود که فرمود: شما اگر در این ادّعا راستگو هستید، پس چرا به موسی پشت کرده و به سراغ گوسالهپرستی رفتید؟!
نمونۀ دوّم همین آیه است که میفرماید: از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم و گفتیم: با کمال قدرت قوانین آسمانی تورات را بگیرید و گوش داده و عمل کنید؛ امّا شما گفتید: ما قوانین را میشنویم، ولی عمل نمیکنیم.
حال اگر به قرآن و پیامبر اسلام ایمان نمیآورید به این بهانه که محمد صلّی اللَّه علیه و آله از ما نیست و قرآن بر بنیاسرائیل نازل نشده است، پس چرا با موسی و تورات او آنچنان برخورد کردید؟!
قرآن راز این عدم اعتقاد را چنین بیان میکند: آنها به خاطر کفرشان، دلهایشان از علاقه به گوساله سیراب شده و جایی برای تفکّر و ایمان نمانده بود.
اگر بنیاسرائیل در ادّعایشان صادق هستند که هر چه بر ما نازل شود به آن ایمان میآوریم، پس این جنایت را که در پروندۀ آنان هست، چگونه توجیه میکنند؟
آیا گوسالهپرستی، پیامبرکشی و پیمانشکنی، جزو ایمان است؟!
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۹۳:
۱. میثاق گرفتن، یکی از عوامل و انگیزههای عمل است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. حفظ دستآوردهای انقلاب الهی، هر چند به قیمت تهدید باشد، لازم است. «رَفَعْنا فَوْقَکُمُ»
۳. انجام احکام و دستورات الهی، نیازمند قدرت، جدّیّت، عشق و تصمیم است و با شوخی و تشریفات، سازگاری ندارد. دینداری، با ضعف و مسامحه و سازشکاری سازگار نیست. «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ»
۴. عشق و علاقۀ مُفرِط، خطرناک است. اگر دل انسان از علاقه به چیزی پر شود، حاضر نمیشود حقایق را بپذیرد. «أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ»
چنانکه گفتهاند: «حبّ الشیء یعمی و یصمّ» دوستداری چیزی، انسان را کوروکر میکند. یعنی انسان دیگر حاضر نیست عیبهای آن را ببیند و یا بشنود.
۵. رفتار، بهترین بیانگر افکار و عقاید انسان است. «بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۱۵۷-۱۶۱.
منبع (ادامه ...):
https://olgoirani.com/content/14
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۵۹تا۶۲
و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو و یعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة إلا یعلمها و لا حبة فى ظلمات الا رض و لا رطب و لا یابس إلا فى کتاب مبین (۵۹)
و هو الذى یتوفاکم بالیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضى اءجل مسمى ثم إلیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعملون (۶۰)
و هو القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظة حتى إذا جاء اءحدکم الموت توفته رسلنا و هم لا یفرطون (۶۱)
ثم ردوا إلى الله مولاهم الحق الا له الحکم و هو اءسرع الحاسبین (۶۲)
ترجمه :
۵۹ - کلیدهاى غیب تنها نزد او است و جز او کسى آنرا نمى داند، آنچه در خشکى و دریاست میداند، هیچ برگى (از درختى ) نمى افتد مگر اینکه از آن آگاه است ، و نه هیچ دانه اى در مخفیگاه زمین ، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد جز اینکه در کتاب آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است .
۶۰ - او کسى است که (روح ) شما را در شب (به هنگام خواب ) مى گیرد، و از آنچه در روز کسب کرده اید (و انجام داده اید) با خبر است سپس شما را در روز (از خواب ) برمى انگیزد (و این وضع همچنان ادامه مى یابد ) تا مدت و سر آمد معینى فرا رسد سپس بازگشت شما به سوى او است ، و شما را به آنچه عمل میکردید آگاه میسازد.
۶۱- او تسلط کامل بر بندگان خود دارد و مراقبانى بر شما مى فرستد، تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جان او را مى گیرند و آنها (در نگاهدارى حساب اعمال بندگان ) کوتاهى نمى کنند.
۶۲ - سپس (تمام بندگان ) به سوى خدا که مولاى حقیقى آنها است باز میگردند، بدانید داورى مخصوص او است و او سریعترین حسابگران است .
تفسیر
اسرار غیب !
در آیات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دایره حکم و فرمان او در میان بود، در این آیات آنچه در آیات قبل اجمالا بیان شده ، مشروحا توضیح داده مى شود.
نخست به موضوع علم خدا پرداخته ، مى گوید:
(خزانه هاى غیب (یا کلیدهاى غیب ) همه در نزد خدا است ، و جز او کسى آنها را نمیداند (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو)
مفاتح جمع مفتح (بر وزن بهتر) به معنى کلید است ، و نیز ممکن است جمع مفتح (بر وزن دفتر) به معنى خزینه و مرکز نگاهدارى چیزى بوده باشد.
در صورت اول معنى آیه چنین مى شود که تمام کلیدهاى غیب به دست او است ، و در صورت دوم تمام خزانه هاى غیب .
این احتمال نیز وجود دارد که هر دو معنى در یک عبارت مراد باشد، و همانطور که در علم اصول اثبات کرده ایم مانعى از استعمال یک لفظ در چند معنى وجود ندارد، و در هر صورت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا هر کجا خزانه اى است ، کلیدى وجود دارد.
ولى بیشتر به نظر میرسد که مفاتح به معنى کلیدها باشد، نه خزائن ، زیرا هدف در اینجا بیان علم خدا است و آن با مساله کلید که وسیله آگاهى از ذخایر مختلف است ، متناسبتر مى باشد، در دو مورد دیگر که کلمه مفاتح در قرآن بکار رفته ، نیز منظور از آن کلید است .
سپس براى توضیح و تاکید بیشتر مى گوید: آنچه در بر و بحر است خدا میداند (و یعلم ما فى البر و البحر).
بر به معنى مکان وسیع است ، و معمولا به خشکیها گفته میشود، و بحر در اصل نیز به معنى محل وسیعى است که آب زیاد در آن مجتمع باشد، و معمولا به دریاها و گاهى به نهرهاى عظیم نیز گفته مى شود.
در هر حال آگاهى خدا از آنچه در خشکیها و دریاها است ، به معنى احاطه علم او بر همه چیز است . و توجه به وسعت معنى جمله بالا (آنچه در خشکیها و دریاها است خدا میداند) در حقیقت روشنگر گوشه اى از علم وسیع او است .
یعنى او از جنبش میلیاردها موجود زنده ، کوچک و بزرگ ، در اعماق دریاها.
از لرزش برگهاى درختان در تمام جنگلها و کوهها.
از تاریخچه قطعى شگفتن هر غنچه و باز شدن گلبرگها.
از جریان امواج نسیم در بیابانها و خمیدگى درهها.
از شماره واقعى سلولهاى بدن هر انسان و گلبولهاى خونها.
از حرکات مرموز تمام الکترونها در دل اتمها.
و بالاخره از تمام اندیشه هائى که از لابلاى پرده هاى مغز ما میگذرد، و تا
اعماق روح ما نفوذ مى کند... آرى از همه اینها به طور یکسان با خبر است .
باز در جمله بعد براى تاکید احاطه علمى خداوند، اشاره به خصوص در این مورد کرده و مى فرماید: هیچ برگى از درختى جدا نمیشود، مگر اینکه آنرا میداند (و ما تسقط من ورقة الا یعلمها).
یعنى تعداد این برگها و لحظه جداشدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روى زمین ، همه اینها در پیشگاه علم او روشن است . هم چنین هیچ دانه اى در مخفیگاه زمین قرار نمیگیرد، مگر اینکه تمام خصوصیات آن را میداند (و لا حبة فى ظلمات الارض ).
در حقیقت دست روى دو نقطه حساس گذارده شده است ، که براى هیچ انسانى هر چند میلیونها سال از عمر او بگذرد، و دستگاههاى صنعتى و تکامل حیرت انگیز پیدا کند، احاطه بر آن ممکن نیست .
چه کسى میداند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر کره زمین چه بذرهائى را از گیاهان جدا کرده و به چه نقطه اى مى پاشد، بذرهائى که ممکن است گاهى سالیان دراز در اعماق زمین مخفى بمانند، تا آب کافى براى رشد و نمو به دست آورند؟. چه کسى مى داند که در هر ساعت به وسیله حشرات و یا به وسیله انسانها چند دانه از چه نوع بذر و در کدام نقطه زمین افشانده مى شوند؟.
کدام مغز الکترونیکى میتواند، تعداد برگهائى که در یک روز از شاخه درختان جنگلها جدا مى شوند حساب کند؟.
نگاه به منظره یک جنگل مخصوصا در فصل پائیز، و به ویژه به دنبال یک رگبار یا یک تند باد، و منظره بدیعى که سقوط پى در پى برگها پیدا مى کند، بخوبى این حقیقت را ثابت مى کند، که اینگونه علوم هیچ گاه ممکن نیست در دسترس انسان قرار گیرد.
در واقع سقوط برگها لحظه مرگ آنها است ، و سقوط دانه ها در مخفیگاه
زمین گامهاى نخستین حیات و زندگى آنها است ، او است که از نظام این مرگ و زندگى با خبر است ، حتى گامهاى مختلفى را که یک دانه به سوى زندگى کامل و شکوفان شدن برمى دارد در هر لحظه و هر ساعت در پیشگاه علم او آشکار است .
بیان این موضوع یک اثر فلسفى دارد و یک اثر تربیتى .
اما اثر فلسفى آن این است که پندار کسانى را که علم خدا را منحصر به کلیات مى دانند، و معتقدند که خدا از جزئیات این جهان آگاهى ندارد، نفى مى کند، و صریحا مى گوید که خدا از همه کلیات و جزئیات آگاهى کامل دارد.
و اما اثر تربیتى آن روشن است ، زیرا ایمان به این علم وسیع پهناور به انسان مى گوید تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نیات و افکار تو، همگى براى ذات پاک او آشکار است با چنین ایمانى چگونه ممکن است انسان مراقب حال خویش نباشد و اعمال و گفتار و نیات خود را کنترل نکند.
و در پایان آیه مى فرماید هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتاب مبین ثبت است (و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین ).
این جمله با عبارتى کوتاه وسعت بی انتهاى علم خدا را به همه موجودات بیان میکند. و هیچ چیز از آن مستثنى نخواهد بود، زیرا منظور از تر و خشک معنى لغوى آن نیست بلکه این تعبیر معمولا کنایه از عمومیت مى باشد.
در مورد کتاب مبین احتمالات مختلفى از ناحیه مفسران داده شده است ولى بیشتر به نظر مى رسد که منظور از کتاب مبین همان مقام علم پروردگار است یعنى همه موجودات در علم بى پایان او ثبت مى باشند، و تفسیر آن به لوح محفوظ نیز قابل تطبیق بر همین معنى است ، چه اینکه بعید نیست که لوح محفوظ نیز همان صفحه علم خدا باشد.
این احتمال نیز در معنى کتاب مبین وجود دارد که منظور از آن عالم آفرینش و خلقت و سلسله علت و معلولها است ، که همه چیز در آن نوشته شده است .
در روایات متعددى که از طرق اهل بیت رسیده است ، ورقة به معنى جنین سقط شده و حبة به معنى فرزند و ظلمات الارض به معنى رحم مادران و رطب به معنى آنچه از نطفه ها زنده میمانند، و یابس به معنى آنچه از بین مى رود، تفسیر شده است.
شک نیست که این تفسیر با جمود روى معانى لغوى این کلمات تطبیق نمى کند، زیرا ورقه به معنى برگ و حبه به معنى دانه ، و ظلمات الارض به معنى تاریکهاى زمین و رطب به معنى تر و یابس به معنى خشکى است ولى ائمه اهل بیت در حقیقت با این تفسیر خواسته اند، مسلمانان را متوجه کنند، که باید با یک دید وسیع و گسترده به آیات قرآن بنگرند، و در فهم معنى آنها تنها روى لفظ جمود نکنند، بلکه به هنگامى که قرائن دلیل بر توسعه معنى هستند، به وسعت معنى بنگرند.
روایت فوق در حقیقت اشاره به این است که مفهوم آیه بالا منحصر به دانه هاى گیاهان نیست ، بلکه حتى بذرهاى نطفه هاى انسانى را نیز شامل مى شود.
در آیه بعد بحث را به احاطه علم خداوند به اعمال انسان که هدف اصلى است ، کشانیده و قدرت قاهره خدا را نیز مشخص مى سازد، تا مردم از مجموع این بحث نتایج تربیتى لازم را بگیرند.
نخست مى گوید او کسى است که روح شما را در شب قبض مى کند، و از آنچه در روز انجام مى دهید و به دست مى آورید آگاه است (و هو الذى یتوفیکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار)
توفى در لغت به معنى باز گرفتن است ، و اینکه خواب را یک نوع باز گرفتن روح معرفى کرده ، بخاطر آن است که خواب - همانطور که معروف است - برادر مرگ است ، مرگ تعطیل کامل دستگاه مغز آدمى و قطع مطلق پیوند روح و جسم است ، در حالیکه خواب تنها تعطیل بخشى از دستگاه مغز و ضعیف شدن این پیوند است ، بنابراین خواب مرحله کوچکى از مرگ حساب مى شود.
جرحتم از ماده جرح و در اینجا به معنى اکتساب و به دست آوردن چیزى است . یعنى شما شب و روز در زیر چتر قدرت و علم خداوند قرار دارید ، آن کس که از پرورش دانه هاى نباتات در دل خاک ، و از سقوط و مرگ برگها در هر مکان و هر زمان آگاه است ، از اعمال شما نیز آگاهى دارد. سپس مى گوید: این نظام خواب و بیدارى تکرار میشود، شب میخوابید و روز شما را بیدار مى کند و این وضع هم چنان ادامه دارد تا پایان زندگى شما فرا رسد (ثم یبعثکم فیه لیقضى اجل مسمى ).
سرانجام نتیجه نهائى بحث را چنین بیان مى کند سپس بازگشت همه به سوى خدا است و شما را از آنچه انجام داده اید آگاه میسازد (ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعملون ).
در آیه بعد باز براى توضیح بیشتر روى احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال بندگان ، و نگاهدارى دقیق حساب آنها براى روز رستاخیز چنین مى گوید: او تسلط کامل بر بندگان خود دارد و همواست که حافظان و مراقبانى بر شما
مى فرستد که حساب اعمالتان را دقیقا نگاهدارى کنند (و هو القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظة ).
همانطور که سابقا نیز اشاره کردیم قاهریت به معنى غلبه و تسلط کامل بر چیزى است به طورى که هیچگونه توانائى مقاومت در طرف مقابل نباشد، و به عقیده بعضى این کلمه معمولا در جائى بکار برده مى شود که طرف مقابل داراى عقل باشد، در حالیکه لفظ غلبه هیچ یک از این دو خصوصیت را ندارد، بلکه معنى آن کاملا وسیع است .
حفظة جمع حافظ و در اینجا به معنى فرشتگانى است که مامور نگاهدارى حساب اعمال انسانها هستند، همانطور که در سوره انفطار آیه 10 تا 13 مى خوانیم (ان علیکم لحافظین . کراما کاتبین . یعلمون ما تفعلون ): مراقبان و حافظانى بر شما گمارده شده ، آنها نویسندگان بزرگوارى هستند که از هر کار شما آگاهند.
بعضى از مفسران معتقدند که آنها حافظ اعمال انسان نیستند، بلکه ماموریت آنها حفظ خود انسان از حوادث و بلاها تا رسیدن اجل معین مى باشد، و جمله (حتى اذا جاء احدکم الموت ) را که بعد از حفظة ذکر شده ، قرینه آن میدانند، و آیه 11 سوره رعد را نیز ممکن است ، گواه بر این سخن گرفت .
ولى دقت در مجموع آیه مورد بحث نشان مى دهد که منظور از حفظ در اینجا همان حفظ اعمال است و در مورد فرشتگانى که مامور حفظ انسانها هستند، به خواست خدا در تفسیر سوره رعد بحث خواهیم کرد. سپس مى فرماید: نگاهدارى این حساب تا لحظه پایان زندگى و فرا رسیدن مرگ ادامه دارد (حتى اذا جاء احدکم الموت ).
و در این هنگام فرستادگان ما که مامور قبض ارواحند روح او را مى گیرند
(توفته رسلنا).
و در پایان اضافه مى کند که این فرشتگان به هیچ وجه در انجام ماموریت خود کوتاهى و قصور و تفریط ندارند، نه لحظه اى گرفتن روح را مقدم میدارند، و نه لحظه اى مؤ خر (و هم لا یفرطون ).
این احتمال نیز وجود دارد که این صفت مربوط به فرشتگان حافظان حساب اعمال انسانها بوده باشند، که آنها در حفظ و نگاهدارى حساب اعمال کمترین کوتاهى و قصور ندارند و تکیه سخن در آیه مورد بحث نیز روى همین قسمت است
در آیه بعد اشاره به آخرین مرحله کار انسان کرده ، مى گوید: افراد بشر پس از طى دوران خود با این پرونده هاى تنظیم شده که همه چیز در آنها ثبت است ، در روز رستاخیز به سوى پروردگارى که مولاى حقیقى آنها است باز مى گردند (ثم ردوا الى الله مولاهم الحق ).
و در آن دادگاه ، دادرسى و حکم و قضاوت مخصوص ذات پاک خدا است (الا له الحکم ).
و با آنهمه اعمال و پرونده هائى که افراد بشر در طول تاریخ پرغوغاى خود داشته اند به سرعت به تمام حسابهاى آنها رسیدگى میکند، (و هو اسرع الحاسبین ).
تا آنجا که در بعضى از روایات وارد شده ، انه سبحانه یحاسب جمیع عباده على مقدار حلب شاة !: خداوند حساب تمام بندگان را در زمان کوتاهى به اندازه دوشیدن یک گوسفند رسیدگى مى کند !.
همانطور که در تفسیر سوره بقره آیه 202 گفتیم ، سرعت حساب بندگان به قدرى است که حتى در یک لحظه همه حساب آنها را میتواند مشخص کند، حتى ذکر زمان دوشیدن یک گوسفند و روایت بالا براى نشان دادن کوتاهى زمان است ، و لذا در روایت دیگرى مى خوانیم : ان الله تعالى یحاسب الخلائق کلهم فى مقدار لمح البصر: خداوند حساب همه بندگان را در یک لحظه میرسد! و دلیل آن همان است که در تفسیر آیه فوق گذشت ، و آن اینکه اعمال آدمى در وجود او و در موجودات اطراف او اثر میگذارد، یعنى درست همانند ماشین هائى است که مقدار حرکت و کارکرد خود را روى دستگاههائى با نمره نشان مى دهند!
و به تعبیر روشنتر اگر دستگاههائى دقیقى باشد، مى تواند در چشم انسان تعداد نگاه هاى خیانت آمیزى که کرده است ، بخواند، و روى زبان انسان تعداد دروغها و تهمتها و زخم زبانها و سخنان نادرست را مطالعه کند، خلاصه هر یک از اعضاء بدن انسان علاوه بر روح او دستگاه حساب و شمارشى در درون خود دارد و با یک لحظه بررسى حساب آن روشن مى گردد.
و اگر در پاره اى از روایات مى خوانیم که افراد پرمسؤلیت و پر ثروت محاسباتشان در آن روز طولانى مى شود، در حقیقت نه بخاطر آن است که معطل رسیدگى به اصل حساب شوند بلکه آنها باید در برابر سؤالاتى که نسبت به اعمال آنها مى شود، جوابگوئى کنند، یعنى سنگینى بار مسؤلیت و لزوم جواب گوئى و اتمام حجت زمان دادگاه آنها را طولانى مى کند.
مجموع این آیات یک درس کامل تربیتى براى بندگان خدا است ، آگاهى خداوند از کوچکترین ذرات این جهان ، احاطه علمى او بر همه چیز، قدرت و قهاریت او نسبت به بندگان ، اطلاع او از تمام اعمال بشر، نگاهدارى حساب اعمال به وسیله کاتبان دقیق ، گرفتن جان او در لحظه معین ، برانگیخته شدن او در رستاخیز و سپس رسیدگى دقیق و سریع به تمام کارهاى این انسان .
کیست که ایمان به مجموع این مسائل داشته باشد، و مراقب اعمال خویش نگردد؟ بیحساب ظلم و ستم کند، بیدلیل دروغ بگوید، و بى جهت به دیگران تجاوز کند، آیا این اعمال با ایمان و اعتقاد و توجه به اصول فوق هرگز جمع مى شود؟!
منبع (ادامه ...):
یک نکته درباره ﺍﻟﻘﺎﺏ مبارک ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ)
مهم:
ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭک ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺷﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻴﻞ ﻃﺎﺏ ﺍﺳﺖ.
لکن
[ در کتاب وصایای رییس بزرگترین معبد هندو ها با سابقه نگارش ۳۰۰۰ سالهِ کتاب، که وصیت اولین رئیس واستاد آن معبد ،خطاب به خصصیصن خو بوده ،نام امام حسین علیه السلام دربین نام ذوات مقدسدخمسه آل عبا(علیهم السلام) را بنده حوسین دیدم که اسامی ذوات مقدس ۵ تن آل عبا در آن کتاب بصورت زیر نوشته شده بود،
احمد
عالی
بتول
حاسین
حوسین
ودر واقع رئیس آن معبد در آخربن لحظات عمر خود به شاگردانش وصیتی مهم کرده بود ،
که هرگاه در زندگی به مشکل خیلی بزرگ و لاینحلی مواجه شدید به این اسامی نورانی متوسل بشوید ،مشکلتان حل می شود.
(س.م.ر)
و این کتاب ۳۰۰۰ ساله در آن معبد بزرگ وقدیمی در هند موجوداست
منبع (ادامه ...):
نام :عباس
نام خانوادگى :مشهدىالکوبهفراهانى
نام پدر :محمود
تاریختولد :1341/12/01
ش.ش :12409
محلصدورشناسنامه :تهران
تاریخ شهادت :1365/04/17
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحمیلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهم الرزقنغا توفیق الشهاده فى سبیلک
خداوندا توفیق شهادت در راهت را روزیم گردان
از خداوند مىخواهم و آرزو دارم که مردن و کشته شدنم را شهادت در راه خودش قرار دهد سالیان دراز بود که شیعیان با شنیدن روضه حضرت حسین (ع) از ته دل با ناله فریاد مىزدند که اى خدا اى کاش من هم در کربلا بودم و به یارى حسین مىرفتم و در راه حسین به شهادت مىرسیدم و امام را یارى میکردم بارها دعا کردند و آرزو کردند آنقدر عابدان شب شیران روز دعا کردند و آنقدر این شیران به درگاه خداوند مویه کردند تا که خداوند سبحان منت گذاشت بر آنها حجت را تمام کرد بر انسانها تا مشخص شود راستگویان از دروغگویان و نایب بر حق مهدى (عج) امام خمینى را به یارى امت فرستاد فرزند حسین را فرزندى که از شنیدن نامش شرق و غرب به لرزه در مىآیند طلب اینجاست که اى شیعهاى مسلم بیاد بیاور پیمانت را که گفتى اى کاش من هم در صحنه کربلا مىبودم و در راه حسین و براى حسین شهید مىشدم اکنون چشم باز کن و ببین حسین را در میان نامردمان و ببین که حسین زمان چکونه چون حسین و چگونه چون شیر مىخروشد پس بیاریش بشتاب که در غمش نمائى به شکر خدا دیگر اکنون بهاران حسین ببارند لکن بیائید از یاران خاص حسین (ع) باشید بیایید بسیجى باشید بیایید سرباز امام زمان باشید.
عاجزانه آرزو دارد همه جا که همیشه از این بسیجىها غافل نضشوید همیشه سعى کنید کمکشام کنید خودتان هم سعى کنید بسیجى بضشوید باور کنید به نظر من ارزش یک بسیجى از یک پاسدار خیلى بیشتر است از ارتشى خیلى بیشتر است این بسیجىها نشان از حضرت على اکبر دارند باور کنید همین پشت جبهه شبها وقتى ساعت 2 یا سه بعد از نصف شب وسط زمستان با ماشین به بچههاى بسیج سر مىزدم باور کنیم انسان وقتى که با آنها دست مىدهد احساس مىکنم که تمامى وجودش یخ زده به والله انسان شرمنده مىشود من که حقوق مىگیرم اصلا نمىتوانم به اندازه نصف او هم کار کنم تازه او حقوق هم نمىگیرد و این را بدانید که انشاءالله اجر و مزد اینها نزد آقا امام زمان است و ما هیچوقت نخواهیم توانست ذرهاى از خدمات بسیج و بسیجى را جبران کنیم ولى حداقل کارى که مىتوانیم بکنیم این است که خودمان را به آنها نزدیک کنیم تا بلکه در آن دنیا هم شاید که بتوانیم از شفاعت آنها بهرهمند شویم.
وقتى که انسان با این برادران بسیج برخورد مىکند جدا شرمنده میشود و مىماند که به آنها چه بگوید و با آنها چه کند وقتى که خوب فکر کنى مىبینى هیچ معلوم نیست که فردا کدام اینها زنده هستند و کدام یک شهید مىشوند انسان در برخورد با اینها خیلى باید مواظب خودش باشد نکند که باید فردا روزى شرمنده باشد و نتواند جوابگو باشد باید ما بدینجا مدام به فکر باشیم و دلى بدست آوریم و نکند خداى نکرده با این بار سنگین نارضایتى شهیدى را هم به همراه خودمان بکشیم این بسیجىها سربازان امام زمان هستند بزرگوار و بخشنده لکن ما چرا هر روز آنها را به هر طرف که مىخواهیم بکشیم آنقدر روى اینها کار کنیم تا بعد از مدتها با تجربه شویم بعد از آن هم بسیج را بگذاریم و به جاى دیگرى رویم کار در واحد بسیج را فقط بسیجى مىتواند انجام بدهد یعنى اینکه خودش بسیجى باشد و هواى کربلا در سر داشته باشد من فکر مىکنم که واحد بسیج بهترین قسمت و بهترین واحد سپاه باشد .
و تو اى برادر بسیجى با تو چه بگویم که بهترینها را تو دارى و بهترینها را تو مىدانى عشق به لقاءالله ایمان به خدا علاقه به امام را تو دارى و شهادت و خط امام را هم تو مىدانى ،امام و خط امام را نگهبان هستى کربلا و عاشورا را طالبى از خدا کمک بگیر و توکل بر او کن که انشاءالله پیروز هستیم و برنامههاى دراز مدت و آینده جمهورى اسلامى را در نظر داشته باشید.
خداوندا انشاءالله به تمامى خانوادههاى شهدا صبر و اجر جزیل عنایت بفرماید و همچنین از خداوند سبحان خواهانم که انشاءالله به پدر و مادرم صبر عنایت بفرماید از پدرم که تمامى عمرش را از تولدم و تا لحظه آخر مدام براى من زجر کشید و چه زحماتى را متحمل شد تا من بزرگ شدم و تا به آخر تشکر مىکنم و اگر چه عمرى باقى نبود که بتوانم شاید گوشهاى از آن زحمات را جبران کنم لکن از خدا مىخواهم که به ایشان اجر عنایت بفرمایند و امیدوارم که از سر تقصیرات من بگذرد و مرا حلال کند.
همچنین مادر مهربان و بزرگوارم چهها که به خاطر من نکشیدى چقدر تو را اذیت کردم و چقدر موجب ناراحتى شما شدم و آنچه را که مىخواهم بگویم اینکه خداوند عنایتى کرد و در پرتو انقلاب اسلامى مرا هدایت کرد و امیدوارم که مرا به بزرگوارى و مهربانى خودت ببخشى و مرا حلالم کنى زیرا که اگر شما مرا نبخشید شهادت هم دردى از من دوا نکند
از تمامى برادران و خواهرانم طلب بخشش مىکنم و تمامى شما را به اسلام و اطاعت از امام سفارش مىکنم و بیشتر از هر چیز به حسین که بسیجى خوبى باش در بسیج بمان و سعى کن که به خانه کمک کنى .
از خواهرانم هم مىخواهم که حجابشان را حفظ کنند که حفظ حجاب شما حفظ خون تمامى شهداست و شاید به خاطر همین است که تمامى دشمنان اسلامى سعى دارند که حجاب را از زنان مسلمان بگیرند و آخرین مطالب اینکه اگر مىخواهید که بعضى از افراد ناباب در مسجد محل نفوذ نکنند و مسجد را محل تجارت خودشان نکنند بروید و مسجد را پر کنید و نگذارید که جاى شما در مسجد خالى باشد از تمامى دوستان و فامیل دور و نزدیک هر کدام که سراغ دارید حلالیت بگیرید و از تمامى آشنایان التماس دعا دارم در مورد کتابهایم و اگر چیزى پیدا کردید که متعلق به من بوده و یا هست در تصمیمگیرى با زهرا مشورت کنید و او را در جریان بگذارید و مطلبى هم که فراموش شده بود اینکه به عموهایم بگوئید که این امام نائب امام زمان است و ولىفقیه زمان حکمش حکم امام زمان و حکم پیغمبر و حکم خداست او را اطاعت کنید تمامى شهدا را در نظر بگیرید تمامى شهدا خون دادند که بگویند ما به خاطر اسلام در راه خدا جنگیدیم رهبر و امام ما امام خمینى است شما هم اگر مسلمانید باید پیرو و دنبالهرو ما باشید و از عموهایم مىخواهم که خودشان پیرو امام باشند و انشاءالله مبلغ اسلام و امام باشند انشاءالله پاسدار حرمت خون شهدا باشید که رضایت خداوند سبحان در این عمل شما خواهد بود.و آخرین مطالب اینکه به قول شهید مطهرى گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست و غبطه خوردن به حال خود که چرا ما این چنین سعادتى نصیبمان نشده و همچنین گریه تسکینى است بر دردها و غم از دست دادنها لکن من هیچ راضى نخواهم بود که کسى خودش را به خاطر من ناراحت کند فقط از تمامى برادران و خواهران طلب بخشش و حلالیت مىطلبم و از تمامى حزب الله التماس دعا دارم .
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
- ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۵۲