صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۵۴ مطلب با موضوع «عاشورا» ثبت شده است

۰۶
آذر
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

امیرالمومنین (علیه السّلام) :
چقدر شایسته است که انسان در ساعتی از زندگی خود از مشغولیت های زندگی چشم بپوشد و به حساب نفس خود برسد و درآنچه که در روز و شب خود به دست آورده و یا از کف داده، اندیشه نماید.

غررالحکم ، ح۴۷۴۹

ویژه نامه ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها

تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۰- تفسیر نور:

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ» همانا کسانی که کفر ورزیدند، نه اموالشان و نه فرزندانشان در برابر (عذاب) خدا (در قیامت) هیچ به کارشان نمی‌آید و آنان خود هیزم و سوخت آتشند.
نکته‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۰:

«وَقُودُ» به معنای مادّۀ سوختنی است.
وسیلۀ آتش ‌زایی دوزخ دو چیز است:

سنگ‌‏ها و انسان‏‌ها «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» « بقره، ۲۴» خصلت‌ها و افکار و اعمال، هویّت انسان را دگرگون می‏‌کند و انسان به سوخت آتش تبدیل و خود عامل سوختن خود می‌‏شود.

غیر او هیچ کس، نه در دنیا و نه در آخرت، نیازهای واقعی انسان را تأمین نمی‌کند و انسان در هر حال به او نیازمند است.
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۰:

۱. به مال و فرزند مغرور نشوید. دلبستگی به غیر خدا هر چه باشد، محکوم است. «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ»

۲. کفر، انسان را از مدار انسانیّت خارج و در حدّ اشیای مادّی و طبیعی پایین می‌آورد. «أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ»
تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۱- تفسیر نور:

«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ» (شیوۀ کفّار) مانند روش فرعونیان و کسانی است که پیش از آنها بودند، آیات ما را تکذیب کردند، پس خداوند آنها را به (کیفر) گناهانشان گرفت. و خدا سخت کیفر است.
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیه ۱۱:

۱. بعد از بیان کلّیات، بیان نمونه‌ها لازم است. «کَفَرُوا»، «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»

۲. تکیه بر قدرت مادّی، مال و اولاد، شیوۀ فرعون است. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»

۳. تاریخ و تجربۀ گذشتگان، بهترین درس است. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ ...»

فرعون و آل فرعون که قهرمان قدرت و زور بودند، در برابر قهر خداوند نتوانستند لحظه‌‏ای مقاومت کنند، شما به این مال و قدرت اندک خود ننازید.

۴. گاهی نقش اطرافیان طاغوت از خود طاغوت کمتر نیست. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»

۵. گناه بد است، ولی بدتر از آن عادت به گناه و روحیّۀ گناه است. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ ...»

۶. خصلت‌‏ها، شیوه‌‏ها و اعمال و گناهان مشابه، جزا و پاداش مشابه دارد. «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»

۷. عامل هلاکت امّت‌‏ها، گناهان آنان بوده است. «فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ»

۸. آنجا که گناه جزو روحیّه و عادت شد، عقوبت پروردگار سخت است. «کَدَأْبِ»، «شَدِیدُ الْعِقابِ»
تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۲- تفسیر نور:

«قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» به کسانی که کافر شدند بگو: به زودی شکست می‏‌خورید و به سوی جهنّم رانده می‌شوید و چه بد جایگاهی است.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۱۲:
شأن نزول- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۲

چنان که در تفاسیر مجمع البیان و کبیر و مراغی آمده است: وقتی مسلمانان در سال دوّم هجری در جنگ بدر پیروز شدند، گروهی از یهود گفتند: این پیروزی نشانۀ صدق محمّد صلی اللَّه علیه و آله است، چون در تورات آمده است: او بر دشمنانش پیروز می‌شود.

گروهی دیگر از یهود گفتند: عجله نکنید، شاید در جنگ‏‌های دیگر شکست بخورد.

وقتی در سال سوّم، جنگ احد پیش آمد و مسلمانان شکست خوردند، این گروه از یهودیان خوشحال شدند.

آیه نازل شد که زود قضاوت نکنید، در آیندۀ نزدیک شما شکست می‌خورید.

طولی نکشید که مسلمانان، یهود بنی قریظه و بنی نضیر مدینه را درهم شکستند و در فتح مکّه نیز مشرکان را از بین بردند.
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۲:

۱. دلداری مؤمنان و تهدید کفّار، نشانۀ رهبری صحیح و ایمان به هدف است. «قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ»

۲. یکی از معجزات قرآن، پیشگویی های صادق آن است. «سَتُغْلَبُونَ»

۳. حق، پیروز و کفر، محکوم به شکست است. «سَتُغْلَبُونَ»

۴. با شایعات و تبلیغات دشمن، برخورد کنید. «سَتُغْلَبُونَ»

۵. از شکست‌هایی نگران باشید که به جهنّم منتهی می‏‌شود، و الّا در هر جنگی احتمال شکست وجود دارد. «سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلی‏ جَهَنَّمَ»
تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۳- تفسیر نور:

«قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْری‏ کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ» به یقین در دو گروهی که (در جنگ بدر) با هم روبه‌رو شدند، برای شما نشانه (و درس عبرتی) بود. گروهی در راه خدا نبرد می‏‌کردند و گروه دیگر که کافر بودند (در راه شیطان و هوس خود) کفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر می‌دیدند (و این عاملی برای ترس آنان می‌‏شد) و خداوند هر کس را بخواهد به یاری خود تأیید می‌‏کند. همانا در این امر برای اهل بینش، پند و عبرت است.
نکته‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۳:

این آیه مربوط به جنگ بدر است که دو گروهِ مسلمانان و کفّار در برابر یکدیگر قرار گرفتند.

در این نبرد تعداد مسلمانان سیصد و سیزده نفر بود که هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجرین و دویست و سی و شش نفر از انصار بودند.

پرچمدار مهاجرین حضرت علی علیه السلام و پرچمدار انصار سعد بن عباده بود.

مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشیر داشتند،

ولی لشکر کفر بیش از هزار رزمنده و صد اسب‏‌سوار داشت.

مسلمانان در آن جنگ با دادن بیست و دو شهید، ۱۴ نفر از مهاجرین و ۸ نفر از انصار بر دشمن کافر با ۷۰ کشته و ۷۰ اسیر پیروز شدند.

جنگ بدر با پیش‌بینی قبلی انجام نشد. هدف، مصادرۀ اموال کفّار به تلافی مصادرۀ اموال مسلمین مهاجر از مکّه بود که به جنگ و برخورد نظامی انجامید. «فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا»
آیا آیۀ ۴۴ سورۀ انفال با آیۀ ۱۳ سوره ی آل عمران با هم منافات ندارند؟

در این آیه می‌‏خوانیم که کفّار، مسلمانان را دو برابر دیدند «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ» در حالی که در آیۀ ۴۴ سورۀ انفال می‌‏خوانیم: مسلمانان در چشم کفّار کم جلوه کردند «یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ» چگونه چنین چیزی ممکن است؟

در پاسخ باید گفت: در آغاز جنگ، مسلمین را کم دیدند تا جرأت هجوم پیدا کنند و از کفّار مکّه کمک نخواهند، ولی در هنگام جنگ، آنان را زیادی دیدند و خود را باختند. بنابراین کم دیدن و زیاد دیدن در دو مرحله و دو زمان بود، لذا تناقضی نیست. «تفسیر صافی»
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۳:

۱. هدف جنگ باید خدا و دین خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»

۲. رزمندگان مسلمان دارای یک هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (ولی رزمندگان کافر هر کدام برای هدفی به جنگ آمده ‏اند.)

۳. آنجا که خدا بخواهد دیدها، برداشت ‏ها و افکار عوض می‌شود. با همین چشم همین جمعیّت را دو برابر می‌بیند. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ»

۴. یکی از امدادهای غیبی، ایجاد رُعب در دل دشمنان است. «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ»، «وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ»

۵. جنگ بدر نشان داد که ارادۀ خداوند بر ارادۀ خلق غالب، و تنها امکانات مادّی، عامل پیروزی نیست. «یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ»

۶. گرچه خداوند هر کس را بخواهد یاری می‏‌کند «مَنْ یَشاءُ» ولی شرط یاری آن است که مردم در مقام نصرت دین او بپاخیزند. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» در جای دیگر نیز می‌فرماید:«ان تنصروا اللَّه ینصرکم»، «محمّد، ۷»

۷. هدف از بیان تاریخ باید عبرت و پندگیری باشد. «لَعِبْرَةً»

۸. گرچه حوادث برای همه مایۀ پند و عبرت است «کانَ لَکُمْ آیَةٌ» ولی درس گرفتن از نشانه‌ها، بصیرت و بینش می‏‌خواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»

۹. کسانی که از جنگ بدر درس نگیرند، صاحب بصیرت نیستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ»
تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۴- تفسیر نور:

«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» عشق و علاقه به زنان و فرزندان پسر و اموال زیاد، از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چهارپایان و کشتزارها که همه از شهوات و خواسته‌های نفسانی است، در نظر مردم جلوه یافته است، (درحالی‌که) اینها بهره‏‌ای گذرا از زندگانی دنیاست و سرانجام نیکو تنها نزد خداوند است.
نکته‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۴:

«الْقَناطِیرِ» جمع «قنطار» به معنای مال زیاد است و آمدن کلمۀ «الْمُقَنْطَرَةِ» به دنبال آن، برای تأکید بیشتر است. نظیر اینکه بگوییم: آلاف و الوف، هزاران هزار.

«الْخَیْلِ» به معنای اسب و اسب سوار، هر دو آمده است و «الْمُسَوَّمَةِ» یعنی نشاندار.

اسب‌‏هایی که به خاطر زیبایی اندام و یا تعلیمی که می‏‌دیدند، دارای برجستگی‏‌های خاصّی می‌شدند، به آنها «الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ» می‏‌گفتند.

جلوه کردن دنیا در نظر انسان، گاهی از طریق خیالات شخصی و گاهی از سوی شیطان و گاهی از جانب اطرافیان متملّق صورت می‌‏گیرد.

از طریق اوهام شخصی:

«یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»، « کهف، ۱۰۴» و «فَرَآهُ حَسَناً»، « فاطر، ۸»

و از سوی شیطان: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»، « انعام، ۴۳»

و از طرف اطرافیان متملّق «زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ»، «غافر، ۳۷»

مصادیق جلوه‌‏های دنیا که در آیۀ ذکر شده، با توجّه به زمان نزول آیه است و می‏‌تواند در هر زمانی مصادیق جدیدی داشته باشد.

طلا و نقره، کنایه از ثروت‌اندوزی، و اسب کنایه از مرکب و وسیلۀ نقلیّه است.
با اینکه خداوند زینت بودن مال و فرزند را پذیرفته است «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»، «کهف، ۴۶» پس چرا این آیه در مقام انتقاد است؟

زینت بودن چیزی، غیر از دلبستگی به آن است. در این آیه انتقاد از دلبستگی شدید است که از آن به «حُبُّ الشَّهَواتِ» تعبیر می‌‏کند.

کلمۀ «الْبَنِینَ» شامل دختران نیز می‌شود، نظیر اینکه می‏‌گوییم: عابرین محترم از پیاده‌رو حرکت کنند که شامل زنان عابر نیز می‏‌شود.

امام صادق علیه‌السّلام با استناد به «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ...» فرمودند: مردم در دنیا و آخرت از چیزی بیشتر از زنان لذّت نمی‌برند... اهل بهشت نیز بیش از هر چیز به نکاح تمایل دارند تا خوردنی‌ها و آشامیدنی‌‏ها. «کافی، ج ۵، ص ۳۲۱»

این روایت دلیل تقدّم «النِّساءِ» را بر دیگر موارد بیان می‌کند.
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۴:

۱. علاقۀ طبیعی به مادّیات، در نهاد هر انسانی وجود دارد، آنچه خطرناک است فریب خوردن از زینت‌ها و جلوه‏‌های آن، و عدم کنترل دلبستگی‌‏هاست. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ ...»

۲. جلوۀ دنیا برای مردمِ عادّی است، نه افراد فرزانه. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ» در نظر همسر فرعون که فرزانۀ تاریخ است، کاخ و طلای او بی‌‏ارزش است. «نجّنی من فرعون و عمله»، «تحریم، ۱۱»

۳. علاقۀ بیش از حد به زن و فرزند، بیش از هر چیز مایۀ دلبستگی انسان به دنیا می‌‏گردد. «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ»

۴. مراقب باشیم که زینت‏‌ها و جلوه‌های دنیا، مقدّمۀ غفلت از آخرت است. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ»، «وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

۵. یکی از عوامل بد عاقبت شدن، شیفتگی و دلبستگی به دنیاست. زیرا عاقبت نیکو تنها نزد خداست. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ»، «اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

۶. یکی از شیوه‌های تربیتی، تحقیر مادّیات و بیان عظمت معنویات است. «ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

۷. بهترین راه برای کنترل علائق مخرّب، مقایسۀ آن با الطاف جاودانۀ الهی است. «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
تفسیر صفحۀ ۵۱ قرآن کریم- سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۵- تفسیر نور:

«قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» بگو: آیا شما را به بهتر از اینها (که محبوب شماست) خبر دهم؟ برای کسانی که تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان باغ‌هایی (بهشتی) است که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است. برای همیشه در آنجا (بهره‌‏مند) هستند و همسرانی پاک (خواهند داشت) و رضا و خشنودی خداوند (شامل حالشان می‌‏شود) و خداوند به حال بندگان بیناست.
نکته‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۵:

در آخرین جمله از آیۀ قبل خواندیم که عاقبتِ نیک نزد خداوند است «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» این آیه سیمایی از بهشت نیکوکاران را ترسیم می‌کند.
پیام‌های سورۀ آل عمران- آیۀ ۱۵:

۱. در دعوت مردم به حق، آنان را به مقایسۀ دنیا و آخرت دعوت کنیم. «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ...»

۲. دوام و ثباتِ بهشت، و رضایت خداوند کجا و لذایذ موقّت و ناپایدار دنیا کجا؟ «ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»، «قُلْ أَ أُنَبِّئُکُمْ»

۳. افراد با تقوا، شیفتۀ زرق و برق دنیا نمی‌شوند. «متّقین» در این آیه، در مقابل «لِلنَّاسِ» در آیۀ قبل به کار رفته است.

۴. ملاک رسیدن به نعمت‏‌های آخرت، تقوی است. «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا»

۵. تشویق باید هماهنگ با خواسته‌های طبیعی و فطری باشد. «الْأَنْهارُ»، «أَزْواجٌ»، «خالِدِینَ»

۶. پاکدامنی و پاکیزگی، برترین ارزش است. «أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»

۷. لذّت‌های متّقین، تنها محدود به لذایذ مادّی نیست، رضایت الهی بالاترین لذّت معنوی است. «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ»

۸. ادّعای تقوی را کم کنیم، خداوند بصیر و داناست. «وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»

منبع: تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۲، ص ۲۱ - ۲۸.

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره انعام آیه ۱۶۵

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۶۵﴾

۱۶۵ - و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در زمین قرار داد، و بعضى را بر بعض دیگر، درجاتى برترى داد تا شما را به آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید مسلما پروردگار تو سریع الحساب ، و آمرزنده مهربان است (به حساب آنها که از بوته امتحان نادرست در آیند زود مى رسد، و نسبت به آنها که در مسیر حق گام بر مى دارند مهربان مى باشد).

It is He who has made you caliphs in the earth and raised some of you in rank above others, so that He might try you in what He has given you. Swift is your Lord in retribution; yet He is Forgiving, Merciful. (165)

تفسیر
در این آیه که آخرین آیه سوره انعام است به اهمیت مقام انسان و موقعیت او در جهان هستى اشاره مى کند تا بحثهاى گذشته در زمینه تقویت پایه هاى توحید و مبارزه با شرک ، تکمیل گردد، یعنى انسان ارزش خود را به عنوان برترین موجود در جهان آفرینش بشناسد تا در برابر سنگ و چوب و بتهاى گوناگون دیگر سجده نکند و اسیر آنها نگردد، بلکه بر آنها امیر باشد و حکومت کند.
لذا در جمله نخست مى فرماید: او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در روى زمین قرار داد (و هو الذى جعلکم خلائف الارض .
انسانى که نماینده خدا در روى زمین است ، و تمام منابع این جهان در اختیار او گذارده شده ، و فرمان فرمانروائیش بر تمام این موجودات از طرف پروردگار صادر شده است ، نباید آنچنان خود را سقوط دهد که از جمادى هم پست تر گردد و در برابر آن سجده کند.
سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت و مواهب جسمانى و روحى مردم و هدف از این اختلاف و تفاوت کرده ، مى گوید: و بعضى از شما را بر بعض دیگر درجاتى برترى داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار داده است شما را بیازماید (و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فى ما آتاکم ).
و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى نتیجه این آزمایشها را چنین بیان مى کند: پروردگار تو (در برابر آنها) که از بوته این آزمایشها سیه روى بیرون مى آیند سریع العقاب و در برابر آنها که در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خویش بر آیند آمرزنده و مهربان است (ان ربک سریع العقاب و انه لغفور رحیم ).
تفاوت در میان انسانها و اصل عدالت
شک نیست که در میان افراد بشر یک سلسله تفاوتهاى مصنوعى وجود دارد
که نتیجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض دیگر است مثلا جمعى مالک ثروتهاى بى حسابند، و جمعى بر خاک سیاه نشسته اند، جمعى بر اثر فراهم نبودن وسائل تحصیل ، جاهل و بیسواد مانده اند و جمع دیگرى با فراهم شدن همه گونه امکانات به عالیترین مدارج علمى رسیده اند، عدهاى به خاطر کمبود تغذیه و فقدان وسائل بهداشتى ، علیل و بیمارند، در حالى که عده دیگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امکانات ، در نهایت سلامت به سر مى برند.
اینگونه اختلافها ثروت و فقر، علم و جهل ، و سلامت و بیمارى ، غالبا زائیده استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگى و ظلمهاى آشکار و پنهان است .
مسلما اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمى توان گذارد، و دلیلى ندارد که از وجود اینگونه اختلافات بى دلیل دفاع کنیم .
ولى در عین حال نمى توان انکار کرد که هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى نیز رعایت شود باز همه انسانها از نظر استعداد و هوش و فکر و انواع ذوقها و سلیقه ها و حتى از نظر ساختمان جسمانى یکسان نخواهند بود.
ولى آیا وجود این گونه اختلافات مخالف با اصل عدالت است یا به عکس عدالت به معنى واقعى ، یعنى هر چیز را به جاى خود قرار دادن ایجاب مى کند که همه یکسان نباشند.
اگر همه افراد جامعه اسلامى مانند پارچه یا ظروفى که از یک کارخانه بیرون مى آید، یک شکل ، یکنواخت با استعداد مساوى و همانند بودند، جامعه انسانى یک جامعه مرده بى روح ، خالى از تحرک و فاقد تکامل بود.
درست به اندام یک گیاه نگاه کنید ریشه هاى محکم و خشن ، با ساقه هاى ظریفتر اما نسبتا محکم ، و شاخه هائى لطیفتر و بالاخره برگها و شکوفه ها و گلبرگهائى که هر کدام از دیگرى ظریفتر است دست به دست هم داده و یک بوته گل زیبا را ساخته اند، و سلولهاى هر یک به تفاوت ماموریتهایشان کاملا مختلف و استعدادهایشان به تناسب وظائفشان متفاوت است .
عین این موضوع در جهان انسانیت دیده مى شود، افراد انسان رویهمرفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل مى دهند که هر دسته بلکه هر فردى رسالت خاصى در این پیکر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب آن ساختمان مخصوص به خود، و این است که قرآن مى گوید این تفاوتها وسیله آزمایش شما است زیرا همانطور که سابقا هم گفتیم آزمایش در مورد برنامه هاى الهى به معنى تربیت و پرورش است ، و به این ترتیب پاسخ هر گونه ایرادى که بر اثر برداشت نادرست از مفهوم آیه عنوان مى شود روشن خواهد گردید.
خلافت انسان در روى زمین
نکته جالب دیگر اینکه : قرآن کرارا انسان را به عنوان خلیفه و نماینده خدا در روى زمین معرفى کرده است ، این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان مى کند که اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى که خدا به انسان داده ، در حقیقت مالک اصلیش او است ، و انسان تنها نماینده و مجاز و ماذون از طرف او مى باشد و بدیهى است که هر نمایندهاى در تصرفات خود استقلال ندارد بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد. و از اینجا روشن مى شود که مثلا در مساله مالکیت ، اسلام هم از اردوگاه کمونیسم فاصله مى گیرد و هم از اردوگاه کاپیتالیسم و سرمایه دارى ، زیرا دسته اول مالکیت را مخصوص اجتماع ، و دسته دوم در اختیار فرد مى داند، اما اسلام مى گوید: مالکیت نه براى فرد است و نه براى اجتماع ، بلکه در واقع براى خدا است و انسانها وکیل و نماینده اویند و به همین دلیل اسلام هم در طرز در آمد افراد، نظارت مى کند، و هم در چگونگى مصرف ، و براى هر دو قیود و شروطى قائل شده است که اقتصاد اسلامى را به عنوان یک مکتب مشخص در برابر مکاتب دیگر قرار مى دهد.

 
حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:
دوران امپراتوری آمریکا همانند امپراتوری پایان‌یافته‌ی شوروی رو به اضمحلال است. آمریکا، با تبلیغات دروغین و غیر واقعی،‌ قدرت خود را بیش از آنچه در توان او است نشان می‌دهد، امّا واقعیّت اثبات کرده که آمریکا یک قدرت محدود است. امروز، با قدرت کامله‌ی خداوند، آمریکا در دام خلیج فارس گرفتار آمده و تحوّلات جهانی نیز افق و آینده‌ی درخشانی را برای عالم اسلام و تفکّرات اسلامی بشارت می‌دهد ... ۱۳۶۹/۰۹/۱۸

 حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:
اگر ما روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، در توسعه‌ی اقتصادی هم خواهیم ماند. این، تازه در صورتی است که ما محور را توسعه‌ی اقتصادی بگیریم. البته در جامعه‌ی اسلامی، محور این نیست؛ توسعه‌ی اقتصادی وسیله است. به‌هرحال، از هر طرف که حرکت میکنیم، میبینیم که به فرهنگ میرسیم و راهها واقعاً به فرهنگ ختم میشود. برای فرهنگ باید کار کرد ...۱۳۶۹/۰۹/۱۹

هوشیاری و آمادگی، لازمه‌ی مسلمانی

حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:

بارها تکرار شده است که لازمه‌ی مسلمانی، هوشیاری و آمادگی است. مسلمان آن نیست که بنشیند تا خطر او را غافلگیر کند و سراسیمه دنبال علاج‌جویی باشد؛ بلکه مسلمان آن است که به حکم قرآن - که فرموده است: «و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخیل»(سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۰) - خود را از پیش در حد اعلای توان آماده می‌کند. ما بخصوص به خاطر تهدیدهایی که نظام جمهوری اسلامی و کشور عزیزمان همواره پیرامون خود داشته است و امروز هم دارد، باید این حکم «اعدّوا» را به معنای دقیق کلمه بفهمیم و عمل کنیم ... ۱۳۶۹/۰۹/۲۴

https://farsi.khamenei.ir/speech?nt=2&year=1369

شهدای والامقام واقعه کربلا

یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

عبد الرّحمن بن عبد الرّب انصارى‏

عبدالرحمان بن عبد رب انصاری خزرجی از اصحاب پیامبر(ص) و امام علی(ع) و از شهدای کربلا. او در واقعه غدیر حضور داشت و از راویان حدیث غدیر است. او از کسانی است که در روز رحبه در برابر مردم به ماجرای غدیر و سخن پیامبر درباره ولایت امام علی(ع) شهادت داد...

https://imamhussain.org/persian/31418

شهید مدافع حرم شهید «مهدی قاضی‌خانی»

شهید مدافع حرم شهید هادی شریفی در معراج شهدا با پیکر عزیزشان وداع کردند. شهید شریفی بهمن ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ به شهادت رسید. پیکر مطهر وی از طریق آزمایش DNA توسط مرکز ژنتیک نور سپاه تعیین هویت و بعد از گذشت پنج سال از شهادتش شناسایی شد.

به من می‌گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده!»

بخشی از وصیت‌نامه شهید حشمی‌پور:

شهادت: بیست و دوم اسفندماه ۱۳۶۳، در جزیره‌ی مجنون

من به‌عنوان یک فرد معتقد به جمهوری اسلامی و یک مسلمان و [برای] یک تکلیف الهی به جبهه رفته‎ام. من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و با هیچ زور و اجباری به جبهه نرفته‌ام ...

ای خواهران عزیز، چون زینب کبری(ع) در برابر مرگ برادرش مقاومت کنید. همیشه پیرو ولایت فقیه باشید ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید امرالله بابابزرگی

شهادت: ۲۱ بهمن‌ماه ۱۳۶۴ با اصابت ترکش در منطقه ام‌الرصاص

گوش به فرمان امام باشید ... زیرا سخن او سخن قرآن است. خداوند وجودش را تا انقلاب مهدی(عج) حفظ کند ...

ای کاش خون ما برای اسلام مؤثر واقع شود و خداوند گناهانمان را ببخشد. اگر صدها جان داشته باشیم، آن را نثار قرآن و اسلام می‌کنیم ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «یحیی یاری»

شهادت: بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۶۶ در منطقه قلاویزان مهران

 وصیت من به خواهرانم این است که براى ما شیون و زارى نکنند چونکه در راه حق جان دادن نگرانى ندارد. نگرانى و خوارى آنجاست که دشمن در خاک پاک انقلاب امام باشد و ما در خانه بنشینیم. پس به خاطر احترام به خون شهیدان حجابتان را رعایت کنید و به دختر من که مادر آینده انقلاب است راه و رسم عبادات و دین و دیانت بیاموزید ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «قاسم احمدی طیفکانی»

شهادت: پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ در کرخه

خداوند را سپاس‌ گزارم؛ با نام او به امید خداوند متعال این تکلیف شرعی خود را انجام خواهم داد و این جان ناقابل را فدای انقلاب اسلامی می‌کنم ... از ملت قهرمان ایران... تقاضا دارم که همان‌ گونه که تا کنون ادامه داده‌اند، به راهی که آن را صراط مستقیم می‌دانند پایبند بمانند و در مقابل توطئه‌های شرق و غرب بایستند و از این مسیر نترسند. اگر چه برخی از برادران شما در جبهه یا پشت جبهه شهید می‌شوند، هیچ‌گونه ناراحتی و دلسردی نداشته باشند؛ زیرا از هر قطره‌ی خون این شهیدان صدها حزب‌الله متعهد پدید می‌آید...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید «حمیدرضا ذاکری دهوسطی»

شهادت: پنجم مهر ماه ۱۳۶۰، در محور آبادان ماهشهر

خدمت برادران و خواهران عزیزم؛ از شما تقاضا دارم که به دنبال هرچه بیشتر اسلام و قرآن باشید و هر یک از شما، حسین‌وار و فاطمه‌وار در راه اسلام کوشا باشید. امید امام و همه شهداى اسلام شما هستید. همیشه تقوا پیشه خود کنید. پس بدانید که چه بار سنگینی بر دوش دارید؛ هوشیار باشید و خودسازی کنید. به دنبال شناخت و درک بیشتر قرآن بروید و هر روز قرآن بخوانید تا منطق شما استوار شود ... امیدوارم که خداوند بخشنده مهربان، همه ما را در راه اسلام نگاه دارد و همه ما به آن درجه برسیم که از جان و مال خود در راه خدا انفاق کنیم ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «کریم کلمی»

شهادت: مهر ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی میمک

من از تمام ملت مسلمان ایران می‌خواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشند و از ملت به پا خواسته ایران می‌خواهم که راه این شهیدان را ادامه دهند، زیرا این انقلاب با خون این شهیدان به اینجا رسیده است ما باید از خون این شهیدان دفاع کنیم ... از تمام دوستان و قومان و ملت ایران می‌خواهم که راه این شهیدان را ادامه دهند برادران و دوستان جبهه‌ها را خالی نگذارید و همیشه جبهه‌ها را پر کنید و ما تا آخرین قطره خونی که داریم در راه این انقلاب و این شهیدان خواهیم جنگید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد کوهی»

شهادت: یازدهم مهرماه ۱۳۶۲، در منطقه عملیاتی قلاویزان مهران

ای فرزندانم، این انقلاب را حفظ کنید و پیرو خط امام خمینی باشید.

همواره و در هر حال، نماز را برپا دارید و واجبات را ترک نکنید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد توسلی»

شهادت: ۸ مهر ۱۳۵۹، در سن ۲۲ سالگی، در مریوان

شما‌ ای پدر‌ها و مادر‌ها بدانید در پیشگاه خداوند مسئول هستید فرزندانتان را به روش اسلامی تربیت کنید، آنها را ترسو و بی تفاوت تربیت نکنید. مردان و زنانی از آنان بسازید که نمونه باشند، نمونه یک مسلمان متعهد، مثل مسلمانان صدر اسلام که با جان خود اسلام را یاری کردند. سعی کنید اخلاق اسلامی را در بین کودکان خود رواج دهید، تا جامعه‌ای که از این کودکان ساخته می‌شود یک جامعه اسلامی باشد.

 

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید «نورالدین موسی»

شهادت: شانزدهم مهرماه ۱۳۶۱ در منطقه مرزی مهران

امروز مرگ باافتخار هزار بار بهتر از زندگى در سایه مستکبرین است، امروز روز یارى اسلام و مسلمین است.

اى کاش هزار جان داشتم و هر بار که شهید میشدم دوباره به صحنه برمیگشتم که به آنان بفهمانم عاشق خط سرخ ولایت فقیه هستم. دوستان شما را به خدا بى مطالعه افراد را طرد نکنید، گول منافقین را نخورید، دوستان خود را بشناسید و از دشمنان غافل نشوید ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید ذبیح‌الله عاصی‌زاده

شهادت: 21 مهرماه سال 1362 در منطقه بانه

شما باید حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتر درمیان خود نگهدارید ...

نگذارید خون شهیدان ما بخشکد و باید هر چه سریعتر و با سرعت عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید، راه همان راه حسین است. هدف اسلام است و مقصد کربلا و سپس قدس عزیز است ...

ای آمریکا از همین جا به تو هشدار می دهم هر حیله ای بکاربری به ضرر خودت تمام می شود و خواهی دید که در همین نزدیکیها با ملتهای مسلمان متحد می شویم. و رژیمهای دست نشاده ات را سرنگون می کنیم و اول به سراغ این فرزند نامشروعت که اسرائیل است خواهیم آمد و خواهی دید که با قدرت الهی کارش را تمام کرده و به سراغت خواهیم آمد ...

https://harimeharam.ir/shohada/22/1

شهید مدافع حرم شهید سید علی زنجانی

تاریخ شهادت : 1398/12/09 محل شهادت : سراقب - ادلب - سوریه

https://www.golzar.info/350800

شهید مدافع حرم شهید محمدعیسی وطنی
شـهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
خان طومان توسط تروریست های تکفیری


نماز و حجاب از جمله مسائلی است که همواره مورد تاکید شهدا بوده است. شهیدان مدافعان حرم «ایوب رحیم‌پور»، «محمد هادی‌نژاد» و «علی اکبر شیرعلی» نیز در وصیت نامه خود اطرافیان را به رعایت حجاب و اقامه نماز دعوت کرده اند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم شهید ایوب رحیم‌پور:
وصیت می‌کنم خواهرم حجاب، مجوز ورود تو به بهشت است، آیا واقعا بهشت را نمی‌خواهی؟ ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم
شهید محمد هادی نژاد:
من نماز میخوانم تا خودم سبک شوم. اگر نمازم ترک شود قلبم درد می‌گیرد. احساس می‌کنم دیدار دوستی با ارزش را از دست دادم ...


 

بخشی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم شهید علی اکبر شیرعلی:
خواهرم، آبروی حجـاب زینب و فاطمه(س) در دست شما است و بدانید که اقتـدار این دو بزرگـوار به حجـاب آنان بود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم شهید محمود هاشمی سنجانی:
عاجزانه از شما بسیجیان ایران زمین میخواهم: شما را به خون شهدای عزیز و بزرگوار؛ نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیفتد و گوش‌تان به پیام‌های رهبر فرزانه باشد ...

 همسرشهید مدافع حرم شهید روزبه هلیسایی:
«متاسفانه وصیت‌نامه همسرم به دست ما نرسیده است، گویا متن وصیت‌نامه در زمان شهادت در جیب لباس حاج آقا بود و به همین دلیل به دست ما نرسید. ولی از توصیه‌های زبانی حاج آقا به ما این بود که پیرو ولایت فقیه باشیم. سعی کنیم اعمالمان طوری باشد که دل امام زمان(عج) شاد بشود و سعی کنیم با اعمالمان به امام عصر(عج) خدمت کنیم. در مورد رعایت حجاب خیلی به ما توصیه می‌کردند می‌گفت: مراقب باشیم دچار غفلت از نفس خودمان نشویم زیرا شیطان از غفلت ما استفاده می‌کند و مسیر ما را دچار انحراف خواهد کرد. در مورد غیبت نکردن خیلی توصیه و تاکید می‌کردند.»

https://navideshahed.com/fa/news/599592

شهید علیرضا قنبری

شهادت: ۱۴۰۴/۰۴/۰۲

از شهدای جنگ ۱۲روزه توسط حملات رژیم صهیونیستی

مادر شهید:

جوان‌ها می‌توانند آینده این کشور را بسازند. از همه جوانان می‌خواهم گوش به سخنان رهبر معظم انقلاب بسپارند و به آن عمل کنند ...

شهید ناصر پاکدامن

شهید پرویز چراغی

شهید پرویز پاکدامن

شهید رحمان خادم رضائیان
 

شهید سهراب رفیعی سامانی

شهید رحیم بیات

شهید رحمان قربانی نسب

شهید رسول اسدی مخبر

شهید صاحب علی عظیمی



کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا
۲۸
آبان
۰۴

 

In the Name of Allah, the Merciful, the Most Merciful

We have written in the Psalms, after the Remembrance: 'The righteous among My worshipers shall inherit the earth

Sura 21: AL-ANBIYA (THE PROPHETS) - Juz' 17 - Translation Qarib

Quran

**************

Note: All content is free to use

Imam Khamenei:

Lady Zainab is a prominent lady in the history of humanity, not just in the history of Islam.
This great lady is a role model for nurses.
Some jobs deal with the beauties in life, but your job deals with sufferings and pain. Honouring nurses equals appreciation of religious values and rare human virtues, from compassion and sympathy to patience in the face of pain and irritability. Our society today needs empathy, commitment, patience and endurance ...
 

"I saw nothing but beauty": Zeinab al-Kubra (sa)

On the day of Ashura Zeinab al-Kubra watched many of her dear ones go to the battlefield to get martyred. She watched Hussein ibn Ali (a.s.), Abbas, Ali Akbar, Qasem, her children, and other dear ones go to the battlefield. After they were martyred, she went through all those pains: The invasion of the enemy, disrespect, and the responsibility to take care of the surviving children and women. Is it possible to compare the enormity of this tragedy with physical pain? But when she was faced with these difficulties, Zeinab al-Kubra did not tell God to save her. She did not say, "O my Lord, save me." ...While the shredded body of her brother lay in front of her eyes, tells God, "O God, accept this sacrifice from us." When she was asked to describe what she had seen, she replied, "I did not see anything but beauty." All those tragedies were beautiful to Zeinab al-Kubra because they were from and for God - because they were supposed to promote the word of God.

Imam Khamenei:
Lady Zeinab (as) is a perfect example of a Muslim woman: a role model for women's education, which Islam presents before the eyes of the world.
Lady Zeinab represents a multi-dimensional personality: she is wise and well-educated with great knowledge; a distinguished person; anyone who meets her, feels humble before the greatness of her wise soul and her insight …
Lady Zeinab has interwoven a woman’s enthusiastic affection with a believer’s greatness, stability, and sedateness of heart; and the clear, articulate language of a fighter, (Mujahed) on the path of God, and limpid insight that pours out of her mouth and heart, astonishes listeners and spectators …
Those who have not known the slightest degree of religion or spirituality can never comprehend such greatness in a woman.
Those who identify women as ornaments with makeup, as ignorant, and as toys for men's play, can by no means comprehend the basis of a woman's identity within the logic and viewpoint of Islam …

Ayatollah Khamenei, June 15, 2005

Imam Khamenei:

Zeinab al-Kubra (s.a.) presented a deep analysis of her society's pathologies. She spoke firmly and eloquently in that difficult situation. It was not the case that she had an audience sitting in front of her and listening in silence. She was not speaking the way an orator would speak to his audience. She was surrounded by the enemies, holding spears in their hands. There were also some ordinary people there - the same people who gave up Moslem to Ibn Ziad, the same people who wrote letters to Imam Hussein and then broke their allegiance to him, the same people who hid in their homes exactly when they were supposed to stand up to Ibn Ziad. Among the people there were also some individuals who were not courageous enough to do what they should have done, and they were watching Imam Ali's daughter in tears on that day. Zeinab al-Kubra (s.a.) was faced with this motley and unreliable crowd, yet she spoke in a firm manner. She was an exemplary woman in history. Such women cannot be considered weak. This faithful feminine nature may reveal itself in difficult conditions. She is a role model for all great men and women in the world. She presented a deep analysis of the problems facing the revolution started by the Holy Prophet (s.w.a.) and Imam Ali (a.s.). She said, "You could not distinguish between right and wrong in the fitna. You were unable to fulfill your duty. As a result, they severed the head of the Holy Prophet's (s.w.a.) grandson and put it on a spear." We can understand the greatness of her character when we consider such things.
This is a warning to our women to identify their role. They should understand the greatness of being a woman by combining feminine modesty and morality with pious dignity. That is how faithful Muslim women are…

Statements made during a meeting with Exemplary Nurses; April 21, 2010.

********************

Zainab bint Ali (as): The woman who saved Islam

A part of the sermon Hadrat Zainab (as) gave with utmost bravery in the gathering of Yazid son of Muawiya in Syria shook his majlis (gathering) and still echoes through time and space:

“By Allah (SWT), you cannot remove us from the minds (of people), and you cannot fade our message. You will never reach our glory and can never wash the stain of this crime from your hands. Your decisions will not be stable, your period of ruling will be short, and your population will scatter. In that day, a voice will shout: "Indeed may the curse of Allah (SWT) be upon the oppressors..."

Righteous people should not at all be affected by the harsh circumstances they undergo, that is exactly what Hadrat Zeinab (as) stressed in her speeches. She reiterated they (AhlulBayt) are the people of strong presence, strength, confidence and faith despite the drastic and harsh calamity that fell upon her and her family. The prophet's household turned this threat into an opportunity and made use of the entire situation and the circumstances they went through lead by the courageous Hadrat Zainab (as).

A model of defiance against oppression and injustice. A woman of patience and endurance. There was no act of worship greater than continuing the rising of her brother, delivering fiery sermons in the path of Kufa and Syria, and awakening ignorant people who were deceived by poisonous propaganda of Yazid son of Muawiya and martyred Imam Hussain (as) as a man who was out of Islam. Her sermons created a movement in Kufa and Damascus which shook the bases of Yazid's kingdom and even Yazid's son refused to replace his father as the king, and after a while, quitted the government while disgracing the oppressing dynasty of Umayyads …

In her lifetime, Hadrat Zainab (as) had endured immense pain from witnessing her loved ones martyred before her eyes, but she never objected to the destiny decreed upon her by Allah. The completeness of her submission is monumental. The grief she expressed was an outpouring of her incredible humanity.

Hadrat Zainab’s role was exemplary. It showed how bold Muslim women were and how they played a key role in consolidating Islamic teachings. Today, despite so much progress and the spread of education, so many Muslim women are suppressed. In some alleged Muslim societies, a woman’s voice is banned from even being heard in public; and here was Zainab (as) from the Imam’s family who became a public speaker to save Islamic values. The leadership of the family fell to Hadrat Zainab after Karbala, and she proved to be more than what was expected of her.

Today, women have to learn much from her example and leadership qualities. Her public role in the battle of Karbala has much to teach us both Muslim men and women. The only way for women in general and Muslim woman in particular could pay respects to her sacrifice is by being inspired by her life to be courageous in the face of tyranny, patient in times of trouble, and submissive to the will of God. Hadrat Zainab bint Ali (as) the role model for the righteous will forever teach us all that when we undergo countless trials in our lives, we should see nothing but beauty in them.

by Marwa Osman
 

Imam Khamenei:
The great lady of Karbala (Hazrat Zeinab Kobra (peace be upon her)) has proved to all humanity and history that the "woman", despite all the short-sighted efforts of the past and present, including the authoritarian Westerners in the humiliation of woman, can be a vast ocean of patience, and a zenith of wisdom and prudence …

Imam Khamenei:

Lady Zeinab: Epitome of greatness and wisdom

Lady Zeinab (pbuh) demonstrated to the entire history the massive spiritual and logical capacity of woman. Firstly, she showed a woman can be an ocean of patience and tolerance. Secondly, that a woman can be a peak of wisdom and prudence.

Lady Zeinab (pbuh): Peak of patience and power

*******************

As long as the light of Hazrat Khadijah al-Kubra (s.a.) and Hazrat Fatima Zahra (s.a.) and Hazrat Zainab (s.a.) continues to shine, the old and new anti-woman plots will not bear any results. Not only did thousands of Iranian women with Karbala-like spirit stand up against the apparent cruelties against women but they also revealed the true nature of modern cruelties to women …

The lionesses of the Islamic Revolution of Iran proved that there is a third paradigm which is neither eastern nor western. Muslim Iranian women opened to the women of the world, a new chapter in history that proved one can be a woman, maintain her chastity, modestly dressed and noble, and yet actively be at the center of the events …

According to Islamic ideals, there is a paradigm for Muslim women to follow. This model is complete: an Islamic woman is a woman who possesses faith; she embraces "ifaff" [chastity, virtue]; she manages the most important elements of human education; she is influential in society; she can grow, scientifically and spiritually; she is the doyenne of the very important foundation of family and a great source of comfort for man: all of these qualities exist, as well as other female qualities such as delicacy, softness of heart, and preparedness for receiving the divine light. These qualities make up the paradigm for the Muslim woman. These are the very characteristics that the Holy Prophet (PBUH) applied to various statements while praising Fatima Zahra, Khadija al-Kubra (God's greeting be upon them), and women in general ...

During the calamities of Karbala, Zeinab (as) didn't say O' God save me! She said: Accept from us!

Imam Khamenei:
The permanence of Islam, the divine path and continuation of this path by God's servants are based upon Hussain ibn Ali's (as) and Zeinab al-Kubra's (pbuh) actions. That is to say, as a result of the great patience, resistance, and endurance of hardships, you see that religious values have gained a lot of ground in the modern world. All these human values, which are consistent with human nature, in different schools of thought, are rooted in religious values. These values have been promoted by religion. That is the nature of efforts for a divine cause … Feb 8, 2010

Lady Zeinab: The epitome of dignity ...

The real empowered woman, Lady Zeinab (pbuh) ...

Lady Zeinab, a role model for all great women and men around the globe ...

Sources:
Please click on the links below or any of the images above to view the full text of Imam Khamenei's statements and access more...

https://www.leader.ir/en/content/24008/The-Leader-s-remarks-in-meeting-with-nurses-on-the-occasion-of-the-birth-of-Lady-Zeinab-al-Kubra

https://english.khamenei.ir/news/5180/I-saw-nothing-but-beauty-Zeinab-al-Kubra-sa

https://english.khamenei.ir/news/5419/Hazrat-Zeinab-as-proved-a-woman-can-play-a-role-in-society

https://english.khamenei.ir/news/4376/Zainab-bint-Ali-as-The-woman-who-saved-Islam

https://www.leader.ir/en/content/25404/The-Leader-in-a-meeting-with-nurses-and-families-of-health-defence-martyrs

https://english.khamenei.ir/news/8784/Lady-Zeinab-Epitome-of-greatness-and-wisdom

https://english.khamenei.ir/news/9968/Lady-Zeinab-pbuh-Peak-of-patience-and-power

https://english.khamenei.ir/news/5794/Why-is-Islam-s-outlook-on-women-preferred-over-the-Capitalist

https://english.khamenei.ir/news/6539/Lady-Zeinab-The-epitome-of-dignity

https://english.khamenei.ir/news/11233/The-real-empowered-woman-Lady-Zeinab-pbuh

https://english.khamenei.ir/news/3677/Lady-Zeinab-a-role-model-for-all-great-women-and-men-around

Links:

 

https://english.khamenei.ir/Opinions/Imam_mahdi

Imam Hussain’s Revolution for Humanity

https://english.khamenei.ir/Opinions/AshuraUprising

Who is Imam Hussain? Why did he launch an uprising?

https://www.leader.ir/en

https://www.khamenei.ir/

Martyr Majid Ghorban Khani was born in 1990 in Yaft Abad (name of a region in Tehran). He went to Syria in order to defend from Hazrat Zainab(SA) holy shrine. Finally he and his friends such as; Martyr Mostafa Chegini, Martyr Morteza Karimi and Martyr Mohammad Azhand were martyred in the defense of Hazrat Zainab(SA) holy shrine in Khan Tuman (Syria) in 2016.

https://navideshahed.com/en/news/385719/martyr-majid-ghorbankhanis-pure-body-entered-mashhad

Be sincere and honest with each other so that your life may be joyful

https://english.khamenei.ir/

https://t.me/fazylatha

 

Note: All content is free to use

  • بنده خدا بنده خدا
۱۴
شهریور
۰۴

‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)

اول صفر به روایتی، ورود اسرای کربلا به سرزمین شام

پس از آن که امام حسین(ع) و یاران باوفای آن حضرت در صحرای کربلا به دست لشکریان سفاک عمر بن ‏سعد به شهادت رسیدند، خانواده آنان به اسارت درآمده و در روز یازدهم محرم آنان را از کربلا به کوفه و سپس شام منتقل کردند.

عبیدالله‏ بن ‏زیاد که استاندار کوفه و بصره و عامل یزید بن ‏معاویه در عراق و فتنه‏ گر اصلى واقعه کربلا و از دشمنان سرسخت اهل‏بیت(ع) بود، دستور داد اسیران را با همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب وارد مجلس کنند تا به خیال خود خدشه ای به جایگاه والای اهل بیت وارد کند .

پس از چند روز اقامت اسیران در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس یزید بن ‏معاویه حاضر کنند.

کاروان اسرا هنگام حرکت به سوى شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور کردند و در بسیارى از این مناطق مردم به محض باخبر شدن از شهادت امام حسین(ع) و اسارت خانواده آن حضرت سوگوارى و قاتلان آن حضرت را لعنت می کردند.

اول ماه صفر سال 61 هجرى قمرى، اسیران و سرهاى شهیدان واقعه کربلا وارد شام، مقر حکومت یزید بن ‏معاویه شدند.

مدتى که اسیران در شام اقامت داشتند رویدادهاى گوناگونى براى آنان به وقوع پیوست که از همه مهمتر درگذشت دختر خردسال امام حسین(ع) در خرابه شام، مناظره حضرت زینب(س) و دیگر افراد خانواده سیدالشهدا با یزید و خطبه به یادماندنى امام سجاد(ع) در حضور یزید، درباریان و اهالى دمشق در مسجد اموى بود.

این افشاگریها و مبارزه‏هاى پنهان و آشکار اهل‏بیت در حالت اسیرى، یزید را نزد مسلمانان بی مقدار و بی ‏اعتبار کرد و پس از مدتى، وضعیت شام را بر ضد یزید و به هوادارى از امام حسین(ع) تغییر داد.

یزید ناچار شد به جرم و جنایت خود و سپاهیان و عاملان جنایت پیشه اعتراف کرده، از امام زین‏ العابدین(ع) عذرخواهى و پس از مدتى آنان را آزاد و با احترام و عزت به مدینه منوره عودت دهد.

الارشاد (شیخ مفید)، منتهى ‏الآمال (شیخ عباس قمی)، زندگانى چهارده معصوم (ع) ترجمه اعلام‏ الورى و لهوف ‏سید بن‏ طاووس

****************

هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:

‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟

در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...

امان از شام !

در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند.

سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه ‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت.

زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.

از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»

ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید.

ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم...

صلی الله علیک یا سیدالساجدین، الامام العارفین، زین العابدین...

برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشان

منبع ادامه مطلب ...:

https://eitaa.com/masjedf

***************

هرگونه تبلیغ در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۴ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۰۶
  • بنده خدا بنده خدا
۰۵
شهریور
۰۴

 

In the Name of Allah, the Merciful, the Most Merciful

We have written in the Psalms, after the Remembrance: 'The righteous among My worshipers shall inherit the earth

Sura 21: AL-ANBIYA (THE PROPHETS) - Juz' 17 - Translation Qarib

Quran

**************

Note: All content is free to use

   

Ghadir concerns all human beings

The issue of Ghadir does not just concern the Shia, or just concern the Muslims. It concerns all human beings. If the power in human societies falls in the hands of those who have Satanic characteristics, then the world will continue to go the same way that you see it being manifested in today’s modern world. The event of Ghadir wasn’t just about appointing a successor for the Prophet. Ghadir has two aspects. One aspect is that of appointing a successor. The other aspect is giving attention to the issue of Imamate. Imamate means leading the people and society in matters that have to do with religion and worldly affairs. This has been one of the main issues throughout the long history of mankind.

Ayatollah Khamenei
Nov. 25, 2010

The indescribable justice of Imam Ali (pbuh)

The justice of the Commander of the Faithful [Imam Ali (pbuh)] is indescribable. He said, “By God, even if I were to be tortured in the severest way, I would prefer to sleep on thorns all night or be dragged in chains than to meet God and His Messenger on the Day of Judgment as one who has wronged one of His servants.”

Ayatollah Khamenei
June 25, 2024

Everyone attests to Imam Ali’s (pbuh) virtues

Which notable figure is so highly regarded that even those who do not believe in his religion have written volumes of books about him? This is unique to the Commander of the Faithful. This is something distinctive about Ali ibn Abi Talib. Christians talk about him, Hindus talk about him, and Buddhists talk about him. Sunni Muslim brothers, who are not Shia but admire the Commander of the Faithful, write books about him and speak about him. These are some of the virtues of this remarkable individual.

Ayatollah Khamenei
June 25, 2024

Imam Ali’s (pbuh) vigilance when facing the enemy

Imam Ali’s (pbuh) vigilance was at its peak when facing the enemy. He said, “I am not one that can be lulled to sleep by the enemy.” Many people feel reassured by the enemy’s smile and think that danger has passed. They fall asleep with the lullaby of their enemy. The Commander of the Faithful (pbuh) said, “If you fall asleep, you cannot be certain that the enemy is sleeping as well.” The enemy is awake. This means maintaining the utmost vigilance when facing the enemy.

Ayatollah Khamenei
June 25, 2024

Imam Ali’s (pbuh) respect of people’s opinions and counsel

The Commander of the Faithful (pbuh) had the highest level of respect for the opinions of the people, “Do not refrain from speaking the truth or giving just counsel.” The Commander of the Faithful (pbuh) was a mine of knowledge and his knowledge was connected to God’s knowledge. Such a person with this immense knowledge said, “Do not refrain from speaking the truth.” If some words seem true to you, and if you believe I should be aware of a certain fact, tell me. Do not remain quiet, “Do not refrain from giving just counsel.” If you want to tell me a recommendation, tell me.

Ayatollah Khamenei
June 25, 2024

Those who praise you cannot truly describe you

Imam Hadi (pbuh) said the following about his ancestor, Imam Ali (pbuh), “The one who praises you cannot possibly truly describe you.” It’s impossible. These are the words of Imam Hadi, who himself was a great, infallible Imam. He then said, “The one who is against you and is your enemy cannot possibly hide or conceal your incredible qualities.” These are descriptions of the Commander of the Faithful (pbuh).

Ayatollah Khamenei
June 25, 2024

Ghadir: the greatest Eid

Without a doubt, the day of Eid al-Ghadir is an extremely important day. In Islamic hadith, we read that the importance of this day is even more than that of Eid al-Adha or Eid al-Fitr. This does not mean that the importance of these Eids can be undermined in any way. It means that Eid al-Ghadir has a more elevated meaning behind it. The importance of this Eid - the most important Eid based on the Shia hadith – is due to its theme, which is Wilayah (Guardianship). It could be said that the goal of all the efforts made by Prophet Muhammad, other prophets and religious figures was to establish divine Wilayah.

Ayatollah Khamenei
June 9, 1993

Ghadir springs from Islam’s true meaning and spirit

The event of Ghadir rose from the spirit and true meaning of Islam. Consider the fact that despite all of Prophet Muhammad’s (pbuh) efforts, Almighty God told him 70 days before his death, “O Apostle! Communicate that which has been sent down to you from your Lord, and if you do not, you will not have communicated His message” (Quran 5:67). [This means,] "Deliver the message to the people that I have ordered you to deliver. If you don’t deliver this message, you have not completed the mission of your prophethood." This shows that the true spirit and meaning of Islam exists in the event of Ghadir.

Ayatollah Khamenei
Feb. 20, 2003

A comfortable life for everyone under the shade of Wilayah

If Islamic Wilayah exists, living under the shade of the Commander of the Faithful will be achieved for everyone – for the believers, for the transgressors, and for the unbelievers. Even the unbelievers will live comfortably there. It is not the case that only pious people will be comfortable in that environment. Non-pious people will also benefit from the security, equality, justice, and spiritual peace found in that environment. If a government does not become godly, the society will be a discriminatory society.

Ayatollah Khamenei
April 5, 1999

Ghadir shows the difference between Islamic societies and others

The day of Eid al-Ghadir is the day of Wilayah. It is a fateful day for the Islamic society. ... The person or the organization that is responsible for the administration of people's affairs must be a manifestation of God’s power, justice, mercy, and wisdom. This is the difference between an Islamic society and all other societies that are governed in other ways.

Ayatollah Khamenei
July 11, 1990

Ghadir means a unique combination of religion and politics

From the time of Prophet Adam (pbuh) when the series of prophets and missions began, the event where the innovative, eloquent combination of religion and politics at its peak became a lasting tradition and guaranteed the guidance of society took place in the event of Ghadir.

Ayatollah Khamenei
Dec. 12, 2013

Source:

https://english.khamenei.ir/news/10443/Ghadir-springs-from-Islam-s-true-meaning-and-spirit

Links:

https://english.khamenei.ir/Opinions/Imam_mahdi

Imam Hussain’s Revolution for Humanity

https://english.khamenei.ir/Opinions/AshuraUprising

Who is Imam Hussain? Why did he launch an uprising?

https://www.leader.ir/en

https://www.khamenei.ir/

https://english.khamenei.ir/

https://t.me/fazylatha

 

Note: All content is free to use

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۲۶
  • بنده خدا بنده خدا
۲۵
مرداد
۰۴

‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. انبیاء ۱۰۵

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)

تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۱ - تفسیر نور:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الم» الف لام میم
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۱:

در جلد اوّل تفسیر، دربارۀ آیۀ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» گفته شد که از جایگاه خاصّی برخوردار و خود آیه‌ای مستقل است.

گفتن آن در اوّل هر کار سفارش شده و تکرار آن در ابتدای هر سوره، نشانۀ اهمیّت آن است.

«بِسْمِ اللَّهِ» مخصوص اسلام نیست و پیامبران دیگر نیز این آیه را با همین عبارت به کار برده‌‏اند.

اینکه «بِسْمِ اللَّهِ» با حرف «باء» شروع شده که به‌معنای استمداد و کمک‏‌خواهی است، نشانۀ آن است که بدون خواست و ارادۀ او هیچ کاری صورت نمی‌گیرد.

استعانت از خدا، یعنی کمک گرفتن از تمام صفات او. او رحمن و رحیم است و چشم امید ما به رحمت اوست، رحمتی گسترده و عمومی برای این جهان و آن جهان.

آری! دیگران یا رحم ندارند و یا رحمشان محدود به افراد خاص و یا زمان و مکان خاصّی است و هدفشان از رحم کردن بازگشت آن است، نظیر علفی که به حیوان یا دانه‌‏ای که به مرغ می‌دهند تا از او بهره‌مند شوند.

رحمتی گسترده و ابدی برای همه، بدون قصد بازگشت مخصوص خداوند است.

پس از چنین خدای رحمن و رحیمی استمداد کنیم و بگوییم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

چنانکه در سورۀ بقره ذکر شد «الم» از حروف مقطعه است. شاید مشهورترین و بهترین نظر دربارۀ حروف مقطعه همین باشد که بگوییم رمزی است میان خدا و پیامبرش.

و یا اعلام این موضوع باشد که قرآن، کلام الهی نیز از همین حروف الفبا تألیف یافته، ولی با این حال معجزه است. اگر شما هم می‌‏توانید از همین حروف، کتابی هم چون قرآن بیاورید. همان‏‌گونه که قدرت الهی از خاک، انسان می‌‏آفریند ولی بشر از خاک، سفال و آجر و کوزه می‌سازد. این تفاوت قدرت الهی با قدرت بشری است.

امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: «الم» در اوّل سورۀ آل عمران، رمز این جمله است: «انا اللَّه المجید» یعنی منم خدای مجید. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۰۹»

حروف مقطّعه «الم» در ابتدای شش سوره بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده آمده است.
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۲ - تفسیر نور:

«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» خداوند که معبودی جز او نیست، زنده و پاینده است.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۲:

«الْقَیُّومُ» به کسی گفته می‌‏شود که خود به دیگری تکیه نداشته باشد، ولی دیگران به او تکیه دارند و یا قوام‌بخش همه چیز است.

خداوند در آفریدن، تدبیر و تسلّط کامل دارد. عوامل و اسباب مادّی وسیلۀ پیدایش می‌‏شوند، ولی مستقل نیستند و سبب بودنشان از خودشان نیست.

موجودات دیگر، علم، حیات و قدرت مستقلّی ندارند. تنها او زنده‌‏ای است که زندگی هر موجود زنده وابسته به اوست.

در دعای جوشن کبیر می‌‏خوانیم: او قبل از هر زنده‌‏ای زنده و بعد از هر زنده‏‌ای زنده است. هیچ زنده‌‏ای شریک او نیست و به کسی نیاز ندارد. جان همۀ زنده‌ها و رزق آنها به دست اوست. او زنده‌ای است که زنده بودن خود را از کسی ارث نبرده است.
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۲:

۱. توحید، سرلوحۀ کتب آسمانی است. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»

۲. شرط معبود شدن، داشتن کمالات ذاتی است و تنها خداوند است که قائم به ذات خویش و بی‌‏نیاز مطلق است. «الْحَیُّ الْقَیُّومُ»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۳ - تفسیر نور:

«نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ» او کتاب را به حقّ بر تو نازل کرد، که تصدیق‌کنندۀ کتاب‏‌های پیشین است و (او بود که) تورات و انجیل را فرو فرستاد.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۳:

کلمۀ «تورات»، در زبان عِبری به‌معنای شریعت و قانون است.

تورات کنونی دارای پنج بخش به نام‌‌های:

۱. سِفر پیدایش؛

۲. سِفر خروج؛

۳. سِفر لاویان؛

۴. سِفر اعداد؛

۵. سِفر تثنیه می‌‏باشد.

از آنجایی که در تورات شرح وفات و دفن حضرت موسی علیه‌السّلام مطرح شده، معلوم می‌‌شود که این مطالب بعد از حضرت موسی جمع‌آوری شده است.

کلمۀ «انجیل»، ریشۀ یونانی دارد و به‌معنای بشارت است.

انجیل نام کتاب مسیحیان است و قرآن هر کجا از آن نام برده، به صورت مفرد بیان کرده است، ولی امروزه در میان مسیحیان اناجیل متعدّد وجود دارد که همه پس از حضرت عیسی علیه‌السّلام و به دست یاران و پیروان او نوشته شده‌اند.

این اناجیل که به نام خود آنان معروف است، عبارتند از:

۱. انجیل مَتّی؛

۲. انجیل مرقس؛

۳. انجیل لوقا؛

۴. انجیل یوحنّا.
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۳:

۱. آمدن کتب آسمانی، جلوه‌‏ای از قیّومیّت خداست. «الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ»

۲. نزول قرآن بر پیامبر، مربوط به شخصیّت او و تکریم خداوند از اوست. «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ» کلمه «عَلَیْکَ» مقدّم بر کلمه «الْکِتابَ» است.

۳. قرآن از هر گونه باطلی مصونیّت داشته و منطبق با حقیقت است. «بِالْحَقِّ»

۴. کتاب‏‌های آسمانی انبیا، مؤیّد یکدیگرند. «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ»

۵. تصدیق کتب آسمانی پیشین، عاملی برای وحدت خداپرستان و یکی از شیوه‌‏های دعوت دیگران است. «مُصَدِّقاً»

۶. تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل، حقّی بزرگ بر ادیان سابق است؛ وگرنه با خرافاتی که وارد تورات و انجیل شده، آسمانی بودن آنها به کلّی فراموش می‌‏شد. «مُصَدِّقاً»

۷. با آنکه مراحل تربیت الهی، ابزار و دستور‌العمل‌‏های آن در هر زمان و شرایط متفاوت بوده‌‏اند، ولی از آهنگ تکاملی و وحدت در هدف برخوردارند. «مُصَدِّقاً»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۴ - تفسیر نور:

«مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ» او پیش از این (تورات و انجیل را) برای هدایت مردم (فرو فرستاد) و اینک فرقان را (که وسیلۀ تمیز حقّ از باطل است) نازل کرد، البتّه برای کسانی که به آیات الهی کفر ورزند، عذاب شدیدی است و خداوند شکست‌ناپذیر صاحب انتقام است.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۴:

یکی از نام‌‏های قرآن، فرقان است.

فرقان، یعنی آنچه مایۀ افتراق، جدایی و فرق گذاشتن است.

از آنجا که راه تشخیص حق از باطل، در همۀ امور قرآن می‌باشد، لذا به آن فرقان گفته شده است.

عذاب شدید مخصوص آخرت نیست. در این آیه نفرموده که عذاب کفّار مربوط به آخرت است؛ زیرا گاهی سرگرمی و حرص بر اندوختن مال و غفلت از خداوند و معنویات خود عذاب است.

در آیه ۸۵ سورۀ توبه می‌‏فرماید: خداوند به گروهی مال و اولاد می‌‏دهد تا بدان‌‏ها عذابشان کند.

امام صادق علیه‌السّلام دربارۀ «أَنْزَلَ الْفُرْقانَ» فرمودند: هر امر محکم، فرقان است و کتاب در «أَنْزَلَ الْکِتابَ»، مجموع قرآن است. «تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۱۶۲»
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۴:

۱. هدایت مردم، یک سنّت همیشگی الهی بوده است. «مِنْ قَبْلُ»

۲. مخاطب کتب آسمانی، عموم مردم هستند، نه قبیله و نژاد خاص. «لِلنَّاسِ»

۳. قرآن، وسیلۀ شناخت حقّ از باطل است. «وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ»

۴. هر کجا میان سلیقه‌ها، افکار و عقاید به هر نحو دچار تحیّر شدیم، حرف آخر از آن قرآن است. (حتّی اگر در میان روایات نیز دچار حیرت شدیم، باید به حدیثی توجّه کنیم که مطابق با قرآن باشد.) «الْفُرْقانَ»

۵. بعد از نزول آن همه کتاب و اسباب هدایت، جزای شخص لجوج عذاب شدید است. «عَذابٌ شَدِیدٌ»

۶. عذاب الهی، پس از اتمام حجّت بر مردم است. «هُدیً لِلنَّاسِ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ»

۷. این آیه مایۀ دلگرمی و تسلیت خاطر پیامبر و مؤمنان است که خداوند به حساب کفّارسرسخت می‌‌رسد. «عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ»

۸. سرچشمۀ کیفر و انتقام او، عملکرد ماست، وگرنه او عزیزی است که هیچ کمبودی ندارد. «عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ»

۹. کفر مردم در خداوند اثری ندارد. «کَفَرُوا»، «وَ اللَّهُ عَزِیزٌ»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۵ - تفسیر نور:

«إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ» همانا هیچ‌چیز، نه در زمین و نه در آسمان، بر خداوند پوشیده نمی‏‌ماند.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۵:

در چند آیۀ قبل، سخن از قیّوم بودن خداوند بود. در این آیه، آشکار بودن همه چیز برای او مطرح شده، که جلوه ‏ای از قیّومیّت اوست.
پیام‌های سوره آل عمران - آیۀ ۵:

۱. خداوند بر همه‌چیز آگاه است. ما و همۀ هستی هر لحظه در محضر خدا هستیم، در محضر او گناه نکنیم. با توجّه به آیۀ قبل، استفاده می‌‌شود که کفر و معصیتِ هیچ‌کس بر خدا پوشیده نیست. «کَفَرُوا»، «لا یَخْفی‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ»

۲. تعدّد افراد، تعدّد اعمال، تعدّد مکان‌ها و زمان‌‏ها هیچ‌کدام مسأله‌‏ای را بر خداوند پنهان نمی‌‏سازد. «فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۶ - تفسیر نور:

«هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» او کسی است که شما را آن‌گونه که می‏‌خواهد در رحم‌ها صورت می‏‌دهد. جز او که مقتدر حکیم است، معبودی نیست.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۶:

شکل‏‌گیری جنین در رحم، نشانۀ دیگری از قیّوم بودن خداوند است که در آیات قبل خواندیم.

موضوع صورت‏‌گیری انسان در رحم مادر، در میان دو آیۀ نزول کتاب آمده است؛ شاید رمز این باشد که خدایی که در رحم مادر به شما سر و سامان می‌‌دهد، با تشریع قوانین الهی و ارسال کتب آسمانی، به رشد آینده و ابدی شما نیز سامان می‌‏بخشد.

تأثیر هر یک از عوامل وراثتی، بهداشتی، غذایی و یا روانی در شکل‌گیری صورت و جسم افراد نیز از سنّت‌‏های الهی و در مدار قدرت و تدبیر و حکمت اوست.
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۶:

۱. منشأ تکوین و تشریع یکی است. آنکه برای هدایت شما کتاب فرستاده، همان است که شما را آفریده است. «هُدیً لِلنَّاسِ»، «یُصَوِّرُکُمْ»

۲. صورت‌‏گری انسان در رحم مادر، تنها به دست اوست. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»

۳. اکنون که صورت‏‌بندی‌‏ها به دست اوست، یکدیگر را به خاطر شکل و قیافه سرزنش نکنیم. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ»

۴. قدرت‌نمایی او محدود به مکان و زمان خاصّی نیست. «یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ»

۵. تفکّر در آفرینش خود، عامل ایمان به خداوند است. «یُصَوِّرُکُمْ»، «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»

۶. گرچه خداوند به هر کاری قادر است «کَیْفَ یَشاءُ» ولی کاری بر خلاف حکمت نمی‌کند. «هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

۷. صورت‌‏های گوناگون افراد بشر، نشانۀ قدرت و حکمت اوست. «یُصَوِّرُکُمْ» «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۷ - تفسیر نور:

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد. بخشی از آن، آیات محکم (روشن و صریح) است که اصل و اساس این کتاب را تشکیل می‏‌دهد. (و هرگونه ابهامی در آیات دیگر، با مراجعه به این محکمات روشن می‌‏شود) و بخشی از آن، آیات متشابه است (که احتمالات مختلفی در معنای آیه می‏‌رود، ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها روشن می‌‏شود.)

امّا کسانی که در دلهایشان انحراف است، به جهت ایجاد فتنه (و گمراه کردن مردم) و نیز به جهت تفسیر آیه به دلخواه خود، به سراغ آیات متشابه می‌‏روند، درحالی‌که تفسیر این آیات را جز خداوند و راسخان در علم نمی‌‏دانند. آنان که می‌‌گویند: ما به آن ایمان آورده‌ایم همۀ آیات از طرف پروردگار ماست (خواه محکم باشد یا متشابه) و جز خردمندان پند نگیرند.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۷:
قرآن در یک آیه، همۀ آیات را محکم و در جای دیگر همۀ آیات را متشابه و در آیه‌ای بعضی را محکم و بعضی را متشابه معرّفی فرموده، علت چیست؟

قرآن در یک‌جا همۀ آیات خود را محکم دانسته و فرموده: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ» «هود، ۱» و در جای دیگر همه را متشابه دانسته و فرموده: «کِتاباً مُتَشابِهاً» «زمر، ۲۳» ولی در این آیه بعضی را محکم و بعضی را متشابه معرّفی نموده است، مسأله چیست؟

پاسخ: آنجا که فرمود: تمام آیاتِ قرآن محکم است، یعنی سخن سست و بی‌اساس در هیچ آیه‌ای نیست و آنجا که فرمود: همۀ آیات متشابه هستند، یعنی سیستم و آهنگ آیات قرآن، هماهنگ، یک نواخت و شبیه به هم است.

اما با این حال، از نظر فهم مردم همۀ آیات یکسان نیستند، بعضی صریح و روشن و همه‌کس‌فهم، ولی بعضی دارای معانی بلند و پیچیده‌‏اند که همین امر موجب شبهه و اشتباه آنان می‌‏گردد.
چرا در قرآن آیات متشابه به کار رفته است؟

پاسخ: اوّلًا: وجود آیات متشابه زمینۀ فکر و تدبّر در آیات است؛

ثانیاً: موجب رجوع مردم به رهبران آسمانی می‌‏شود. آری، اگر همۀ درس آسان باشد، شاگرد احساس نیاز به استاد نمی‌‏کند؛

ثالثاً: متشابهات وسیلۀ آزمایش مردم است. گروهی کژاندیش، از لابه‌لای آنها به سراغ اهداف شوم خود می‌روند و گروهی اندیشمند، به فرمودۀ امام رضا علیه‌السّلام با مراجعه به محکمات، معنای صحیح آیات را کشف می‌‏نمایند. «من ردّ متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقم» «بحار، ج ۲، ص ۱۸۵»
سؤال: نمونۀ آیات متشابه کدام است؟

پاسخ: در قرآن می‌‏خوانیم: «إِلی‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» «قیامه، ۲۳» در قیامت، چشم‏‌ها به پروردگارشان می‌نگرند. چون عقل سلیم، جسم بودن را برای خداوند محال می‌‏داند

و در آیات دیگر قرآن نیز می‌‏خوانیم: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ» «انعام، ۱۰۳» چشم‌ها او را درک نمی‌کنند،

لذا می‌‏فهمیم که مراد از نگاه به پروردگار، نگاه به لطف و پاداش او در قیامت است.

همچنین مراد از «دست خدا» در آیۀ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» قدرت اوست،

چنان‌که در فارسی نیز می‌‌گوییم: فلانی در فلان شهر یا اداره دست دارد، یعنی قدرت دارد. وگرنه خداوند که جسم نیست تا دست و پا داشته باشد.

قرآن نیز می‌‏فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» «شورا، ۱۱» او همانندی ندارد.

این گونه آیات، سبب انحراف ساده‌اندیشانی شده که به آیات دیگر توجّه ندارند و از مفسّران واقعی یعنی اهل بیت پیامبر علیهم‌السّلام جدا افتاده‌‏اند و شاید به جهت همین خطرات باشد که قرآن، خود به ما سفارش نموده است هنگام قرائت قرآن از شرّ شیطان به خداوند پناه ببرید. «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» «نحل، ۹۸»
تأویل قرآن به چه معناست؟

پاسخ: مراد از تأویل، اهداف و معارف و اسرار پشت پرده‌‏ای است که بعد روشن می‌‏شود.

نظیر تعبیر خوابی که حضرت یوسف دید و بعد روشن شد و یا اسراری که در شکستن کشتی توسط خضر و موسی بود که بعد روشن شد.

در روایات می‌‏خوانیم: آیات ناسخ، از محکمات و آیات منسوخ از متشابهات قرآن است و ائمۀ معصومین علیهم‌السّلام مصداق بارز راسخون در علم هستند. «تفسیر نورالثقلین»

همچنان‌که خروج‌کنندگان بر حاکم اسلامی، کج‌اندیشانی هستند که به دنبال آیات متشابه می‌‏روند. «تفسیر درّالمنثور، ج ۲، ص ۱۴۸»

حضرت علی علیه‌السّلام در نهج‌البلاغه «نهج‌البلاغه، خطبه ۹۱» از راسخان در علم ستایش می‌‏کند. آنان که به عجز علمی خود اعتراف دارند و از تعمّق در چیزی که ضرورتی ندارد دست باز می‌‏دارند.
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۷:

۱. هر کس همۀ آیات را نمی‌فهمد. «وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ»

۲. قلب‏‌های منحرف، منشأ فساد و فتنه است. «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»

۳. فتنه، تنها آشوب نظامی و فیزیکی نیست، تفسیر به رأی و تحریفِ فرهنگ و معانی آیات، نیز فتنه است. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»

۴. گاهی حق دستاویز باطل می‌‏شود. «ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ»

۵. هدف نهایی و مقصد اعلای آیات الهی را تنها خدا و راسخان در علم می‌‏دانند. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»

۶. نام راسخان در علم در کنار نام مقدّس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهی است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»

۷. علم، درجاتی دارد که بالاترین آن آشنا شدن به تأویل و رسیدن به هدف نهایی است. «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»

۸. عالمان واقعی بی‌تکبّرند. «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ»

۹. گرایش به باطل، مانع از رسوخ علم است. «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در برابر «فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» قرار داده شده است.

۱۰. هر چه را نمی‌‏فهمیم انکار نکنیم. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

۱۱. نزول آیات محکم و متشابه، در مسیر تربیت است. «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۸ - تفسیر نور:

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» (راسخان در علم می‌‌گویند:) پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی، دل‌های ما را به باطل مایل مگردان و از سوی خود ما را رحمتی ببخش. به راستی که تو خود بسیار بخشنده‌ای.
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۸:

۱. به علم و دانش خود مغرور نشویم، از خداوند هدایت بخواهیم. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا...»

۲. نشانۀ علم واقعی و رسوخ در علم، توجّه به خدا و استمداد از اوست. «إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»، «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا»

۳. محور هدایت و گمراهی، قلب و افکار انسانی است. «لا تُزِغْ قُلُوبَنا»

۴. در خط قرار گرفتن خیلی مهم نیست؛ از خط خارج نشدن بسیار اهمیّت دارد. «بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا...»

۵. هدیه و هبۀ دائمی و بی‌منّت، مخصوص اوست. «إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»
تفسیر صفحۀ ۵۰ قرآن کریم - سورۀ آل عمران - آیۀ ۹ - تفسیر نور:

«رَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ» (راسخان علم در ادامه دعا گویند:) پروردگارا! همانا تو مردم را برای روزی که در آن شکی نیست گرد آوری. همانا خداوند وعدۀ خود را تخلّف نمی‌‏کند.
نکته‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۹:

کسی که به قیامت ایمان دارد «لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ» نگران بد عاقبت شدن خود می‌شود و از خداوند استمداد می‌کند.

منشأ خُلف وعده، غفلت، عجز، ترس، جهل و یا پشیمانی است که هیچ‌کدام از اینها در ذات مقدّس الهی راه ندارد. «لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»
پیام‌های سورۀ آل عمران - آیۀ ۹:

۱. راسخان در علم، به آینده و قیامت چشم دوخته‏‌اند. «إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ...»

۲. توجّه به حالات روحی در دنیا «لا تُزِغْ قُلُوبَنا» و پاسخگویی به اعمال در آخرت، نشانۀ دانشمندان واقعی است. «لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ»

۳. روز قیامت، هم روز جمع است که مردم یک‌جا برای حسابرسی جمع می‏‌شوند «جامِعُ النَّاسِ» و هم روز فصل است که بعد از محاکمه، هر یک جداگانه به جایگاه خود می‌‏روند. «إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ مِیقاتاً» «نبأ، ۱۷»

۴. راسخان در علم به قیامت یقین دارند، «لا رَیْبَ فِیهِ» چون به وفای خداوند یقین دارند. «لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه  انعام آیه ۱۶۴

قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۱۶۴﴾

۱۶۴ - بگو آیا غیر خدا، پروردگارى بطلبم در حالى که او پروردگار همه چیز است ، و هیچکس جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را متحمل نمى شود سپس بازگشت شما به سوى پروردگارتان است و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید خبر خواهد داد.

Say: 'Should I seek a lord other than Allah, who is the Lord of all things? Every soul earns only to its account no soul shall bear another's burden. Then to your Lord you shall be returned, and He will inform you about that in which you differed. ' (164)

تفسیر
تاکیدهاى پى درپى و استدلالات گوناگون که در این سوره در زمینه
توحید و مبارزه با شرک شده است چقدر حائز اهمیت است .
در این آیه از طریق دیگرى منطق مشرکان را مورد انتقاد قرار مى دهد و مى گوید به آنها بگو و از آنها بپرس آیا سزاوار است غیر از خداوند یگانه را پروردگار خود بدانم ، در حالى که او مالک و مربى و پروردگار همه چیز است و حکم و فرمان او در تمام ذرات این جهان جارى است ؟! (قل اغیر الله ابغى ربا و هو رب کل شى ء).
سپس به جمعى از مشرکان کوتاه فکر که خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسیدند و گفتند: اتبعنا و علینا وزرک ان کان خطا!: تو از آئین ما پیروى کن ، اگر بر خطا باشد، گناه تو به گردن ما پاسخ مى گوید:
هیچکسى جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد (و لا تکسب کل نفس الا علیها و لا تزر وازرة وزر اخرى ).
و سرانجام ، همه شما به سوى خدا باز مى گردید، و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه مى سازد (ثم الى ربکم مرجعکم فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون ).

نکته ها
در اینجا به دو نکته باید توجه کرد:

1 - گاهى بار گناه دگران را بر دوش مى کشیم !
گاهى ممکن است تو هم شود که آیه فوق که دو اصل مسلم منطقى را که در تمام ادیان وجود داشته است بیان مى کند (یعنى هیچکس ‍ جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد) با پاره اى از آیات دیگر قرآن و بعضى از روایات تطبیق نمى کند، زیرا مثلا در سوره نحل
آیه 25 مى خوانیم : لیحملوا أ وزارهم کاملة یوم القیامة و من اوزار الذین یضلونهم بغیر علم آنها در روز رستاخیز بار سنگین گناهان خویش را باید بر دوش بکشند، و همچنین بار گناهان کسانى را که با بى خبرى و جهل خود گمراه ساختند.
اگر هیچکس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد، چگونه این گمراه کنندگان بار گناهان گمراه شدگان را نیز بر دوش مى کشند؟
احادیث مربوط به سنت حسنه و سنت سیئه که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شده است ، و مضمون آنها این است : اگر کسى سنت خوبى بر جاى نهد پاداش تمام کسانى را که به آن عمل مى کنند خواهد داشت (بدون آنکه از پاداش خود آنها کاسته شود) و همچنین کسى که سنت بدى را بر جاى نهد گناه کسانى که به آن عمل کنند، براى او نوشته مى شود (بى آنکه از گناهان آنها چیزى کاسته گردد) قال رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) من سن سنة حسنة کان له اجر من عمل بها من غیر ان ینقص من اجورهم شى ء و من سن سنة سیئة کان علیه وزر من عمل بها من غیر ان ینقص من اوزارهم شى ء) نیز با مفهوم آیه مورد بحث سازگار نیست .
ولى پاسخ این ایراد روشن است ، زیرا آیه مورد بحث مى گوید: بى جهت و بدون ارتباط، گناه کسى را بر دیگرى نمى نویسند، ولى آیات و روایاتى که اشاره شد مى گوید اگر انسان بنیانگزار عمل نیک و بد دیگرى باشد، و به اصطلاح از طریق تسبیب در انجام آن عمل دخالت داشته باشد، در نتائج آن شریک خواهد بود و در حقیقت عمل خود او محسوب مى شود، زیرا پایه و اساس آن ، به دست وى گذارده شده است.

۲-آیا اعمال نیک دیگران براى ما مفید است ؟
تو هم دیگرى که از آیه مورد بحث ممکن است بشود، این است که آیه مى گوید عمل هر کس تنها بدرد خود او مى خورد بنابراین کارهاى خیرى که به عنوان نیابت یا هدیه کردن ثواب براى اموات و مردگان و حتى گاهى براى افراد زنده انجام مى گیرد، نمى تواند مفید به حال آنها بوده باشد، در حالى که در روایات فراوانى که از طرق شیعه و اهل تسنن از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا امامان اهلبیت به ما رسیده مى خوانیم که این گونه اعمال گاهى مفید و سودمند است ، نه تنها عمل فرزند براى پدر و مادر بلکه براى دیگران نیز هم نتیجه بخش است .
به علاوه مى دانیم پاداش اعمال بستگى به اثراتى دارد که از انجام کار خیر در روح و جان انسان به جاى مى ماند و در تکامل و ترقى او مؤ ثر است ، اما کسى که هیچ کار نیکى انجام نداده و حتى در مقدمات آن نیز دخالت نداشته است چگونه ممکن است آن اثر روحى و معنوى را پیدا کند؟
بعضى این ایراد را بسیار با آب و تاب تعقیب مى کنند، و نه تنها افراد عادى بلکه پارهاى از نویسندگان و مفسران مانند نویسنده المنار نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته تا آنجا که بسیارى از احادیث و روایات مسلم را به دست فراموشى سپرده اند، ولى با توجه به دو نکته پاسخ این گونه ایرادها روشن مى گردد.
1 - درست است که عمل هر کس باعث تکامل خود اوست ، و فلسفه ها و نتائج و آثار واقعى اعمال نیک تنها عائد انجام دهنده آن عمل مى شود، همانطور که ورزش و تعلیم و تربیت هر کس باعث تقویت و تکامل جسم و جان خود او است .
ولى هنگامى که کسى براى دیگرى عمل نیکى انجام مى دهد، حتما به خاطر امتیاز و صفت نیکى است که در او بوده ، یا مربى خوبى بوده و یا شاگرد
خوبى ، یا دوست باصفائى بوده و یا همسایه باوفا، و یا عالم خدمتگزار و یا مؤ من با حقیقتى بوده است و به هر حال حد اقل نقطه روشنى در زندگى او وجود داشته که همان یک نقطه ، جلب توجه دیگران را کرده و سبب شده که اعمال خیرى براى او انجام دهند، بنابراین او در واقع نتیجه همان امتیاز و صفت برجسته و نقطه درخشان زندگى خود را مى گیرد، و به این ترتیب معمولا انجام عمل خیر دیگران براى او نیز پرتوى از عمل یا نیت خیر خود او است .
2 - پاداشهائى که خداوند به افراد مى دهد بر دو گونه است : پاداشهائى که متناسب وضع تکامل روحى و شایستگى افراد است یعنى به خاطر انجام اعمال نیک ، روح و جان آنها آنقدر اوج مى گیرد و ترقى مى کند که شایستگى زندگى در عوالم بهتر و بالاتر را پیدا مى کنند، و با بال و پرى که از عقیده و اعمال نیک فراهم ساخته اند بر اوج آسمان سعادت پرواز مى نمایند، مسلما اینگونه آثار مخصوص شخص عمل کننده است و قابل واگذارى به دیگرى نیست .
ولى از آنجا که هر کار نیکى اطاعت فرمان خدا است ، و شخص مطیع و فرمانبردار در برابر اطاعتى که کرده استحقاق پاداشى دارد مى تواند این پاداش را به میل خود به دیگرى هدیه کند.
درست مثل اینکه استادى در یک رشته مهم و سازنده علمى در دانشگاه تدریس مى کند، شک نیست که او با تدریس خود دو گونه نتیجه مى گیرد، هم در پرتو تدریس ، در جنبه هاى علمى کاملتر و قویتر مى شود، و هم حقوقى دریافت مى کند، نتیجه اول را بدون شک نمى تواند به دیگرى اهداء کند و مخصوص خود اوست اما نتیجه دوم را مى تواند به افراد مورد علاقه اش هدیه کند.
هدیه کردن ثواب اعمال در مورد اموات و گاهى در مورد زندگان نیز همین گونه است و به این ترتیب هر گونه ابهام از احادیثى که در این زمینه وارد
شده مرتفع مى گردد.
ولى باید توجه داشت که پاداشهائى که از این طریق به افراد مى رسد، نمى تواند تمام سعادت آنها را تامین کند، بلکه آثار کمترى خواهند داشت ، و پایه اصلى نجات انسان همان ایمان و عمل خود اوست .

امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛
مرگ با عزّت، بهتر از زندگی ذلیلانه است.مناقب، ج4، ص 68

حدیث عزت (سخنان امام حسین ع)

احادیث امام حسین علیه‌ السلام

حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:

مبارزه برای استنقاذ سرزمین فلسطین، باید معنای حقیقی مبارزه را داشته باشد. مبارزه، نقطه‌ی مقابل سازش است. در این مسأله، ‌سازش خیانت و مبارزه وظیفه است. هیچ‌کس سازش را به حساب مبارزه نگذارد‌ ...

‌۱۳۶۹/۰۹/۱۳



حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:
بیداری دائمی در مقابل دشمن
اگر دشمن معاند بیداری در مقابل ماست، ما باید لحظه‌به‌لحظه بیداری خود را حفظ کنیم. یک لحظه غفلت، روا نیست. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) فرمود: «و من نام لم ینم عنه». اگر شما غفلت کردید، دیگران از شما غفلت نمی‌کنند؛ مواظب باشید ...۱۳۶۹/۰۹/۱۴

 حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

لحظه‌شناسی / بصیرت / موقع‌شناسی/درک حساسیت لحظه/عمل بهنگام/درک نیاز لحظه

لحظه‌شناسی | کوفه و توابین

حضرت آیت الله امام خامنه‌ای:

یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد؛ یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی میغلتاند.
در تاریخ «ابن اثیر» آمده است که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از این عدّه فقط چهار هزار نفر دوْرادوْر محلّ اقامت او ایستاده بودند و شمشیر به دست، به نفع مسلم بن عقیل شعار میدادند.
این وقایع، مربوط به روز نهم ذی الحجّه است. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عده‌ای از خواص را وارد دسته‌های مردم کرد تا آنها را بترسانند. خواص هم در بین مردم میگشتند و میگفتند با چه کسی سر جنگ دارید؟! چرا میجنگید؟! اگر میخواهید در امان باشید، به خانه‌هایتان برگردید. اینها بنیامیه‌اند. پول و شمشیر و تازیانه دارند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچ‌کس!
آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!
تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟

وقتی که عبیدالله بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید و مردم را از دور مسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را در میآورم چرا امر او را اطاعت کردند؟! رؤسای قبایل که همه‌شان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسندگان نامه به امام حسین علیه‌السّلام بودند. شَبَثْ بن ربْعی یکی از آنها بود که به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. همو، جزو کسانی است که وقتی عبیداللَّه گفت بروید مردم را از دور مسلم متفرّق کنید قدم پیش گذاشت و به تهدید و تطمیع و ترساندن اهالی کوفه پرداخت!
چرا چنین کاری کردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعی در یک لحظه‌ی حسّاس، به جای این‌که از ابن زیاد بترسند، از خدا میترسیدند، تاریخ عوض میشد. گیرم که عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی که دوْر مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما این‌جا، اشتباه کردند.
البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّاره‌ی اشتباهشان داده شد. درباره‌ی آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیه‌السّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.
۱۳۷۵/۰۳/۲۰

شهادت مظلومانه سالار شهیدان حضرت امام حسین(علیه السلام) و اصحاب مطهرشان تسلیت باد
اتاق فکریهود = شهادت امام حسین(علیه السلام)
حضرت محمد(ص):  من از مکر یهود نسبت به فرزندانم حسن و حسین بیمناکم.
بحارالانوار ج ۴۳ ص ۳۱۳

شهادت مظلومانه سالار شهیدان حضرت امام حسین(علیه السلام) و اصحاب مطهرشان تسلیت باد

اتاق فکر یهود = شهادت امام حسین(ع)

امام علی(علیه السلام):

در نامه ۱۷ نهج البلاغه خطاب به معاویه، مویدی دیگر بر این مطلب است که بنی‌امیه هیچ نسبت خونی بابنی هاشم نداشته اصالتا رومی و اسراییلی تبار هستند...

۴ شخصیت یهودی تبار در شهادت امام حسین(علیه السلام) نقش داشتند
1- اشعث بن قیس 2- ثبت بن ربعی 3- حجار بن ابجر 4- حکیم بن طفیل

#سوریه امروز را ببینید: سوریه‌ی امروز فرزند سوریه ۱۲ سال قبل است؛ زمانی که نوجوانان و جوانانش به تحریک #آمریکا شعار #آزادی سر می‌دادند. ابتدا #داعش را بر خود مسلط کردند؛ سپس زیر لگدهای #جولانی قرار گرفتند؛ در حال انتقال به زیر سلطه #اسرائیل و #دروزی‌ها هستند و خدا می‌داند عاقبتشان چه می‌شود و آیا روز خوش و آرامش را خواهند دید یا خیر...
مرگ بر آمریکا...
#ترامپ گفته من مایلم که #ایران هم مثل سوریه با ما رفتار کند.
عاقبت اعتماد به دشمن و #تسلیم در برابر زورگو چیزی جز #ذلت و خواری ابدی نیست.
سلام #خدا بر #امام_خمینی ؛ سلام خدا بر #امام_خامنه‌ای ، سلام خدا بر#شهیدان و سلام خدا بر همه آزادگان بصیری که عزت را برای این سرزمین به سرنوشت محتوم مبدل کردند. اکنون ما هستیم و این #امانت بسیار سنگین ...
تا آخرین قطره خونمان از پرچم سرخ شهدای عزیزمان و نظام مقدس مقدس جمهوری اسلامی ایران دفاع می‌کنیم ...

https://imamhussain.org/persian/31418

عمرو بن قُرظة انصارى

 عَمرو بن قَرَظَة بن کعب خزرجی انصاری کوفی از شهدای کربلا. پدر او از اصحاب پیامبر(ص) و امام علی(ع) بود. برادر عمرو، در روز عاشورا در سپاه عمر سعد بود.

در گزیده‌ای از وصیت نامه شهید مدافع حرم لبنانی، «خضر عصام فنیش» آمده است: «خواهر عزیز... سخن بسیار است و فحوای همه یکی؛ پوشش و حجاب. خونم را فدایت کردم، جانم را به خاطر حجاب فدایت کردم و قبل از من هم هزاران شهید به خاطر حجاب جانشان را فدا کردند...»

شهید مدافع حرم شهید میثم نجفی

https://harimeharam.ir/category/14/1

شهید مدافع حرم شهید محمد مهدی فریدونی

صدای هل من ناصر از جانب شام شنیده می‌شود و گویا تاریخ همچنان تکرار شدنی است اما این بار کور خوانده‌اند. آن تعرضی که در کربلا به مولایم و اهل بیتش کردند این بار تکرار نخواهد شد و شیر جوانانی از اقصا نقاط کشورهای اسلامی از جمله ایران، پاکستان، افغانستان و ... جواب این بی‌حرمتی را کوبنده دادند و ان شاءالله به زودی ریشه این همه مشکلات که قطعاً اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار است به دست مسلمانان قطع خواهد شد.

 بخشی از وصیت نامه شهید سید روح الله کاظمی شیخ شبانی:
شهادت: بیست و سوم اسفند ۱۳۶۶، با سمت فرمانده دسته در شاخ شمیران توسط نیرو‌های بعثی
ای مردم! همیشه و هر لحظه خداوند تبارک و تعالی را فراموش نکنید که اگر انسان همیشه و هر لحظه خدا را به یاد داشته باشد هیچ وقت گناه نمی کند و به قول امام امت که فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید، هر کجا باشید خداوند با شما است، خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است. به واجبات اهمیت دهید، جبهه و جنگ را فراموش نکنید...

بخشی از وصیت نامه شهید «حمیدرضا محمودی»:
شهادت: شانزدهم مرداد ۱۳۶۲، در مهران توسط نیرو‌های بعثی
ای خواهران و برادران! از خط امام خارج نشوید، در سایه ولایت‌فقیه باشید و پیرو راه امام باشید. تمام کارهایتان را برای خدا و اسلام انجام دهید؛ مبادا برای چشم‌ و هم‌ چشمی کاری کنید که اجر آن از بین برود. در همه کارها، خدا را در نظر بگیرید...

بخشی از وصیت نامه شهید «اسحاق اسطحی»:
شهادت: دهم تیر ماه ۱۳۶۵، در قلاویزان توسط نیرو‌های بعثی
راه ولایت فقیه در این دوران، همان ادامه راه ولایت علی (ع) در غدیر خم است؛ و جریان‌های انحرافی امروز، دنباله همان انحراف‌هایی هستند که در صدر اسلام بودند ... گروه‌های منحرف هدفشان نابودی خط اسلام است؛ همان خطی که امروز در قالب ولایت فقیه ادامه دارد. شما اجازه ندهید ضربه‌ای به اسلام وارد شود. پیش از آنکه آن‌ها کاری کنند، شما آن‌ها را از صحنه روزگار محو کنید ...

بخشی از وصیت نامه شهید «پیرک جعفری»:
شهادت: یازدهم تیر ماه ۱۳۶۵، در قلاویزان توسط نیرو‌های بعثی
انگیزه‌ای که باعث شد من به جبهه بروم این بود که در راه دین، قرآن و ناموس برای دفاع از کربلای ایران با ضد اسلامیان بجنگم تا اسلام ما و انقلاب ما پیروزمند باشد. راه امام حسین (ع) را که راه اسلام است ادامه دهید. امام را تنها نگذارید و جبهه‌ها را پر کنید ...

 بخشی از وصیت نامه پاسدار شهید نقی خیرآبادی:
شهادت: نهم تیر ۱۳۶۵، در قلاویزان بر اثر اصابت ترکش خمپاره توسط نیروهای بعثی
تمام کسانی که مرا می‌شناسید پشتیبان امام خود باشید و پیرو راه او و گوش بفرمان او، چون ما هر چه داریم از انبیاء و امامان و نایب آنها امام خمینی است برادرها مسئولیت‌مان بسیارسنگین است، مسئولیتی که در قبال اسلام وقرآن داریم، مسئولیتی که در قبال خانواده شهدا، شهدای عزیز، شهدائی که از جان و مالشان گذشتند تا اسلام بماند . برخیزید برادرها، والله این دنیا مزرعه آخرت است و الله در آن دنیا از شما سؤال می‌کنند آن موقع که اسلام به خون نیاز داشت چرا رفتی توی خانه ات نشستی برادرها برخیزید که اسلام به خون نیاز دارد و بسیار خوشحالم که بعد از بیست سال عمر توفیق این را یافتم که در صف سربازان امام زمان قرار بگیرم و بسیار خوشحالم که دریک چنین زمانی هستم که خداوند بهشت را خیلی ارزان به فروش گذاشته است ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «احمدرضا آهنگ»:
شهادت: بیست و چهارم تیر 1361، در کوشک
از پدر و مادر، امت مسلمان و قهرمان ایران می‌خواهم که تا آنجا که می‌توانند، این «حسین زمان»، این نایب امام زمان (عج) را یاری کنند...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی ابوالحسنی»:
شهادت: ۲۱ تیر ۱۳۶۷ در عملیات زبیدات، مفقودالاثر شد و تا امروز پیکرش بازنگشته است
از همه شما می‌خواهم که راهم را ادامه دهید و نگذارید خون شهدا پایمال شود. به یاد داشته باشید که ما برای حفظ اسلام و انقلاب جنگیدیم، پس این امانت را پاس بدارید...مرگ بر آمریکا ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی خرمی»:
شهادت: هشتم مرداد ۱۳۶۲، در قلاویزان توسط نیرو‌های بعثی
ان‌شاءالله با یاری خداوند و حضرت مهدی (عج)، پوزه همه ابرقدرت‌ها را به خاک خواهیم مالید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد خرمی»:
شهادت: بیستم آبان ۱۳۶۲، در مریوان توسط نیرو‌های بعثی
من به این دلیل راهی جبهه می‌شوم که اسلام از ما خواسته و امامی چون امام حسین (ع) ندا سر داده: «هل من ناصرٍ ینصرنی؟»
و ما فرزندان ایران، پاسخ می‌دهیم: لبیک یا خمینی؛
لبیک تا نابودی کفار و مشرکین
لبیک تا نابودی جهان‌ خواران و استعمارگران
و لبیک تا پیروزی نهایی اسلام ...
ما تا جایی خون خواهیم داد که درخت اسلام آبیاری شود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی امیریان جغین»:
شهادت: بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۶۴، در اروند کنار
سلام بر پدر عزیزم، که مرا چنین انسانی در جامعه پرورش داد و بیشتر با معارف اسلامی آشنا کرد ...
پدر جان، اگر شهادت روزی‌ام شد، اصلاً ناراحت نباش و برایم گریه نکن؛ چرا که این گریه برای من سودی ندارد و حتی موجب ناراحتی‌ام می‌شود.
اگر به یاد من افتادی، به یاد علی‌اصغرِ شش‌ ماهه بیفت و برای او گریه کن، که ارزشش بسیار بیشتر از من است ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید «علیرضا آرمات»:
شهادت: سوم مهر ماه ۱۳۶۴، در هورالعظیم
ای خواهران و برادران! ... بزرگ‌ترین مسئولیت شما، پاسداری از خون شهیدان باشد. اگر می‌خواهید نگهبان خون شهیدان باشید، پشتیبان ولایت فقیه باشید، در مسیر امام حرکت کنید و وابسته به هیچ حزب و گروهی نباشید، جز حزب‌الله...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید «اصغر اسکندری»:
شهادت: دهم تیرماه ۱۳۶۵ در جبهه‌های جنگ تحمیلی
در خط امام باشید و او را دعا کنید و برای پیروزی اسلام و مسلمین دعا کنید ... و از منافق بپرهیزید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید نادر سرمدی:
شهادت: در ۳۰ تیر ۱۳۶۶ در درگیری با گروهک‌های ضد انقلاب در منطقه کردستان
پشتیبان امام باشید که برای اسلام و ایران زحمات بسیاری کشیده‌اند.
ما جان‌های خود را نثار امام می‌کنیم تا انقلاب مهدی(عج) پایدار بماند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی ابوالحسنی»:
شهادت: در 21 تیر ۱۳۶۷ در عملیات زبیدات، مفقودالاثر شد و تا امروز پیکرش بازنگشته است.
از همه شما میخواهم که راهم را ادامه دهید و نگذارید خون شهدا پایمال شود به یاد داشته باشید که ما برای حفظ اسلام و انقلاب جنگیدیم، پس این امانت را پاس بدارید ...
... و بدانید که شهادت پایان راه نیست بلکه آغاز یک زندگی جاویدان است. اگر من نرفته بودم دیگری باید میرفت امروز نوبت من بود و فردا ممکن است نوبت شما باشد! خدایا مرا با شهدای کربلا محشور کن ...

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید محسن فرامرزی:
خدا را سپاس که به ما ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم) را روزی نمود و ما را از شیعیان قرار داد و در عصر غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) پس از انقلاب حضرت روح الله رهبری وارسته و فرزانه همچون سید علی حسینی الخامنه‌ای (دام البقائه و عزه) را جهت زعامت این امت اعطاء نمود ...



بخشی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم
شهید محمدرضا فخیمی:
اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه‌ای نه در حرف بلکه در عمل [باشید]، اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و آن و عده‌ای منحرف، حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم ...
 

شهید مدافع حرم  شهید عبدالحسین یوسفیان

شهید مدافع حرم شهید محمدرضا یعقوبی کیاسه

شهید مدافع حرم شهید صادق یاری گلدره

شهید مدافع حرم شهید امیر علی هویدی

شهید مدافع حرم شهید حسین همتی حلمسلوئی

شهید مدافع حرم شهید روزبه هلیسایی

شهید علی مراد جهانشاهلو

شهید مراد حسین کیانی

شهید مرتضی قنبری

شهید موسی کوشباغی

شهید مصطفی مظفری

شهید مظفر نجفعلی

شهید مسعود عباسچی

شهید ناصر مزینانی



 

شهید مدافع حرم شهید حسین محرابی:

هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد ...

شهید مدافع حرم شهید امیر سیاوشی:

برای تشیع جنازه ام خواهش می‌کنم همه با چادر باشند ...

شهید مدافع حرم شهید سجاد طاهرنیا:

از خط ولایت جدا نشوید و چادر، این هدیه حضرت زهرا (ص) را که امانتی دست شما هست را پاسداری کنید...

شهید مدافع حرم شهید داوود نریمیسا

شهید مدافع حرم شهید حمیدرضا اسداللهی:

امروز مربی جامعه مسلمین، ولی‌فقیه است. ما اجازه نداریم هرکس و هر فکری را در جریان تربیتی خود قرار دهیم. باید تربیت ما در نظام ولایی قرار بگیرد تا نتیجه آن سربازی امام زمان (عج) باشد. امروز میزان و فصل‌­الخطاب، بعد از قرآن و عترت ولی‌فقیه است...

رهبر عزیزم! لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است و همان لبیک به رسول خدا (ص) و همان لبیک «یا حسین (ع)» است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد؛ چون ولایت‌فقیه همان ولایت رسول‌الله است ...

شهید مدافع حرم شهید علی جمشیدی:

در اوضاع سیاسی کنونی که نائب برحق حضرت ولیعصر(عج) رهبرمان امام خامنه‌ای(مدظله العالی) به تنهایی علم را بردوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمی‌کنند بایستی بچه‌های مذهبی (هیئتی و مسجدی) خود را فدا کنند...

شهید مدافع حرم شهید محمد آژند:

مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام و حریم ولایت فقیه امام خامنه ای (مد ظله) باشید و هرگز از این راه خارج نشوید که سعادت دنیا و آخرت شما در این راه است ...

شهید مدافع حرم شهید مرتضی عطایی
(ابوعلی)

برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) است...

شهید مدافع حرم شهید حجت الاسلام صالح حسن زاده

شهید مدافع حرم شهید مرتضی کریمی (ابوحنانه):

از تمامی دوستان و آشنایان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است ...

شهید مدافع حرم شهید محمد تاجبخش

از قرآن و نماز فاصله نگیرید. وصیت من به فرزندانم این است که حجاب زینبی را سرلوحه زندگی خود قرار دهید ...

شهید مدافع حرم شهید محمد پورهنگ

همسر شهید مدافع حرم شهید حجت الاسلام جابر حسین پور (زهیری):

وی در پایان با اشاره به ادامه دادن راه شهید گفت: راه شهدا را می‌توان با حفظ حجاب تن و حفظ حجاب چشم و پیروی از رهبر و حفظ اسلام ادامه داد و اینکه نگذاریم دشمن در بینمان فتنه کند.

وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید مهدی محمدی مفرد:

«مسیر انتخاب شده شاید کمی ناهموار باشد برای بعضی از انسان‌های عافیت‌طلب غیرقابل توجیه باشد اما گاهی انسان‌ها باید بروند تا مسیر حق طلبی زنده بماند و اگر نباشد تداوم این مسیر شاید صدای حق دیر گاهی بود که خاموش شده بود و این ندا که از ابتدای خلقت در جهان توسط پیامبران و امامان همیشه به شیوه‌های مختلف و با یک هدف بلند بوده است امروز توسط نایب برحق امام زمان(عج) برای ما اعلام و وظیفه ماست که به هرصورت ممکن این ندا را لبیک و فراتر نموده تا گوش جهانخواران و عافیت طلب‌های بی‌درد که ان‌شاءالله وصل به قیام حضرت مهدی(عج) خواهد شد. بی‌شک ما نه جنگ طلب هستیم و نه به دور ازجامعه ولی گوش به فرمان ولی تا پای جان ایستادگی خواهیم کرد و باشد تا آرزوی شهادت ما محقق گردد...»

شهید مدافع حرم شهید حسین بادپا

شهید مدافع حرم شهید حسین معز غلامی:

(سید مجتبی فاطمی)

در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.

امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود...

شهید مدافع حرم شهید حبیب جنت مکان
(ابوالمکارم)

و مِن المؤمنین رجالً الصدَقوا ما عاهدَ الله ُ علیه و مِنهمُ مَن قضی نحبه و منهم من ینتظر

و اشهدانَّ لا اله الا الله و اشهد انَّ محمد رسول الله صل الله و علیه و سلم و اشهدُانَّ امیرالمؤمنین علی ولی الله

و اما بعد در زمانی که دنیا پر از آشوب شده و به چشم خودمان می بینیم که این از خدا بی خبران به نام اسلام چه جنایت هایی که نمی کنند و بر خود واجب دیدم که به دفاع از دین اسلام و دفاع از حقانیت شیعه بلند شوم و به دفاع از اسلام بپردازم وصیت می کنم به تمام دوستان که از این راه سرپیچی نکنند که این راه حقی است و دفاع از شیعه و اسلام واجب است...

شهید مدافع حرم شهید حسینعلی پور ابراهیمی
 

شهید مدافع حرم شهید شهید سجاد زبرجدی:
(سردار غریب)

سلام علیکم و رحمه الله

خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد و سپس حق را انتخاب نموده و دائم به یاد و رضای خداوند مشغول باشد تا از حق منحرف نشود. اگر این بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند، اگر گوش و چشم او نمرده باشد اثبات این جمله بسیار ساده است!

شما چهل روز دایم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند.انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد.

برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان (عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است.

برادران و خواهران من، امام زمان (عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم.

از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)

سه چیز را هر روز تلاوت کنید
1- زیارت عاشورا
2- نافله
3- زیارت جامعه کبیره

اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود.

خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان (عج) بفرستید تا رستگار شوید.

خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان حضرت زهرا (س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود.
السلام علیکم

شهید مدافع حرم شهید سجاد عفتی (ابراهیم)

فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه می‌کنم ...

رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عج) را ادامه می‌دهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.

شهید مدافع حرم مجید قربانخانی:

بعد از مرگم خوشحال باشید و گریه بر مصیبت اباعبدالله کنید نه بر پیکر بی‌جان من، خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم. صحبتم با حضرت امام خامنه‌ای، آقاجان گر صدبار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان می‌دهم ...

شهید مدافع حرم شهید رضا رستمی‌ مقدم (مدهنی)

با عرض پوزش تقاضایی که از رزمندگان، جانبازان و خانواده‌های معظم شهیدان در طول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و هم اکنون در حال ایثارگری و جانبازی برای اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی متحمل می‌شوید حتی اگر برایتان مشکل بوجود آمده یا می‌آید از عملکرد خوب و خالصانه خود پیشمان نگردید.

انقلابی بودن خوب است اما انقلابی ماندن مهم‌تر و موجب عاقبت بخیری می‌شود.

با تقدیم احترام سرباز کوچک آقای خامنه‌ای، رضا رستمی مقدم

شهید مدافع حرم شهید سعید سیاح طاهری

شهید مدافع حرم شهید سید محمدجواد حسن‌زاده

 

التماس دعا

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۵۶
  • بنده خدا بنده خدا
۲۵
تیر
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)
*****************
* مصائب ام کلثوم سلام الله علیها
* زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌#ام_کلثوم دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند.
* در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد:
* برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد.
* چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود: ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند.

 

اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و۹۱و۱۰۱

 

منبع این مطلب...:

 

 

هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 

  • بنده خدا بنده خدا
۱۰
تیر
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

ویژه نامه سال روز ازدواج حضرت علی با فاطمه علیهما السلام

 خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام

ویژه نامه عید غدیر خم

وقایع ماه ذی‌الحجه ...

تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳ - تفسیر نور:

«وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی‏ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» و اگر در سفر بودید و نویسنده‌‏ای نیافتید، وثیقه‌ای بگیرید و اگر به یکدیگر اطمینان داشتید (وثیقه لازم نیست.) پس کسی که امین شمرده شده، امانت (و بدهی خود را به موقع) بپردازد و از خدایی که پروردگار اوست پروا کند. و شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، پس بی‌‏شک قلبش گناهکار است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳:

هر گاه برای تنظیم سند بدهی نویسنده‌‌ای نبود، می‌‏توان از بدهکار گرو و وثیقه گرفت، خواه در سفر باشیم یا نباشیم.

بنابراین جملۀ «إِنْ کُنْتُمْ عَلی‏ سَفَرٍ» برای آن است که معمولًا در سفرها انسان با کمبودها برخورد می‌کند.

نظیر جملۀ «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ» یعنی هنگامی که مرگ به سراغ شما آمد وصیّت کنید. با اینکه می‌دانیم وصیّت مخصوص زمان مرگ نیست، لکن آخرین فرصت آن، زمان فرا رسیدن مرگ است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۳:

۱. شرط وثیقه، به دست گرفتن و در اختیار بودن است. «مَقْبُوضَةٌ»

امام باقر علیه‌السّلام فرمود: «لا رهن إلّا مقبوضة» رهن، بدون قبض نمی‌شود. «تهذیب، ج ۷، ص ۱۷۶»

۲. کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند، در برابر طلب، وثیقه بگیرید. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ»

۳. جایگاه افراد در احکام تفاوت دارد؛ برای ناشناس رهن و برای افراد مطمئن بدون رهن. «فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ»

۴. نگذارید اعتمادها و اطمینان‌‏ها در معاملات سلب شود. «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ» فلسفۀ رهن گرفتن، اطمینان است که اگر بدون آن اطمینان بود، رهن گرفتن ضرورتی ندارد.

۵. افراد آگاه به حقوق مردم، در برابر مظلومان مسئولند. «وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ»

۶. آنجا که بیان حق لازم است، سکوت حرام است. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»

۷. انحراف درونی، سبب انحراف بیرونی می‌شود. قلب گناهکار، عامل کتمان گواهی می‌‏شود. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»

۸. ایمان به اینکه خداوند همه کارهای ما را می‌‏داند، سبب پیدایش تقوا و بیان حقایق است. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»
تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴ - تفسیر نور:

«لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، تنها از آنِ خداست. (بنابراین) اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، خداوند شما را طبق آن محاسبه می‌کند. پس هر که را بخواهد (و شایستگی داشته باشد) می‌بخشد و هر که را بخواهد (و مستحقّ باشد) مجازات می‌کند و خداوند بر هر چیزی تواناست.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴:
انواع حالت‌های قلبی:

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌‏فرماید: حالات قلبی انسان دو نوع است:

گاهی خطور است که بدون اختیار چیزی به ذهن می‌‏آید و انسان هیچگونه تصمیمی بر آن نمی‌‏گیرد که آن خطور گناه نیست، چون به دست ما نیست؛

امّا آن حالات روحی که سرچشمۀ اعمال بد انسان می‌‏شود و در عمق روان ما پایگاه دارد، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.

ممکن است مراد آیه از کیفر حالات باطنی انسان، گناهانی باشد که ذاتاً جنبۀ درونی دارد و عمل قلب است، مانند کفر و کتمان حق، نه مواردی که مقدّمۀ گناه بیرونی است.

انسان، در برابر روحیّات، حالات و انگیزه‏‌هایش مسئول است و این مطلب مکرّر در قرآن آمده است؛ از آن جمله:

- «یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ» «بقره، ۲۲۵» خداوند شما را به آنچه دل‌های شما کسب نموده است، مؤاخذه می‌کند.

- «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» «بقره، ۲۸۳» به راستی که کتمان‌کننده، دل او گناهکار است.

- «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» «اسراء، ۳۶» همانا گوش و چشم و دل، هر کدام مورد سؤال هستند.

- «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ» «نور، ۱۹» علاقۀ قبلی به شیوع گناه و فساد در میان مؤمنان، سبب عذاب دنیا و آخرت است.

حضرت علی علیه‌السّلام می‌‏فرمایند: مردم بر اساس افکار و نیّات خود مجازات می‌‏شوند. «نهج‌البلاغه، خطبۀ ۷۵»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۴:

۱. خداوند، هم مالک مطلق است «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» و هم عالم مطلق «إِنْ تُبْدُوا» «أَوْ تُخْفُوهُ» و هم قادر مطلق. «وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

۲. از کوزه همان برون تراود که در اوست. اعمال انسان‏‌ها نشان‌گر طرز تفکّر و اعتقادات درونی آنهاست. «تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ»

۳. مربّی باید مردم را میان بیم و امید نگه دارد. «فَیَغْفِرُ»، «یُعَذِّبُ»
تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵ - تفسیر نور:

«آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد و همۀ مؤمنان (نیز) به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها (ی آسمانی) و فرستادگانش ایمان دارند (و می‌گویند:) ما میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم (و به همگی ایمان داریم) و گفتند: ما (ندای حقّ را) شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانیم) و بازگشت (ما) به سوی توست.
نکته‌های سوره بقره - آیۀ ۲۸۵:

در این آیه اصول دین (توحید، نبوّت، معاد) بیان شده است.

و در آیۀ بعد، آمادگی انسان برای انجام تکالیف الهی و درخواست رحمت و مغفرت از خدا مطرح می‌شود.

لذا در حدیث آمده است که این آیه و آیه بعد ارزش خاصّی دارند و تلاوت آن دو همانند گنج است.

تکریم پیامبر لازم است و حساب رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله از دیگران جداست.

لذا در این آیه ابتدا نام رسول خدا و ایمان او آمد و سپس نام مؤمنان و عقاید آنان.
دو آیه‌ای که همانند گنج هستند:

سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۵:

۱. تبلور مکتب در رهبر است. «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ»

۲. مبلغان دینی باید به آنچه دعوت می‌‏کنند، باور داشته باشند. «آمَنَ الرَّسُولُ»

۳. نزول کتب آسمانی، برای پرورش و تربیت انسان ‏هاست. «مِنْ رَبِّهِ»

۴. ایمان به همۀ انبیاء لازم است؛ چون تمام انبیاء یک هدف دارند. «کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»

۵. زمینۀ دریافت مغفرت الهی، ایمان و عمل است. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»

۶. در کنار ایمان و عمل، باز هم باید چشم امید به رحمت و غفران الهی داشت. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا»

۷. بخشش، از شئون ربوبیّت و زمینۀ پرورش است. «غُفْرانَکَ رَبَّنا»

تفسیر صفحۀ ۴۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶ - تفسیر نور:

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» خداوند هیچ‌کس را جز به اندازۀ توانایی‌‌‌ اش تکلیف نمی‌کند، هر کس آنچه از کارها (ی نیک) انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از کارها (ی بد) کسب کرده به ضرر خود کسب کرده است. مؤمنان می‌گویند: پروردگارا! اگر (در انجام تکالیف چیزی را) فراموش یا خطا نمودیم، ما را مؤاخذه مکن. پرودگارا! تکلیف سنگین بر ما قرار مده، آن‌چنان‌‌که (به خاطر گناه و طغیان) بر کسانی که پیش از ما بودند قرار دادی. پروردگارا! آنچه را (از مجازات) که طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر نکن و از ما درگذر و ما را بیامرز و در رحمت خود قرار ده، تو مولی و سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶:

گاهی منشأ فراموشی، سهل‌‌انگاری خود انسان است، که قابل مؤاخذه می‌باشد.

چنانکه خداوند می‌فرماید: «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی‏» «طه،۱۲۶» آنچنان‌که آیات ما بر تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، همان‌گونه امروز نیز تو به فراموشی سپرده می‌شوی.

لذا در این آیه از فراموش‏کاری در کنار خطاکاری، طلب آمرزش می‌شود. در ضمن از مجازات‏‌های سنگین که در اثر طغیان و فساد امّت‌های پیشین بر آنها تحمیل شد، درخواست عفو می‌شود.

در این آیه انسان تمام مراحل لطف، را از خداوند می‌خواهد:

مرحلۀ اوّل عفو است که محو آثار گناه و عقاب است.

مرحلۀ دوّم مغفرت و محو آثار گناه از روح است

مرحلۀ سوّم بهره‏‌‌گیری از رحمت پروردگار و پیروزی بر کافران می‌باشد.

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» در آیات دیگر نیز فرموده است: «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» «حج، ۷۸» و «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ» «بقره، ۱۸۵»

پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز فرموده است: من به دین آسان و سهل مبعوث شده‏‌ام. «بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة» «بحار، ج ۲۲، ص ۲۶۳»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۶:

۱. تکالیف الهی، بیش از توان انسان نیست. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» اسلام، دینِ آسانی است، نه سخت‌گیری.

۲. اعمال ما آثاری دارد که بازتابش به خود ما برمی‌گردد. «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا»

۳. انسان، آزاد و صاحب اختیار است. «لَها ما کَسَبَتْ»

۴. انجام یا ترک دستورات الهی، سود و ضررش برای خود ماست. «لَها» «عَلَیْها»

۵. کسانی که می‌گویند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» و سراپا عادل و متّقی هستند، باز هم از خطا و نسیان‏‌های خود نگرانند و دعا می‌کنند. «إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا»

۶. به تاریخ گذشتگان و حوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته و به خدا پناه ببریم. «کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»

۷. آداب دعا آن است که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم «لا طاقَةَ لَنا» سپس به عظمت خداوند گواهی دهیم «أَنْتَ مَوْلانا» آن گاه خواست خود را مطرح کنیم. «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»

۸. پیروزی اسلام بر کفر، خواستۀ دائمی مؤمنان است. «فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۶۲.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۶۱تا۱۶۳

قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۱۶۱﴾

۱۶۱ - بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده ، آئینى پا بر جا و ضامن سعادت دین و دنیا، آئین ابراهیم همان کسى که از آئینهاى خرافى محیط خود روى گردانید و از مشرکان نبود.

Say: 'My Lord has guided me to a Straight Path, an upright religion, the creed of Abraham, he was upright, not from the idolaters. ' (161)

قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶۲﴾

۱۶۲ - بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من ، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است .

Say: 'My prayers and my worship (for example, pilgrimage and sacrifice), my life and my death, are all for Allah, the Lord of the Worlds. (162)

لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۶۳﴾

۱۶۳ - شریکى براى او نیست ، و به همین دستور یافته ام ، و من نخستین مسلمانم !

He has no partner, with that I am commanded, and I am the first of the submitters (Muslims). ' (163)

تفسیر
این است راه مستقیم من

این چند آیه و آیات دیگرى که بعد از آن مى خوانیم و سوره انعام با آن پایان مى پذیرد در حقیقت خلاصه اى است از بحثهاى این سوره که در زمینه مبارزه با شرک و بت پرستى بیان شده و تکمیل و توضیح بیشترى روى آنها است ، در حقیقت این سوره با دعوت به توحید و مبارزه با شرک شروع و با همان بحث نیز خاتمه مى یابد.
نخست در برابر عقائد و ادعاهاى دور از منطق مشرکان و بت پرستان ، خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که بگو پروردگار من مرا به راه راست که نزدیکترین راهها است هدایت کرده است (این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستى و در هم کوبیدن آئین شرک و بت پرستى است ) (قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقیم ).
جالب توجه اینکه : این آیه و تعداد زیادى از آیات قبل و بعد با جمله قل : بگو شروع مى شود، و شاید هیچ سوره اى در قرآن ، این اندازه ، این جمله در آن تکرار نشده باشد، و این در حقیقت درگیرى شدید پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در این سوره با منطق مشرکان منعکس مى کند.
و نیز راه هر گونه بهانه را بر آنها مى بندد زیرا تکرار کلمه قل نشانه این است که تمام این گفتگوها به فرمان خدا و به تعبیر دیگر عین منطق پروردگار است ، نه نظرات شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ).
روشن است ذکر کلمه قل در این آیات و مانند آنها در متن قرآن ، براى حفظ اصالت قرآن و نقل عین کلماتى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) وحى شده و به تعبیر دیگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچگونه تغییرى در الفاظى که بر او وحى مى شد نمى داد و حتى کلمه قل را که خطاب پروردگار به او است ، عینا ذکر مى کرد.
سپس این صراط مستقیم را در این آیه و دو آیه بعد توضیح مى دهد: نخست مى گوید: آئینى است مستقیم در نهایت راستى و درستى ، ابدى و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان (دینا قیما).
و از آنجا که عربها علاقه خاصى به ابراهیم نشان مى دادند و حتى آئین خود را به عنوان آئین ابراهیم معرفى مى کردند، اضافه مى کند که آئین واقعى ابراهیم همین است که من به سوى آن دعوت مى کنم نه آنچه شما به او بسته اید (ملة ابراهیم ).
همان ابراهیم که از آئین خرافى زمان و محیط اعراض کرد، و به حق یعنى آئین یکتاپرستى روى آورد (حنیفا).
حنیف به معنى شخص یا چیزى است که تمایل به سوئى پیدا کند، ولى در اصطلاح قرآن به کسى گفته مى شود که از آئین باطل زمان خود روى گرداند و به آئین حق توجه کند.
این تعبیر گویا پاسخى است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آئین بت پرستى که آئین نیاکان عرب بود نکوهش مى کردند، پیامبر در پاسخ آنها مى گوید: این سنتشکنى و پشت پا زدن به عقائد خرافى محیط، تنها کار من نیست ، ابراهیم که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.سپس براى تاکید مى افزاید که او هیچگاه از مشرکان و بت پرستان نبود (و ما کان من المشرکین ).
بلکه او قهرمان بت شکن و مبارز پویا و پیگیر با آئین شرک بود.
تکرار جمله حنیفا و ما کان من المشرکین در چند مورد از آیات قرآن با ذکر کلمه مسلما یا بدون آن براى تاکید روى همین مساله است که ساحت مقدس ابراهیم که عرب جاهلى به او افتخار مى کرد از این عقائد و اعمال غلط پاک بود.
در آیه بعد اشاره به این مى کند که بگو نه تنها از نظر عقیده من موحد و یکتاپرستم بلکه از نظر عمل ، هر کار نیکى که مى کنم ، نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه براى پروردگار جهانیان است براى او زنده ام ، به خاطر او مى میرم و در راه او هر چه دارم فدا مى کنم ، تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستى من او است (قل ان صلاتى و نسکى و محیاى و مماتى لله رب العالمین ).
نسک در اصل به معنى عبادت است و لذا به شخص عبادت کننده ناسک گفته مى شود ولى این کلمه بیشتر درباره اعمال حج به کار مى رود، و مى گویند: مناسک حج ، بعضى احتمال داده اند که نسک در اینجا به معنى قربانى بوده باشد ولى ظاهر این است که هر گونه عبادتى را شامل مى شود، در واقع نخست اشاره به نماز (صلوة ) به عنوان مهمترین عبادت شده ، بعد همه عبادات را به طور کلى بیان کرده است ، یعنى هم نماز من و هم تمام عباداتم و حتى زندگى و مرگم ، همه براى او است .
در آیه بعد براى تاکید و ابطال هر گونه شرک و بت پرستى ، اضافه مى کند: پروردگارى که هیچ شریک و شبیهى براى او نیست (لا شریک له ).
سرانجام مى فرماید: و به این موضوع ، من دستور یافته ام و من اولین مسلمانم (و بذلک امرت و انا اول المسلمین ).
چگونه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اولین مسلمان بود.

در آیه فوق پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان اولین مسلمان ذکر شده است ، و در این باره در میان مفسران گفتگو است ، زیرا مى دانیم اگر منظور از اسلام معنى وسیع این کلمه بوده باشد تمام ادیان آسمانى را شامل مى شود و به همین دلیل این کلمه (مسلم ) بر پیامبران دیگر نیز اطلاق شده است ، درباره نوح (علیه السلام ) مى خوانیم : و امرت ان اکون من المسلمین مامورم که از مسلمانان باشم (یونس - 72)
و درباره ابراهیم خلیل (علیه السلام ) و فرزندش اسماعیل نیز مى خوانیم : ربنا و اجعلنا مسلمین لک : خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده (بقره - 128)
و درباره یوسف (علیه السلام ) آمده است توفنى مسلما: مرا مسلمان بمیران (یوسف - 101) و همچنین پیامبران دیگر.
البته مسلم به معنى کسى است که در برابر فرمان خدا تسلیم است و این معنى درباره همه پیامبران الهى و امتهاى مؤ من آنها صدق مى کند، با این حال ، اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام او است ، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همگان بود و یا اولین فرد از این امت بود که آئین قرآن و اسلام را پذیرفت .
در بعضى از روایات نیز وارد شده است : که منظور نخستین کسى است که در عالم ارواح به دعوت پروردگار و سؤ ال او در زمینه الوهیتش پاسخ مثبت داد.
در هر حال آیات فوق روشنگر روح اسلام و حقیقت تعلیمات قرآن است ، دعوت به صراط مستقیم ، دعوت به آئین خالص ابراهیم بت شکن ، و دعوت به نفى هر گونه شرک و دوگانگى و چندگانگى ، این از نظر عقیده و ایمان . و اما از نظر عمل ، دعوت به اخلاص و خلوص نیت و همه چیز را براى خدا بجا آوردن است ، براى او زنده بودن و در راه او جان دادن ، و همه چیز را براى او خواستن ، به او دلبستن و از غیر او گسستن ، به او عشق ورزیدن و از غیر او بیزارى جستن است .
چقدر فاصله است میان این دعوت صریح اسلام و میان اعمال جمعى از مسلمان نماها که چیزى جز تظاهر و خودنمائى نمى فهمند و نمى دانند، و در هر مورد به ظاهر مى اندیشند، و نسبت به باطن و مغز، بى اعتنا هستند، و به همین دلیل حیات و زندگى و اجتماع و جمعیت و افتخار و آزادى آنها نیز چیزى جز پوستهاى بى مغز نیست !.

*****************

ابا عبد الله رو کرد به فرزندان عقیل و فرمود: اولاد عقیل! شما یک مسلم دادید کافى است،از بنى عقیل یک مسلم کافى است، شما اگر مى‏‌خواهید برگردید، برگردید. عرض کردند: یا ابا عبد الله! یابن رسول الله! ما تا حالا که مسلمى را شهید نداده بودیم در رکاب تو بودیم، حالا که طلبکار خون مسلم هستیم رها کنیم؟ ابدا، ما هم در خدمت‏ شما خواهیم بود تا همان سرنوشتى که نصیب مسلم شد نصیب ما هم بشود ...

https://imamhussain.org/persian/31418

یزید بن مغفّل بن جعف بن سعد

سماوی در ابصار العین آورده است: «یزید بن مغفّل یکى دیگر از دلیران شیعه و از شعراى کارآمد بود و از اصحاب حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود که در صفّین همراه ایشان جنگید و از سوى آن حضرت به جنگ خریت که از خوارج بود اعزام شد و هنگامى که مغفل بن قیس، خریت را کشت، یزید بن مغفل در طرف راست او بود چنانکه طبرى نقل کرده. مرزبانى در «معجم الشعرا» گفته است که او از تابعین و پدرش از اصحاب بود. صاحب «الخزانه» نیز گفته است که او با حسین (علیه السّلام) در سفر مکه به سوى عراق همراه بود و حضرت امام حسین (علیه السّلام) او را به همراه حجاج جعفى پیش عبید اللّه الحرّ الجعفی فرستاد و در روز عاشورا قهرمانانه جنگید تا به شهادت رسید.»

 
شهید رئیسی بهترین شکل تقوا را در اطاعت از رهبری فریاد کشید. همواره خود را سرباز رهبری می‌دانست، نه رقیب. خود را گزینه بدیل قدرت ندانست و تلاش کرد مدام پیروی از رهبری را به دیگران بیاموزد... (همسر شهید جمهور)

 بخشی از وصیت نامه شهید علی هاشمی:

و ای امّت مسلمان ... بدانید که این منافقان هرگاه قدرت به دستشان بیفتد، آن چنان با شما رفتار می‌کنند که مغولان با ایرانی‌ها کردند. به قول امام عزیزمان که می‌فرمایند: منافقین از کفار بدترند، به راستی چه سخن درستی است ؛ چون این منافقان هستندکه خون شهیدان ما را پایمال می‌کنند ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید علی تاج احمدی تبریزی:

شهادت: بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه زید

تکلیف شما امت، حضور همیشگى‏تان در صحنه است؛ صحنه‎ی مبارزه و پیکار، که شیاطین از این مى ‏ترسند و این بر شما حجت است. برادران و خواهران! این است پیام خون تمامى شهداى اسلام: ما رفتیم و به وظیفه‎ی خود عمل کردیم و با خون خود نهال اسلام را آبیارى کردیم و این شمایید که باید پاسدار دستاوردهاى این خون‎ها باشید و شمایید که باید با دشمنان اسلام تا آخرین قطره‎ی خون‎تان پیکار کنید ...

بخشی از وصیت‌نامه  قدرت الله فصیحی رامندی

بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه‌زید

اگر سعادتْ مرا یارى کرد و شهید شدم، دست هایم را مُشت کرده روى سینه‏ ام بگذارید تا دشمنان اسلام و انقلاب بدانند که همیشه آماده و از آنان بیزار هستم. چشم هایم را باز بگذارید تا بدانند که کورکورانه از دنیا نرفتم و پرچم خونین «لا اله الا الله» را روى سینه‏ ام بگذارید تا بدانند هدفم جز اسلامْ چیز دیگرى نبوده است. ...و امّا شما اى ملت مسلمان و اى حافظان انقلاب! مبادا لحظه‏ اى به خواب غفلت بروید، که وقتى چشم باز می کنیدْ کار از کار گذشته باشد؛ همان طورى که شهیدِ مظلومْ آیت الله بهشتى را نشناختیم و وقتى شناختیم که دیگر «بهشتى» یی در کار نبود.

بخشی از وصیت‌نامه  شهید ابوالفضل بختیاری

بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۶، در مریوان

برادران عزیزم! وقتی من شهید شدم، نگذارید اسلحه ی من بر زمین بیفتد. خواهران مهربانم! از شما هم تقاضا دارم که با حجاب بوده و به دستورات اسلام عمل کنید...

بخشی از وصیت‌نامه شهید قاسم نیک‌جو

شهادت: بیست و نهم فروردین ۱۳۶۳، در دشت آزادگان

برادران و خواهرانم! این چند جمله را به عنوان تذکُّر از برادر کوچک خودتان بپذیرید: همه در قبال انقلاب مسؤول هستیم؛ پس در مورد مسایل انقلاب بی تفاوت نباشید و خودتان را در مسیر انقلاب قرار دهید. همه ی شما و همه ی ما در قبال این شهدا -که برای خدا و یاری اسلام خون شان بر زمین ریخته شده است- مسؤول هستیم و باید هر کس به اندازه ی توانش خدمت کند که -ان شاء الله- خدمت می کنید. مسأله ی دیگر این که به مسایل عبادی و دینی خودتان توجه داشته باشید؛ به خصوص در انجام واجبات! خواهرانم! به جز خوبی و مهربانی از شما چیز دیگری ندیدم. سعی کنید در تربیت فرزندان تان دقت داشته باشید و از همان کودکی با مسایل دینی آشنای شان کنید؛ البته باید خودتان انجام دهید (که انجام می دهید) تا آن ها هم از شما یاد بگیرند. وقتی شما نماز اول وقت بخوانید، در ماه مبارک رمضان روزه دار باشید، در زندگی شما غیبت نباشد و حجاب تان را رعایت کنید، فرزند شما هم یاد می گیرد. خلاصه ی کلام اینکه شما در قبال انقلاب و فرزندان تان، مسؤول هستید. برادرانم! شما هم باید طوری فرزندان تان را تربیت کنید تا در آینده برای انقلاب و اسلام مفید باشند...

بخشی از وصیت‌نامه شهید محمد ابراهیم زارع پور

شهادت: بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر

همیشه دعاگوی پاسداران و رزمندگان اسلام باشید و از امام عزیز، تشکر کنید که ایران را از تاریکی بسوی نور هدایت کرد...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «حسن سقایی پورسکل»

شهادت: ششم خرداد 1365، در فاو

شهادت من یک پیروزی است و این پیروزی، پیروزی اسلام است. این پیروزی بر همه مبارک باد ...

گوش به حرف‌های منافقان ندهید، به رادیوهای بیگانه گوش نکنید و همواره به فرمان‌های امام امت گوش فرا دهید.

امیدوارم خداوند، پیروزی نهایی را هر چه زودتر نصیب اسلام و مسلمانان کند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «فضل الله عسکری بشکانی»

شهادت: 18 اردیبهشت 1361 با سمت تک تیرانداز در خرمشهر

از امام امت، خمینیِ بت‌شکن، تا آخرین قطره خونی که در رگ‌هایتان جاری است و تا زمانی که توان حرکت و دفاع در برابر کافران و ابرقدرت‌های جهان دارید، پشتیبانی کنید و پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا آسیبی به شما نرسد ...

پس از شهادتم، اگر دشمنی دیگر از نقطه‌ای دیگر شما را مورد حمله قرار داد، با قدرت در برابرش بایستید. هرگز تسلیم نشوید و از حسین (ع) درس بگیرید و ادامه‌دهندگان راه او باشید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «حسن اعمی برنطین»

شهادت: پانزدهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر

پیام من به ملت شهید پرور ایران این است که ای ملت، امام را تنها نگذارید و در جبهه و پشت جبهه، یاری‌گر این انقلاب باشید، تا ان‌شاءالله این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) متصل گردد.

پیام من به خانواده‌ام این است که روحیه انقلابی خود را حفظ کنند، در برابر شهادت من صبر و استقامت داشته باشند، مردم را هدایت کنند و برای مبارزه با آمریکا آماده باشند ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد بازماندگان قشمی»

شهادت: پانزدهم اردیبهشت 1361، در ام‌الرصاص

ارواح شهیدان، زمانی آرام خواهد گرفت که اسلام در ایران و سپس در سراسر جهان مستقر شود و امام مهدی (عج) پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درآورد. امیدوارم عزیزان و نزدیکانم آن روز را ببینند و از سربازان آن حضرت باشند ...
 

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «خلیل عجم قشمی»

شهادت: هفدهم اردیبهشت 1361، در تنگه چزابه

حال فرصتی پیش آمده تا به یاری خداوند متعال، به جبهه‌های حق علیه باطل بروم و از سربازان امام حسین (ع) باشم، زیرا سیدالشهدا نیز برای احیای دین مبین اسلام قیام کرد و ما هم به فرمان رهبر عزیزمان، امام خمینی، برای احیای دین اسلام قیام می‌کنیم...
 

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «علی مسلم‌زاده»

شهادت: بیست و چهارم اردیبهشت، 1362 در کرمانشاه

وصیتم به امت شهیدپرور این است که همیشه و در هر حال، خود را پیرو ولایت فقیه بدانید و از دستورات پیامبرگونه امام تبعیت کنید...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «مجید مقرّی»

شهادت: اول اردیبهشت ۱۳۶۷

از برادران هم سن و سال خودم این خواهش را دارم که درس خود با بخوانند و نگذارند که سودجویانى همچون منافقین در رتبه‌اى بالا راه یابند و ... به این انقلاب و به این امت زخم بزنند؛ و از شما برادران مى‌خواهم که سنگر مدرسه و مسجد و پایگاه‌های بسیج را خالى نگذارید و یک لحظه از خدا غافل نگردید...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید «محمد صادق‌راه بهمنی»

شهادت: چهارم اردیبهشت، 1365 در فاو

از خواهران و برادرانم می‌خواهم که وحدت و همبستگی خود را حفظ کنند و همیشه گوش‌ به‌ فرمان امام باشند و دستورات او را مو به مو اجرا کنند. از همسر و دخترانم می‌خواهم با حجاب و تقوای خود، اسلام عزیز را یاری دهند...

بخشی از وصیت‌نامه شهید «نورمراد رضایی»

شهادت: 24 اسفند 1363، در هورالعظیم

امیدوارم که راه مرا که راه حسین(ع) است ادامه دهید. برای من ناراحت نباشید که چون شهید زنده شما را به تبعیت از امام عزیز سفارش می کنم و مبادا در برابر شهادت من گریه کنید که دشمن شاد شود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید کریم ماهری

شهادت: یازدهم مرداد ۱۳۶۹، در بانه در هنگام درگیری با گروه‌های ضد انقلاب

نماز را احیا کنید زیرا بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت است و در راه خدا جهاد کنید بنابه فرمایشات پیشوایان دینمان، دشمنان دین و قرآن را بشناسید و آنها را نابود کنید ...

با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد. همیشه راضى به قضاى الهى باشید و همه رزمندگان کفر ستیز اسلام را دعا کنید. برای رفتگان قرآن بخوانید و هر پنچشنبه آن را به شهدا هدیه کنید. همیشه پشتیبان امام امت باشید، با یکدیگر مهربان باشید و همیشه وحدت کلمه را حفظ کنید. نگذارید اجانب بین شما رخنه کند و شیطان اهریمن شما را اغفال نماید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید محمود علی روشنی پور

شهادت: دهم بهمن 1360، در میمک

من آرزو دارم شهید نشوم تا هنگامی که دشمن را به لرزه بیندازم تا بفهمد که اسلام و آن هم اسلام راستین فقط در پیروی از خط امام خمینی میباشد و هنگامی که دشمنان اسلام دیدند که اسلام قویتر از آنست که آنان تصور می‌کردند هنگامی که ثابت کردیم ما پیروان خمینی فقط بندگان خداوندیم و دیگر در برابر هیچ قدرتی تسلیم نخواهیم شد آنگاه که دشمن یا نابود شود یا تسلیم، آن هنگام دیگر آرزویی ندارم غیر از لقاء الله [یعنی] شهادت ...

 
بخشی از وصیت‌نامه شهید «عباس روندی»

شهادت: دهم اسفند1364 در سلیمانیه

چند جمله نیز برای امت حزب الله و شهید پرور می‌نویسم امت حزب‌الله می‌دانید که الان تمام جهان بخصوص ابرقدرت‌های جهان علیه ما دسیسه می‌کنند و ما فقط خدا را داریم و بس امروز اسلام در خطر است و ما نباید دست روی دست بگذاریم و کاری انجام ندهیم. باید بیندیشیم که چرا جهان با ما دشمن است؟ پاسخ روشن است برای این که حرف ما حق است ما هیچ نیتی نداریم جز این که احکام خدا در روی زمین حاکم گردد و مگر غیر از این است که ما پیرو راه حسین (ع) هستیم، حسین(ع) چه می‌خواست جز این که فساد از بین برود و احکام خدا حاکم گردد؟
امت شهید پرور همیشه وحدت خود را حفظ کنید. رهبران ما همیشه در مورد وحدت به ما سفارش می کنند و خدا هم ما را به وحدت دعوت کرده است تا آنجایی که قرآن می فرماید به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید حمیدرضا زمانی مجد

شهادت: دوم مرداد 1367، در مریوان

در آخر سخنی با شما مردم دارم، می دانم که خود آگاهید اما سخن آخرم این است که بیشتر مدافع انقلاب باشید و از ارزشهای والای اسلامی و انسانی پیروی کنید تنها به خدا توکل کنید. مبادا امام را چون اهل کوفه که ابا عبدالله را بی یاور گذاشتند تنها گذارید و کلام آخر اینکه بر سختی ها و مشکلات فایق آیید که خدا یار محرومان خواهد بود ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید مهدی عصارزاده

شهادت: بیست و نهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، در شلمچه

امیدوارم در راه اسلام عزیز و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) ثابت قدم و استوار باشید و فرامین این سلاله پاک امامان را با دل و جان، سمعاً و طاعتاً بپذیرید ...
من خیلی خوشحالم از اینکه این سعادت بزرگ نصیبم شد تا با سربازان اسلام به جنگ کفار خارجی در جنوب و غرب و منافقین بدتر از کفار بروم و از کیان اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی دفاع نمایم ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید خداداد لطیفی

شهادت: 30 اسفند ماه 1366 در دشت ذهاب

از من به شما نصیحت که همه با هم دوست و مهربان باشید و نگذارید دشمن در شما رخنه کند و یا خدای نکرده برای شما سخن چینی کند ...

 

 حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای: «همه‌ی دوستان -‌و نیز همه‌ی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزه‌ مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما [شهید سلیمانی] تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.» ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید فتح‌الله گودینی

شهادت: 27 بهمن 1364 در سلیمانیه

در آخر وصیت می‌کنم دست از اولیا و اوصیای الهی برندارید و آنها را شفیع خود قرار دهید و پشتیبان این جنگ تا پیروزی نهایی باشید زیرا اگر خدای ناکرده در این جنگ شکست بخوریم اسلام شکست سختی را متحمل می شود ...

بخشی از وصیت‌نامه شهید غلامرضا گودینی

شهادت: 16 مرداد 1366 با سمت فرمانده گردان حنین در سردشت

از شما عزیزان تمنا دارم که گوشهایتان را تیز و چشم هایتان را باز نمایید و نگذارید از خط پر ارزش امام (ره) توسط مقدس نمایان، شاخه‌هایی جدا شود مواظب باشید و بدانید که منافق حیله‌گر است و می تواند از هر لباس و از هر نقابی استفاده کند. امت شهید پرور همیشه وحدت خود را حفظ کنید. رهبران ما همیشه در مورد وحدت به ما سفارش می‌کنند و خدا هم ما را به وحدت دعوت کرده است تا آنجایی که قرآن می‌فرماید به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ...

 بخشی از وصیت‌نامه شهید عبدالکریم گودینی

شهادت: هشتم اسفند 1364، در سلیمانیه

مواظب باشید که دشمنان اسلام چه در داخل و چه در خارج می‌خواهند به انقلاب ما ضربه بزنند و یکی از نمونه‌های آن جنگ تحمیلی بعثیان ... است. ای جوان‌ها شما می‌بایست این انقلاب را حفظ و حراست نمایید. فریب گروهک‌های منافق را نخورید. پدران و مادران عزیز فرزندانتان را با تربیت و اخلاق اسلامی آشنا کنید تا در دامن این گروه‌ها گرفتار نشوند ...

دانشجویان و دانش آموزان عزیز شما در انقلاب نقش مهمی داشتید، نگذارید افراد ناخلف در دانشگاهها و مدارس رخنه کنند و فرزندان این انقلاب را بفریبند. با هم مهربان باشید و بیشتر درباره ی اسلام مطالعه کنید ...

پدر و مادر گرامی هر وقت به یاد من افتادید و خواستید برای من گریه کنید به یاد آن روزی بیفتید که امام حسین (ع) شجاعانه همراه یاران وفادارش در صحرای داغ کربلا جنگید تا جان خود را فدای اسلام کرد و یاد آن روزی بیفتید که جوانان ما سینه سپر کرده و در مقابل توپ و تانک طاغوت زمان شاه خائن ایستادگی کردند.

آری به یاد آن روزی باشید که حضرت عباس مردانه و شجاعانه در راه اسلام و برای از بین بردن کفر با مشرکان زمان جنگید و هر دو دست نازنینش را فدای اسلام کرد. ای پدر و مادر به خون پاک امام حسین(ع) قسم یاد می کنم و به شما قول می دهم که ما پاسداران حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش بت شکن زمان امام خمینی ریشه ظلم و فساد را از بین خواهیم برد؛ البته اگر ما هم نباشیم، دیگر رزمندگان پرچم مقدس اسلام را در سرتاسر گیتی به اهتزاز درخواهند آورد. از شما ملت شهید پرور و ایثارگر می خواهم وحدت کلمه ای را که امام عزیزمان همیشه به آن سفارش می کنند از دست ندهید تا قانون اسلام به خوبی پیاده شود ...

مسجدها را که سنگری عظیم است پر و زنده نگه دارید و در دعای کمیل، نماز جمعه نماز وحدت و دعای توسل شرکت کنید قرآن را بیاموزید که اجر عظیمی خواهید برد به دیدار خانواده های شهدا بروید و از آنها دلجویی کنید که ثوابی بس بزرگ دارد به والدین خودتان احترام بگذارید تا خداوند از شما راضی شود ...

 

بخشی از وصیت‌نامه شهید رضا گودینی

شهادت: 23 فروردین 1362، در فکه

اما سفارش من به تمام دوستان و عزیزانم این است که پیام شهدا این است، امام را تنها نگذارید و از ولی فقیه اطاعت کنید. برادران برومند جنگ را فراموش نکنید که به قول امام حیثیت و شرف ما در گرو همین جنگ است...

برادران غیورم خدا می داند که ما هیچ آرزویی جز سلامتی امام و پیروزی رزمندگان اسلام نداریم و تمام آرزویمان را در دهانه مسلسلها خلاصه کرده ایم و بر سینه کافران فرود می آوریم و اما ای امام عزیز! اگر نتوانستم سرباز خوبی باشم و مسؤولیتم را خوب انجام بدهم شرمنده ام و امیدوارم که با ریختن خونم مسؤولیت سنگینم را که حاکی از خون هزاران شهید است، انجام بدهم ...
 

ویژه‌نامه الکترونیکی| امام در کلام شهدای استان هرمزگان

 بخشی از وصیت‌نامه شهید رسول گودینی

شهادت: 14 تیر 1360 در روستای قلعه شمشیر پاوه توســط نیروهای بعثی

اگر از امام فاصله بگیرید، بدانید که از قرآن و خدا دور شده‌اید. همواره روحانیت را اصل قرار دهید و پیرو راه آنان باشید ...

نقل قولی از شهید مدافع حرم لبنانی، شهید «محمد حسین جونی» در خصوص اهمیت حفظ توامان فعالیت فرهنگی و آمادگی نظامی ...

سبک زندگی شهید مدافع حرم شهید حامد جوانی ...

توصیه سردار شهید حسین همدانی درباره مواجهه با مواقع سختی و مشکلات ...

https://harimeharam.ir/category/14/1

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • بنده خدا بنده خدا
۲۰
ارديبهشت
۰۴

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ یَرِ‌ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

 تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵ - تفسیر نور:

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» کسانی که ربا می‌‌خورند، (در قیامت از قبرها) برنمی‌خیزند مگر همانند برخاستن کسی که بر اثر تماس شیطان، آشفته و دیوانه شده است. (نمی‌تواند تعادل خود را حفظ کند، گاهی زمین می‏‌خورد و گاهی برمی‌‏خیزد)

این (آسیب) بدان سبب است که گفتند: داد و ستد نیز مانند ربا است. در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است. پس هر کس که موعظه‌ای از پروردگارش به او رسید و (از رباخواری) خودداری کرد، آنچه در گذشته (از طریق ربا به دست آورده) مال اوست، و کار او به خدا واگذار می‌شود. امّا کسانی که (دوباره به رباخواری) بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه می‌مانند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵:

«الرِّبا»، در لغت به معنای زیادی و افزایش است.

در شریعت اسلام به معنای زیاده گرفتن در وام یا بیع است. مورد ربا، یا پول است یا جنس. گاهی پول را قرض می‌دهد و بیش از آنچه داده باز پس می‌گیرد، که این ربای در وام است و گاهی جنسی را می‌دهد و مقدار بیشتری از همان جنس را تحویل می‌گیرد، که این نیز در مواردی ربا می‌شود.

رباخوار، به کسی تشبیه شده که شیطان او را خبط کرده است. «خبط» به معنای افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حرکت است.

رباخوار در قیامت همچون دیوانگان محشور می‌شود، چرا که در دنیا روش او باعث به هم خوردن تعادل جامعه گردیده است.

ثروت‌پرستی، چشم عقلش را کور کرده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتی و کینه را بر می‌انگیزد که فقر و کینه سبب انفجار شده و اصل مالکیّت را نیز متزلزل می‏‌کند. برای این افراد، گویا ربا اصل و خرید و فروش فرع است، فلذا می‌‏گویند: بیع و معامله هم مثل رباست و تفاوتی ندارند.

انتقاد از رباخواری، ربا گرفتن و ربا دادن، از ابتدای اسلام مطرح بوده است. در سورۀ روم که در مکّه نازل شده است، می‌فرماید: «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ» «روم، ۳۹» یعنی آنچه به قصد ربا می‌دهید تا برای شما در اموال مردم بیفزاید، بدانید که نزدخداوند افزون نمی‌شود.

سپس در سورۀ آل عمران با فرمان «لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا» «آل عمران، ۱۳۰» از آن نهی گردیده و بیشترین انتقاد از رباخواری در همین آیات آمده است.

ضمناً آیۀ «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ» «نساء، ۱۶۱»، یادآور می‌شود که در مذهب یهود نیز «ربا» حرام بوده، همچنان‌که این حرمت در تورات ذکر شده است. «تورات، سِفر خروج، فصل ۲۳ جمله ۲۵ و سِفر لاویان، فصل ۲۵» آیات مربوط به ربا، به دنبال آیات انفاق آمد، تا دو جهت خیر و شر را که توسط مال و ثروت پدید می‌‏آید مطرح کند.

انفاق یعنی دادن بلاعوض و ربا یعنی گرفتن بلاعوض.

هر آثار خوبی که انفاق دارد، مقابلش آثار سویی است که ربا در جامعه پدید می‌آورد. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ» خداوند ثروت به دست آمده از ربا را نابود، ولی صدقات را افزایش می‌دهد.

تهدیدهایی که در قرآن برای اخذ ربا و پذیرش حاکمیّت طاغوت آمده، برای قتل، ظلم، شرب خمر، قمار و زنا نیامده است. «تفسیر المیزان، ذیل آیه»

حرمت ربا نزد تمام فرق اسلامی، قطعی و از گناهان کبیره است.

وقتی به امام صادق علیه‌السّلام خبر دادند که فلانی رباخوار است، فرمود: اگر قدرت می‌داشتم گردنش را می‌‏زدم. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۹»

همچنان‌که حضرت علی علیه‌السّلام وقتی با رباخواری مواجه شد، از او خواست توبه کند، وقتی توبه کرد او را رها نمود و به دنبال آن فرمود: رباخوار را باید از عمل خود توبه دهند، هم‌چنان که از شرک توبه می‌دهند.

از امام باقر علیه‌السّلام نقل شده است که فرمود: خبیث‌‏ترین درآمدها، رباخواری است. «کافی، ج ۵، ص ۱۴۷»

و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده‏‌اند: هر گاه خداوند ارادۀ هلاک قریه‌‏ای را داشته باشد، رباخواری در آن قریه ظاهر می‌شود. «کنز العمّال، ج ۴، ص ۱۰۴»

و خداوند، فرد رباخوار، وکیل، شاهد و کاتب ربا را لعنت نموده است. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۳۰»

در حدیث می‏‌خوانیم: رباخواران، در قیامت همچون دیوانگان محشور می‌‏شوند. «تفسیر در المنثور، ج ۲، ص ۱۰۲»

امام صادق علیه‌السّلام علّت تکرار آیات ربا را آماده‌سازی ثروتمندان برای کار خیر و صدقات می‏‌داند و می‌فرماید: چون از یک‌سو «ربا» حرام است و از طرف دیگر کنز و انباشتن ثروت به صورت راکد نیز حرام است، پس چاره‌‏ای برای ثروتمندان جز انفاق و یا کارهای تولیدی مفید باقی نمی‌‏ماند. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۳»

همچنان‌که دربارۀ علّت تحریم ربا گفته‌اند: رباخواری مانع جریان پول در مسیر تولید و کارهای عام‌المنفعه است و به جای تلاش و فکر و بازو، فقط از سود پول بهره‌گیری می‌‏شود، لذا ربا تحریم شده است.

از امام صادق علیه‌السّلام روایت شده است که فرمودند: «لو کان الربا حلالا لترک الناس التجارات» اگر ربا حلال بود، مردم کسب و کار را رها می‌‏کردند. «وسائل، ج ۱۲، ص ۴۲۴ و بحار، ج ۱۰۳، ص ۱۱۹»

و از امام رضا علیه‌السّلام نیز روایت شده است که فرمودند: اگر ربا شیوع پیدا کند راه قرض دادن بسته می‌شود. «الحیاه، ج ۴، ص ۳۳۴»

ضمناً چون احتمال در دام ربا افتادن در امور اقتصادی زیاد است، در حدیث می‌خوانیم: «من اتجر بغیر فقه فقد ارتطم فی الربا» هر کس بدون دانش و آگاهی از مسائل تجاری وارد تجارت شود، گرفتار ربا می‌‌شود. «نهج‌البلاغه، قصار ۴۴۷»
آثار ربا:

گرفتن پول اضافی، بدون انجام کاری مفید و یا مشارکت در تولید، نوعی ظلم و اجحاف است که موجب پیدایش دشمنی و قساوت می‌‏شود.

ربادهنده به جهت بدهی‌های تصاعدی، گاهی ورشکست و مجبور به قبول انواع ذلّت‌ها و اسارت‌‏ها می‏‌شود. «تفسیر مراغی، ذیل آیه»

ربا، تعادل جامعه را به هم زده و موجب تقسیم جامعه به دو قطب مستکبر و مستضعف می‌‏شود. «تفسیر المیزان»

با توجّه به این آثار تخریبی، نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در تمام ادیان آسمانی ربا تحریم شده است.

امّا برخی به بهانه‏‌هایی می‌خواهند ربا را توجیه کنند و به دنبال راه فرار هستند. کلاه شرعی ساختن، همانند حیلۀ یهود برای گرفتن ماهی در روز شنبه که در آیات قبل ماجرای آن بیان شد، نوعی بازی بیش نیست و قرآن از این‌گونه بازی‌‏ها انتقاد کرده است.

ربا، آثار تخریبی خود را دارد هر چند که جوامع انسانی آن را در سیستم اقتصادی خود پذیرفته باشند. علّت پیشرفت جوامع غربی، توجّه به علم و صنعت است، نه اینکه رباخواری موجب ترقّی آنها شده باشد.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۵:

۱. رباخواران، از تعادل روحی و روانی برخوردار نیستند و جامعه را نیز از تعادل اقتصادی خارج می‌سازند. «کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ»

۲. تشبیه بیع حلال به ربای حرام، نشانۀ عدم تعادل فکری آنان است. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ» «بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

۳. شیطان، قدرت تصرف بر درون انسان را دارد. «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ»

۴. توجیه گناه، راه را برای انجام گناه باز می‌‌کند. «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا»

۵. تا قبل از ابلاغ تکلیف، مسئولیّتی نیست. «فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»

۶. احکام الهی، در جهت پند و تربیت مردم است. «جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ»

۷. قانون امروز، شامل گذشته افراد نمی‏‌شود. «فَلَهُ ما سَلَفَ»

۸. از گناه ناآگاهان اغماض می‌شود، ولی از آگاهانِ مغرض و مُصرّ هرگز. «وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۲۷۶ - تفسیر نور:

«یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ» خداوند ربا را نابود می‌کند، ولی صدقات را افزایش می‌دهد و خداوند هیچ انسان ناسپاس و کافرِ گنهکاری را دوست نمی‌دارد.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۶:

کلمۀ «محق» به معنای نقصان تدریجی است و مُحاق به ماه گفته می‌شود که نورش در شب‌های آخر آن چنان کاهش یافته که دیده نمی‌‏شود. و در مقابل، «الرِّبا» به معنی رشد تدریجی است.

این آیه یادآور می‌شود که هر چند رباخوار به قصد انباشت ثروت، از دیگران ربا می‌گیرد، ولی خداوند برکت و آثار خوبی که باید ازدیاد مال داشته باشد از ربا می‌‏گیرد.

لازم نیست خود مال رَبَوی از بین برود؛ بلکه اهدافی که از افزایش ثروت در نظر است از بین می‌رود.

در نظام رَبَوی، سعادت، محبّت و امنیّت نیست و چه بسیار ثروتمندانی که از سرمایۀ خود، هیچ نوع راحتی و آرامش و یا محبوبیّتی به دست نمی‌‏آورند. ولی در نظامی که در آن انفاق، صدقه و قرض‌الحسنه رایج باشد، آن جامعه از برکات زیادی برخوردار است.

در آن نظام، فقرا مأیوس نبوده و اغنیا در فکر تکاثر نیستند. محرومان به فکر انتقام و سرقت، و اغنیا نگران حراست و حفاظت اموال خود نمی‌باشند و جامعه از یک تعادل نسبی همراه با الفت و رحمت و تفاهم و امنیّت برخوردار خواهد بود.

در تفسیر کبیر فخر رازی آمده است: وقتی رباخوار، عواطف و عدالت انسانی را در خود محو کند، خود و اموالش مورد نفرین فقرا قرار می‌گیرد و کینه و انتقام و توطئه سرقت هر لحظه او را تهدید می‌کند و این نمونه‌‏ای از آن نابودی است که در آیه مطرح شده است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۶:

۱. به رشد ظاهری ثروت خیره نشوید؛ نظام اقتصادی بر اساس ربا رو به نابودی است. «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»

۲. نابود کردن مال ربوی، از سنّت‌های الهی است. «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» فعل مضارع نشانۀ استمرار است.

۳. رواج صدقه و زکات، سبب رشد و استواری اقتصاد است. «یُرْبِی الصَّدَقاتِ»

۴. رباخوار، از رحمت و محبّت الهی محروم است. «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ»

۵. رباخوار، بسیار ناسپاس و گنهکار است. او با گرفتن ربا خود را ضامن مردم، زندگی خود را حرام، عباداتش را باطل، و حرص و طمع قساوت را بر خود حاکم می‌گرداند. «کَفَّارٍ أَثِیمٍ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷ - تفسیر نور:

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده‌‏اند و نماز برپا داشته و زکات پرداخته‌‏اند، پاداششان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷:

این آیه، برابر رباخواران که «کفّار اثیم» هستند، سیمای مؤمنان را ترسیم می‌کند که عمل صالح انجام داده و نماز را بر پای می‌‏دارند و زکات پرداخت می‌کنند. تا اشاره به این باشد که زمینۀ برچیده شدن ربا در جامعه، توجّه به ایمان و عمل صالح و احیای نماز و زکات است.
مردم ۴ گروه هستند:

۱. گروهی ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند که اینان «مؤمنانند»؛

۲. گروهی، نه ایمان آورده و نه کار شایسته انجام می‌دهند که اینان «کافرانند»؛

۳. گروهی ایمان دارند، ولی عمل صالح ندارند که اینان «فاسقانند»؛

۴. گروهی ایمان ندارند، ولی اظهار ایمان می‌کنند و در ظاهر کار نیک انجام می‌‏دهند که اینان «منافقانند».

اگر رباخواران از خدا و مردم بریده‌اند، امّا در مقابل، کسانی هستند که اهل ایمان و عمل صالح بوده و از طریق نماز، با خداوند مرتبط می‌‏باشند و با پرداخت زکات با مردم پیوند دارند.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۷:

۱. اسلام در کنار مسائل عبادی و فردی، به مسائل اقتصادی و مردمی نیز توجّه دارد. نماز و زکات در کنار هم مطرحند. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ»

۲. ذکر نماز و زکات بعد از عمل صالح، نشانۀ آن است که در میان کارهای شایسته حساب این دو جداست. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ»

۳. تشویق نیکوکاران به دنبال تهدید بدکاران، یک اصل تربیتی است. «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۴. هوشمند کسی است که در محاسبات، تنها به موجودی امروز که در دست دارد ننگرد، بلکه به آینده و ذخیره‏‌هایی که نزد خداوند است توجّه داشته باشد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۵. پروردگار، به مؤمنانی که اهل عمل صالح و نماز و زکاتند، نظر ویژه‌‏ای دارد. کلمۀ «رَبِّهِمْ» اشاره به لطف خاصّ اوست.

۶. وعده‌‏های الهی، انگیزۀ عمل صالح است. «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»

۷. امنیّت و آرامش واقعی، در سایۀ ایمان و عمل صالح و پیوند با خدا و مردم است. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

۸. عوامل آرامش، ایمان، عمل صالح، نماز و زکات است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُواالصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ» «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸ - تفسیر نور:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و آنچه را از (مطالبات) ربا باقی مانده است، رها کنید، اگر ایمان دارید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد و جامعه را از تعادل خارج و آشفته می‌‌کند «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ» و روشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است، نه زیاد شدن «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»

در این آیه نهی از ربا را صریحاً بیان می‌کند. «ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا»
شأن نزول - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

در تفاسیرِ مجمع‌البیان، المیزان و مراغی نقل شده است که وقتی آیۀ تحریم ربا نازل شد، برخی از صحابه همانند خالدبن‌ولید، عباس و عثمان، از مردم مقداری طلب از بابت ربا داشتند، آنها در مورد طلبکاری خود، از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله کسب تکلیف کردند و آیۀ فوق نازل شد.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بعد از نزول این آیه فرمود: عباس، عموی من نیز حقّ مطالبه ربا ندارد و قبل از همه، باید خویشان من دست از ربا بردارند.

همچنان‌که در طی خطبه‌‏ای فرمود: «و کل ربا فی الجاهلیه موضوع تحت قدمی هاتین و اول ربا اضع ربا العباس» تمام رباهای مقرّر در دورۀ جاهلیّت را زیر پای می‌‏اندازم و از همه پیشتر رباهایی که برای عباس است. «تفسیر فی ظلال القرآن»
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۸:

۱. رباخواری، از عادات زمان جاهلیّت بود که مسلمانان صدر اسلام نیز به آن آلوده بودند. «یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا» «ذَرُوا»

۲. تقوا، مرحله‌‏ای بالاتر از ایمان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»

۳. رباخوار، مالک بهره نمی‌‏شود و اسلام سود رَبَوی را به رسمیّت نمی‌‏شناسد. «ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا»

۴. لازمۀ ایمان و تقوا، صرف نظر کردن از مال حرام است. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹ - تفسیر نور:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» پس اگر چنین نکردید، (بدانید که) اعلان جنگ با خدا و رسولش داده‌‏اید و اگر توبه کنید، (اصل) سرمایه‏‌هایشما از آنِ خودتان است. (و در این صورت) نه ستم می‌‏کنید و نه بر شما ستم می‌‏شود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹:

در اسلام، نه اجازه ربا و بهره‏‌کشی و استثمار داده شده و نه اموال مردم یک جانبه مصادره می‌‏گردد. در بعضی نظام ‏ها، مالکیّت ملغی و تمام اموال را از صاحبانشان می‌‏گیرند و در برخی دیگر، استثمار و بهره‌کشی و ربا، به هر شکلی آزاد است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۷۹:

۱. رباخوار، محارب با خداست. او باید بداند که در این جنگ، در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند جبّار. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۲. رباخواری، گناه کبیره است؛ چون اعلام جنگ با خداوند است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۳. رباخوار، گمان نکند با مردم محروم طرف است؛ بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع می‏‌کند. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۴. چون رباخوار محارب با خداست، از وظایف حکومت اسلامی مبارزه با رباخوارای است. «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»

۵. برای محاربین با خدا نیز راه توبه باز است. «بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ» «وَ إِنْ تُبْتُمْ»

۶. رباخوار، تنها مالک اصل مال است؛ نه بهرۀ آن. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

۷. برای نجات محرومان، اصل مالکیّت مردم را نادیده نگیرید و مالکیّت خصوصی در اقتصاد اسلامی پذیرفته شده است. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ»

۸. سلطه‌پذیری و سلطه‌گری هر دو محکوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۹. انتقام ممنوع است. به رباخوار توبه‌کننده نیز نباید ظلم شود. «فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۱۰. به توبه‌کنندگان، نباید به خاطر خلاف‏کاری‌‏های پیشین ظلمی شود. سرزنش کسانی که قبلًا خلاف‏کار بوده‌اند ممنوع است. «فَإِنْ تُبْتُمْ» «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»

۱۱. استقرار عدالت اقتصادی، از وظایف حکومت اسلامی است. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰ - تفسیر نور:

«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و اگر (بدهکار) تنگ‏دست بود، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و (در صورتی که واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشید برای شما بهتر است، اگر (نتایج آن را) بدانید.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰:

هر چند در این آیه سفارش شده که به بدهکار مهلت داده شود، ولی نباید بدهکار از این موضوع سوء‌استفاده کند. لذا اگر بدون عذر در پرداخت بدهی خود تأخیر کند، گناهکار است.

در حدیث آمده است: برای کسانی که بدون عذر، بدهی خود را نمی‌پردازند، گناهِ دزد نوشته می‌‏شود.

همچنان‌که برای مهلت‌دهندگان، پاداشی چون پاداش شهیدان ثبت می‌‏شود. به هر روزی که به بدهکار مهلت داده شود، پاداش صدقۀ همان مبلغ، برای طلبکار ثبت می‌شود. «تفسیر برهان»

گذشت از بدهکار نادار، برای شما بهتر است، زیرا:

الف: شاید فردا برای خود شما نیز این صحنه پیش آید.

ب: مال فراموش می‌‏شود؛ ولی بخشیدن به نادار هرگز فراموش نمی‌‌‏شود.

ج: کسب رضایت دل محروم و رضای خالق، از کسب درآمد به مراتب بهتر است.

در احکام فقهی آمده است: زندانی کردن بدهکار معذور، ممنوع است و در مواردی که شخص بدهکار واقعاً مالی نداشته باشد که بدهی خود را پرداخت کند، وظیفۀ حکومت اسلامی است که بدهی او را بپردازد.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۰:

۱. اسلام، حامی مستضعفان است. «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ»

۲. نه تنها ربا نگیرید، بلکه در گرفتن رأس‌المال و اصل سرمایه نیز مدارا کنید. «فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ»

۳. اصل در زمان‌‏بندی برای بازپرداخت، توان بدهکار است. «فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ»

۴. اجبار بدهکاری که توانایی پرداخت دارد، مانعی ندارد. «إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ»

۵. بخشیدن بدهکار فقیر، صدقه است. «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ»

۶. نظام حقوقی و اقتصادی اسلام، با نظام اخلاقی آن پیوند دارد. گرچه بازپس‌‏گیری وام حق است، ولی مهلت دادن و بخشیدنِ بدهکار باید مراعات شود. «فَنَظِرَةٌ» «تَصَدَّقُوا»

۷. محدودیّت انسان و ثروت دوستی او نمی‌گذارد که انسان به حقیقت ارزش‌ها و کمالات پی ‏ببرد. «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱ - تفسیر نور:

«وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» و پروا کنید از روزی که در آن به پیشگاه خداوند بازگردانده می‌شوید و سپس هر کس (جزای) آنچه را کسب کرده، بدون کم و کاست داده می‌‏شود و به آنان ستمی نمی‌رود.
نکته‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

این آیه به منزلۀ جمع‌‏بندی و هشدار عمومی در پایان آیات ربا است.
آخرین آیه‌ای که بر پیامبر نازل شده است؟

سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

در تفاسیری همچون کشّاف، المیزان، مجمع‌البیان، کبیر فخر رازی و برهان آمده است که این آیه، آخرین آیه‌‏ای بوده که بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نازل شده، ولی به دستور پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در اینجا قرار گرفته است.
پیام‌های سورۀ بقره - آیۀ ۲۸۱:

۱. قیامت، روز مهمی است. تنوین کلمۀ «یَوْماً» اشاره به عظمت آن روز دارد.

۲. ربا گرفتن و رسیدن به دنیا، ساده و زودگذر است، آنچه ابدی و باقی است، قیامت است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً»

۳. تقوی و یاد قیامت، قوی‌‏ترین عامل برای دور شدن از ربا و سایر محرّمات است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ»

۴. ضامن اجرای نظام اقتصادی اسلام، ایمان و تقوای مردم است. «وَ اتَّقُوا یَوْماً»

۵. در معاملات این جهان، امکان کم و کاست هست، ولی در معامله با خداوند هیچ‌گونه کم و کاستی نیست. «تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ»

۶. ملاک جزا و پاداش، عمل است؛ نه آرزو. «ما کَسَبَتْ»

۷. نگران انفاق و ترک سود رباهایتان نباشید، از اعمال نیک شما اندکی کاسته نمی‌‏شود. «تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ» «لا یُظْلَمُونَ»

منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور ، ج ۱، ص ۴۴۲ - ۴۵۲.

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۱۵۸

هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ﴿۱۵۸﴾

۱۵۸ - آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند، یا خداوند (خودش ) به سوى آنها بیاید (چه انتظار محالى ؟!) یا پاره اى از آیات پروردگار (و نشانه هاى رستاخیز) اما آن روز که این آیات و نشانه ها تحقق پذیرد ایمان آوردن افرادى که قبلا ایمان نیاورده اند و یا عمل نیکى انجام نداده اند سودى به حالشان نخواهد داشت ، بگو (اکنون که شما چنین انتظارات غلطى دارید) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) مى کشیم !

Are they waiting for the angels or your Lord to come to them, or for some of the signs of your Lord? On the Day when some of the signs of your Lord come, no soul will be benefited by its belief had it not believed before or earned good in its belief. Say: 'Wait, we are waiting. ' (158)

تفسیر
انتظارات بیجا و محال!
در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم تا هیچگونه بهانه اى براى توجیه مخالفتهاى خود نداشته باشند.
این آیه مى گوید: اما این افراد لجوج به اندازه اى در کار خود سرسختند،
که این برنامه روشن نیز در آنها تاثیر نمى کند، گویا انتظار نابودى خویش ، یا از میان رفتن آخرین فرصت ، و یا انتظار امور محالى را مى کشند.
نخست مى گوید: آنها جز این انتظار ندارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند! (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة )
(یا اینکه پروردگارت به سراغ آنها بیاید و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (او یاءتى ربک )
در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مى کشند، نه اینکه آمدن خداوند یا مشاهده او امکانپذیر باشد، و این درست به آن مى ماند، که به شخص قاتل لجوجى که پس از ارائه مدارک کافى ، باز منکر جرم خود مى باشد، بگوئیم اگر اینهمه مدارک را قبول ندارى لابد انتظار دارى شخص مقتول زنده شود و در دادگاه حضور یابد و شهادت بدهد که تو او را کشته اى !
سپس مى گوید: (یا اینکه بعضى از آیات و نشانه هاى پروردگار که در آستانه رستاخیز و پایان جهان ، واقع مى شود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد، انجام گیرد) (او یاتى بعض آیات ربک ).
بنابراین تعبیر به (آیات ربک ) اگر چه به صورت کلى و سربسته ذکر شده اما مى تواند به قرینه جمله هاى بعد که تفسیر آن خواهد آمد، به معنى نشانه هاى رستاخیز بوده باشد، مانند زلزله هاى وحشتناک ، و بى فروغ شدن خورشید و ماه و ستارگان و امثال اینها.
و یا اینکه منظور از آن درخواستهاى نامعقولى بوده است که آنها از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند، از جمله اینکه مى گفتند ایمان نمى آوریم مگر اینکه سنگهاى آسمانى بر سر ما ببارد و یا بیابان خشک و سوزان حجاز پر از چشمه ها و نخلستانها شود!.
و به دنبال آن اضافه مى کند: (آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان آوردن افراد بى ایمان و آنها که عمل نیکى انجام نداده اند، پذیرفته نخواهد شد) و درهاى توبه به روى آنان بسته مى شود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام ، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مى گیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت (یوم یاءتى بعض ‍ آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا).
از آنچه گفتیم روشن شد که جمله (او کسبت فى ایمانها خیرا) به این معنى است که در آن روز نه تنها ایمان آوردن سودى نخواهد داشت ، بلکه آنها هم که ایمان آورده اند ولى عمل صالحى انجام نداده اند در آن روز انجام عمل صالح به حال آنها، نفعى ندارد، چه اینکه اوضاع و احوال طورى است که هر کسى بى اختیار دست از کارهاى خلاف بر مى دارد و به سوى عمل صالح اجبارا روى مى آورد.
در پایان آیه با لحنى تهدیدآمیز به این افراد لجوج مى گوید: (اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود) (قل انتظروا انا منتظرون ).
ایمان بدون عمل سودى ندارد.
از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است که راه نجات را در ایمان ، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفى مى کند.
ممکن است این سئوال پیش آید که آیا ایمان به تنهائى کافى نیست هر چند خالى از تمام اعمال نیک باشد؟
در پاسخ مى گوئیم درست است که افراد با ایمان ممکن است لغزشهائى داشته باشند و مرتکب گناهانى شوند و از گناهان خود نیز پشیمان گردند، و به اصلاح خویش پردازند، ولى کسى که هیچگونه عمل نیکى در تمام عمرش انجام نداده و فرصت کافى داشته است ، بلکه به عکس هر گونه گناه و زشتکارى از او سرزده ، بسیار بعید به نظر مى رسد که اهل نجات باشد و ایمان او به تنهائى مفید واقع شود، زیرا اصولا نمى توان باور کرد کسى ایمان به مکتبى داشته باشد ولى در تمام عمرش ، حتى یکبار، به برنامه هاى آن مکتب عمل نکند، بلکه به عکس همه دستورات آن را زیر پا بگذارد، این خود دلیل روشنى بر عدم ایمان او است ، و به این ترتیب ایمان باید حداقل با قسمتى از اعمال نیک همراه باشد، تا معلوم شود ایمانى وجود دارد.

****************

 نماز شب‌های قدر

دو رکعت ؛ در هر رکعت بعد از حمد، #هفت مرتبه #توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه :

« أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ » بگوید.

در روایت نبوى (صلى الله علیه و آله) است که از جاى خود برنخیزد تا حق تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد

مفاتیح الجنان

****************

بیان رحمت
بسیاری از مردم از برزخ خود بی خبرندواز بی خبری خود نیز غافل هستند و همین طور نسبت به عالم روحانی خودشان آگاهی ندارند، مگر کسانی که خداوند با دادن معرفت نفس ، به آنها منت نهاده است.شناخت عالم مثال از طریق معرفت نفس است، زیرا حقیقت نفس از عالم ارواح می باشد.در نتیجه کسی که حجاب ماده از روی روح ونفسش برداشته شود ودر عالم مثال نفس خود را از آن خالی ببیند، به آسانی می تواند به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است، منتقل شودوچنین شناختی همان است که در سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم آمده است، که می فرماید:((مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ))(( کسی که خود را بشناسد، پروردگار خود را می شناسد)).
کتاب المراقبات مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

امام خامنه ای در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران

پرهیز از دیپلماسی التماسی، لزوم تعاملات خردمندانه و انعطاف با حفظ اصول

۳۰ /اردیبهشت/ ۱۴۰۲

https://imamhussain.org/persian/31418

https://hawzah.net/fa/Article/View/107163

شهدای والامقام واقعه کربلا

یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

حجّاج بن مسروق‏ بن جُعف‏ بن سعد العشیره مذحجى جعفى‏

حجاج‌ بن‌ مسروق‌ بن جعف بن سعد العشیره مذحجی جعفی‌، از یاران امام حسین(ع) بود که در کربلا به شهادت رسید ...

شهید«حمیدرضا زمانی مجد» 15بهمن ماه 1348 در شهرســتان کنگاور به دنیا آمد. پدرش خداکرم و مادرش اختر نام داشــت. تا دوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان ســرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم مرداد 1367 در مریوان توســط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع است ...

بخشی از وصیت‌نامه:
زندگی مبارزه است باید با سختی جنگید اگر انسان در این راه، سستی و کاهلی کند و ننگ را بپذیرد فنا خواهد شد و اگر صبر و تلاش و کوشش به خرج دهد در ملکوت اعلی جای خواهد گرفت. وجدان بیدار انسان اجازه نمی‌دهد که ظالم زور بگوید و مظلوم اطاعت کند پس انسان مومن تا آخرین نفس مبارزه خواهد کرد تا این سیستم را براندازد و قسط و عدل را در جهان برقرار کند مگر نشنیده‌اید که حسین (ع) آموزگار بزرگ شهادت، با خون خود، آزادگی و مختار بودن و عاشق بودن و الهی بودن انسان را مهر کرد و به همه تاریخ درس داد و قلب تاریخ را فتح کرد و شمع تاریخ شد؛ سوخت و به بشریت روشنایی بخشید. حال باید چون شمع سوخت و شکافنده ظلمت و نور شد شاید ما هم به صف شهیدان خونین پیکر حسینی پیوستیم ...
سخن آخرم این است که بیشتر مدافع انقلاب باشید و از ارزش‌های والای اسلامی و انسانی پیروی کنید تنها به خدا توکل کنید. مبادا امام را چون اهل کوفه که اباعبدالله را بی‌یاور گذاشتند تنها گذارید و کلام آخر اینکه بر سختی‌ها و مشکلات فایق آیید که خدا یار محرومان خواهد بود ...

 

شهید «فرج‌الله صالحی»، دهم بهمن 1350 در روستای ســوهان از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش حبیب‌الله، کشــاورزی می‌کرد و مادرش منزلت نام داشــت. دانش‌آموز دوم متوســطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیســت و هفتم اردیبهشــت 1367، در شیخ‌محمد با اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند ...

بخشی از وصیت‌نامه:
هیچ‌وقـت امـام را تنهـا نگذاریـد و پشـتیبان سلحشـوران اسـلام باشـید ...

شهید «محمدرضا آقایوسفی»
هشتم اسفند ١٣٤٤، در شهرستان قم به دنیا آمد. از سوى بسیج عازم جبهه ها شد. دهم اسفند ١٣٦٢ در حالیکه به عنوان بى سیم چى در جزیره مجنون حضور داشت، در سالروز تولد ۱۸ سالگی اش بر اثر اصابت ترکش به گردن، به مقام شهادت نایل آمد. پیکرش در منطقه باقی ماند. سال ١٣٧٦ پیکرش تفحص شد و در تشییعی با شکوه در گلزار شهدای علی بن جعفر به خاک سپرده شد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
خواهرانم حجاب را، حجاب را، حجاب را فراموش نکنید. برادرانم تقوى را فراموش نکنید ...

شهید «جعفر پاینده»
شهریور 1342، در شهرستان قشم به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش شمری نام داشت. تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد ...

بخشی از وصیت‌نامه:
نکند روزی برسد که امام بی‌یار و یاور شود. همیشه گوش به فرمان امام باشید و او را دعا کنید ...
از خدا غافل نشوید، نماز خود را به موقع بخوانید، روزه بگیرید و در اجتماعات مذهبی شرکت کنید و به هر طریقی شده نگذارید که خون شهیدان و این انقلاب به هدر برود. شما هستید که باید آینده ایران را بسازید، شما هستید که باید پیام خون این شهیدان را به جهان برسانید، و مظلومیت این انقلاب را به جهان برسانید ...

شهید محسن غفاری
مرداد ماه سال ۱۳۴۴ متولد شد. دروس حوزوی را در مدرسه حجتیه قم می‌خواند. با آغاز انقلاب فعالیت‌های گسترده داشت. آنقدر که دیگر در خانه پیدایش نمی‌شد. دستگیر و شکنجه شد. اما از هدف دست نکشید. بعد از پیروزی انقلاب مدتی علیه منافقان فعالیت داشت و سپس از طریق بسیج عازم جبهه شد و بعد از سه مرحله اعزام اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس، آزادسازی خرمشهر، به شهادت رسید ...

بخشی از وصیت‌نامه:

برادران و خواهران سفارش مى‌کنم، اگر می‌خواهید پیروز و موفق باشید، راه شهدا را که همان راه امام است، ادامه دهید ...

شهید «ایوب نقی‌لو»
چهاردهم دی 1344 ، در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، در دانشگاه کارگری می کرد و مادرش سلاطین نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. هفدهم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در امامزاده محمد(ع) زادگاهش به خاک سپردند ...

بخشی از وصیت‌نامه:

ما با دادن شهید مسئولیتمان زیاد مى‌شود شما اگر مسلمان نیستید لااقل آزاده مرد باشید نگذارید که استعمارمان کنند به فکر این باشید که خون این شهیدان پایمال نشود ما باید ادامه دهنده راه آنها باشیم ...

شهید حبیب‌الله رضایی قزوینی‌ها
پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش غلامحسین، در و پنجره‌ فروش بود و مادرش عاتقه قزوینی‌مقدم(فوت ۲۷ مهرماه ۱۳۹۸. همزمان با اربعین امام حسین(ع)) نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه بر اثر اصابت ترکش و قطع سر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است ...

بخشی از وصیت‌نامه:
ما اکنون در موقعیتى از تاریخ قرار گرفته‏ ایم که تمام مسلمین جهان، چشم امیدشان به ماست و در واقع آن ها رهروان راه ما هستند...
از خواهرانم مى‏ خواهم چون زینب(س) پیام خونین من و تمامى شهدا را به جامعه انتقال دهند...
پیامى کوتاه براى دوستانم و امت حزب‌الله؛ عزیزان من! اگر اکنون در موقعیتى واقع شده‌‏اید که مى‌بینید اسلام به وجودتان احتیاج دارد؛ پس چنان چه کوچکترین کوتاهى از خود نشان دهید، بدانید که خیانت به خون شهدا کرده ‏اید. پیام من به امت حزب الله این است: نکند روزى بیاید که امام‌مان یاورى نداشته باشد. به والله اگر -خداى ناکرده- امام را تنها بگذارید و یاریش نکنید، در روز محشر جلوى یکایک شما را خواهند گرفت؛ پس مواظب باشید این فرزند حقیقى حسین(ع) بی‌یاور نماند ...

شهید شکرعلی الهیاری
شانزدهم اردیبهشت ۱۳۲۱، در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش رستمعلی (فوت۱۳۶۲)، کشاورز بود و مادرش صدف نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر بود. سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب پنج پسر و چهار دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

بخشی از وصیت‌نامه:
به همگى وصیت مى‏‌کنم: نماز را به وقت بخوانید؛ چون رسول اکرم(ص) فرمودند: «نماز، ستون دین است.» ... و اى ملت ایران! قدر این انقلاب و این رهبر عزیز، این موساى زمان و ابراهیم بت‏ شکن دوران را -که بحمدالله براى زنده نگه داشتن اسلام بت‏‌ها را شکست- بدانید و هر چه در توان دارید -چه جانى و چه مالى- به جبهه‌ها کمک کنید تا -ان شاء الله- این بت صدامى هم شکسته شود. باشد تا -ان شاء الله- بعد از صدام، با اسراییل بجنگیم تا دشمن جهان اسلام را نابود کنیم. به امید پیروزى هرچه سریع‌تر رزمندگان اسلام و نابودى کفر جهانى ...

شهید محمود لشگری
نهم مرداد ۱۳۴۴، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش لطف‌الله(فوت۱۳۶۰) قهوه‌چی بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان به خاک سپرده شد …

بخشی از وصیت‌نامه:
ای مسلمانان جهان! از شما می‌خواهم یاور امام باشید که اوست نایب منجی عالم بشریت. ای خانواده‌ی عزیزم! وصیت می‌کنم حامی اسلام و دین خدا باشید، که -خدای ناکرده- خونی که شهدا برای اسلام دادند، به هدر نرود. ای خواهران و مادران! تقاضا دارم حجاب اسلامی را حفظ نمایید؛ جهاد شما، حجاب شماست! از تمام دوستان و آشنایان تقاضا دارم: پشتیبان ولایت فقیه باشید؛ تا -بنا به فرموده ی امام- آسیبی به شما نرسد ...

https://harimeharam.ir/category/14/1

گزیده‌ای از وصیت‌نامه عارفانه شهید مدافع حرم «رسول خلیلی»

https://harimeharam.ir/category/14/1

دست‌نوشته ای از شهید مدافع حرم لبنانی، «محمد علی حسین عواضه» خطاب به امام زمان (عج)

https://harimeharam.ir/category/14/1

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم «حامد کوچک‌زاده»:

«دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان، در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست. حرکتی کنید. امروز دشمن در خصوصی‌ترین لحظات ما و به خصوصی‌ترین مکان‌های ما نفوذ کرده و بنیان خانواده که یکی از ارکان مهم جامعه می‌باشد را از هم پاشیده و چگونه است که ما نسبت به این مسائل بی‌تفاوتیم...»

شهید سید حسن نصرالله:
ما در حال جنگ در نبردی بزرگ هستیم و آمریکا و اسرائیل می‌خواهند خیمه‌گاه ما را محاصره کنند. امروز فرمانده خیمه‌گاه ما امام خامنه‌ای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا می‌خواهد آن را محاصره کند ...
به ترامپ و نتانیاهو می‌گوییم که ما قومی هستیم که نه محاصره، نه تحریم، نه فقر و نه گرسنگی به اراده ما خللی وارد نمی‌کند. در برابر آمریکا و اسرائیل به امام خامنه‌ای، می‌گوییم که ای فرزند حسین (ع)، ما تو را تنها نمی‌گذاریم ...

شهید حاج قاسم سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص) ...
برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه‌ی رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب می‌بیند ...
از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّ‌فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید ...

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی:

https://raisi.ir/

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۵:۴۴
  • بنده خدا بنده خدا
۲۲
فروردين
۰۴

In the Name of Allah, the Merciful, the Most Merciful

We have written in the Psalms, after the Remembrance: 'The righteous among My worshipers shall inherit the earth

Sura 21: AL-ANBIYA (THE PROPHETS) - Juz' 17 - Translation Qarib

Quran

**************

Note: All content is free to use

Why did Imam Hussain (pbuh) rise up? Did Imam Hussain (pbuh) rise up only for opposing a corrupt ruler like Yazid? Which were the true dimensions of Imam Hussain's movement?

Imam Khamenei:

Imam Hussain's (pbuh) movement is, indeed, perceivable via two perspectives—both of which are acceptable. Nonetheless, when put together, the two views show the extensive dimensions of this movement. One perspective involves the appearance of Imam Hussain’s action, which is a movement against a corrupt, deviated, suppressive and oppressive regime: Yazid’s Regime. But, at the heart of his action, there is a more important movement that the second perspective will lead to the move against ignorance and humiliation of mankind. In fact, even though Imam Hussain (pbuh) fights against Yazid, his extensive historical fight is not against the short-living and insignificant Yazid. Rather, his main fight is against mankind’s ignorance, abasement, deviation and humiliation. Indeed, Imam Hussain (pbuh) fights against such vices.

January 16, 1994

Imam Khamenei:

An ideal government was formed by Islam. If we want to summarize the story of Imam Hussain (pbuh) in a few lines, we can say: humanity suffers from ignorance, oppression and discrimination. The big rulings of the world, the empires of the Caesars and Kisras of the time—either in ancient Persia or the Roman Empire—were regimes of extravagance, non-democratic establishments, ruling through illogical coercion, ignorance and corruption. Smaller establishments--like those in the Arabian Peninsula-- were even worse than them; overall, ignorance reigned over the world. Meanwhile, the light of Islam managed to enlighten, first, the Arabian Peninsula, and then gradually grow to encompass all the world, by the Messenger of God, via Divine assistance, as well as massive and strenuous popular resistance. At the time the Prophet dies, this government was a stable establishment that could be a model for all humans throughout history. Had that establishment continued in the same direction, the history would undoubtedly change. That is, what is supposed to happen centuries later-- at the time of Imam Mahdi’s (pbuh) reappearance in the current situation—would have happened at that time. A world replete with justice, purity, truthfulness, and kindness is the world of the era of Imam Mahdi (pbuh); it is the time when the authentic life of humanity begins. The Authentic life of mankind in this world begins after the reappearance of the Imam of the Time (may God hasten his return), and humanity will achieve great development then. Thus, had the persistence of Prophet Muhammad’s establishment been made possible, and had it been formed during the early years, the history of mankind would have changed, and the final destiny of human life would have unfolded much earlier. However, this was not realized for various reasons ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

A world replete with justice, purity, truthfulness, and kindness is the world of the era of Imam Mahdi (pbuh); it is the time when the authentic life of humanity begins. The Authentic life of mankind in this world begins after the reappearance of the Imam of the Time (may God hasten his return), and humanity will achieve great development then ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

The main feature of Prophet Muhammad’s establishment was that instead of relying on oppression, it relied on justice. Instead of relying on paganism and division of human thought, it relied on monotheism and focused on worshipping God. Instead of ignorance, it relied on knowledge and wisdom. Instead of promoting revengeful behavior among the people, it relied on kindness, compassion, the establishment of friendly relations, and tolerance: a neat government both in apparent aspects and innermost aspects. One who grows under such a government becomes pious, chaste, knowledgeable, insightful, active, enthusiastic, dynamic, and moves on the path toward perfection. Fifty years after [the passing away of the prophet], everything changed. The name of Islam remained; the word ‘Islam’ persisted; however, in reality, true Islam was no longer practiced. Instead of the government of justice, a government of oppression was established again. Instead of fraternity and equality, discrimination, division and separation reigned. Instead of wisdom, ignorance ruled. During this period of fifty years, as we move on, we can find hundreds of examples of such cases; researchers are recommended to elaborate on them for the young and investigative minds.

Imamate was transformed into the kingdom! The essence of Imamate is contradictory to the essence of the kingdom. These two are contradictory. Imamate is moral and spiritual leadership and compassionate and belief-related bonds with the people. Whereas, a kingdom is ruling via coercion, power and deluding, without any spiritual, compassion and belief-related bonds. The two are binary opposites. Imamate is a movement among the ummah, for the ummah and in favor of rightfulness. A kingdom is an authoritarian dominance against the interests of the people, only serving particular classes of society, to fulfill the ruling group’s hoarding wealth and pleasing lust. What we see at the time of Imam Hussain’s uprising is the second case, not the first one. That is, Yazid who was in power then, had no relations with the people; he had no knowledge, no piety, no chastity, no experience of jihad for the cause of God, and no belief in Islamic spirituality; his behavior was not a behavior of a believer in Islam, his words were not the words of a wise man. He was in no way similar to Prophet Muhammad (pbuh). In this situation, an opportunity arose for a person like Imam Hussain (pbuh) -- the Imam who was apt for succeeding the Prophet (pbuh)--and he rose up.

Looking at the surface of the events, this uprising was against the corrupt and unpopular regime of Yazid. However, beneath the surface, it is an uprising for the sake of Islamic values, understanding, faith, and dignity. It is for the people to be set free from corruption, subordination, lowliness, and ignorance. It was for this reason that when Imam Hussain (pbuh) left Medina, in a message to his brother Muhammad Ibn Hanafiah, and in reality a message to the history, he wrote: I am not rising out of selfishness, or lust for power, nor to cause mayhem or pain. I rise looking for the correction in my grandfather's ummah. I see that things have changed in the society that the prophet left. It is going towards the wrong direction, towards corruption. It is against the direction coveted by Islam and the prophet had preached. I rise to fight against these [vices].

Imam Hussain’s fight had two dimensions and can have two different fallouts. Nonetheless, both outcomes are good. One result was that Imam Hussain (pbuh) could defeat Yazid’s government and take power away from those who oppressed the people, and devastated the fate of the people, so he could arrange things in an appropriate way. If this had happened, the route of history would have revolved. Another dimension was that, if Imam Hussain (pbuh) could not, for whatever reason, achieve political and military victory, then he would—not by words, but rather by blood, by resisting oppression, by a language that history will never forget—make his narrative flow like a perpetual and non-interruptible stream in history; this is what Imam Hussain (pbuh) did.

Of course, for those who claimed to be believers, if they had acted differently than what they did to Imam Hussain (pbuh), the first case would have happened and Imam Hussain (pbuh) could have reformed the world and the hereafter at that time! But the people did not cooperate. The discussion about why and how the people did not act appropriately, is a very long and exhausting discussion, which I elaborated to some extent some years ago under the title “the common people and the elite”-- it included who failed to act properly, who was responsible for this behavior, how they behaved, and in which areas-- I am not going to mention this discussion now.

So, as a result of some people’s carelessness, the first goal was not achieved; but the second goal was accomplished. This is something that no power can take away from Imam Hussain (pbuh). The power of going to the battlefield of martyrdom; sacrificing oneself and loved ones, the grand sacrifice that is so great that no matter how big the enemy is, it will appear small and unimportant before it. This bright sun will continue to emanate more light in the Muslim world day after day till his light encompasses the whole humanity.

January 16, 1994

Imam Khamenei:

Today, Imam Hussain (pbuh) is known to the world more than he was five centuries, or ten centuries ago. Today the situation is such that when impartial intellectuals learn about the history of Islam, and the story of Imam Hussain (pbuh), they feel humble. Even for those who do not know anything about Islam, yet recognize the notions of freedom, justice, dignity, elevation, and lofty human values, Imam Hussain (pbuh) is an invaluable role model in seeking liberty and justice, in rising up against vices and evils as well as in fighting ignorance and humiliation of mankind ...

April 14, 2000

Imam Khamenei:

Today, wherever humanity has undergone some defeat, either political, military or economic, the roots of it can be traced to ignorance or abasement. That is, either they do not have the knowledge and necessary understanding, or they understand but have sold themselves cheap. They have bought into abasement and have submitted to viciousness. Imam Sajjad (pbuh) and Imam Ali (pbuh) have been narrated to have said: “Oh! Man, if your essence and existence is to be sold, it has only one price, which is the divine heaven. If you sell it to anything cheaper than heaven, you are at loss.” Even if you are offered the whole world in exchange for accepting abasement and viciousness, it is not fitting. All those who in different places around the world have surrendered to coercion and money of the wealthy and powerful, and have accepted this abasement, --whatever position they are in scholar, politician, political or social activist or intellectual-- they have failed to know their value and have sold themselves cheap. Many politicians of the world have sold themselves.

Dignity is not simply represented by holding high positions like a king or a boss. Sometimes a person is sitting on a throne, bullying a thousand people boastfully. Meanwhile, he is under the coercion of another power or center. He might be a captive of his own desires and lust; but today's political captives will not reach the latter, because they are captives of major powers.

April 14, 2000

Imam Khamenei:

The prophets save humans; so, in the Quran, one important purpose of prophethood is said to be establishing justice. “We sent Our Messengers with clear evidence (to support their truthfulness), and sent with them the Book and the Balance so that people would maintain justice {Quran; 57:25}.” In fact, the divine books and the prophets were sent in order for justice to be established in societies; that is, to remove the symbols of oppression, coercion, and corruption. The movement of Imam Hussain (pbuh) was a movement of such nature. He said: “I rose up to reform the Muslim community of my grandfather [Prophet Muhammad (pbuh)].” (Bihar Al-Anvar: V.44, P. 329) He also said: “Whoever observes a ruler legalize what God has made unlawful, violating the covenant of God, opposing the Sunnah of the Messenger of God, and treating the creatures of God sinfully and oppressively; he who does not oppose him with his speech and action, God has a right to bring him to the same fate as that of the tyrant.” (Bihar al-Anwar, v. 44, p. 381) That is if a person sees where corruption and oppression emerge from, yet they do not do anything to oppose the source of corruption and oppression, for God the Exalted, they have the same fate as the corrupt oppressor. He said that he did not rise up for the cause of wickedness, amusement, corruption or oppression. The people of Iraq invited Imam Hussain (pbuh) to rule over them, and Imam Hussain (pbuh) answered their request. So, it is not that Imam Hussain (pbuh) did not think of creating a government; he was indeed thinking of overturning tyrannical powers; either by taking the government away from them or by martyrdom ...

Imam Khamenei:

Imam Hussain (pbuh) knew what would his silence, his endorsement and his indifference would do to Islam if he did not take any action. When a power takes all the capacities of a community or some communities under control, and acts tyrannically, if the men of truth do not oppose him, refuting his actions, they have actually endorsed his actions. That is, oppression is endorsed by the men of truth, without them really wanting it. This was a sin committed by the elites from among the Bani-Hashem, and the children of the prominent figures of the early years of Islam. Imam Hussain, however, would not tolerate it, and hence he rose up. It is narrated that after Imam Sajjad (pbuh) returned to Medina from Karbala-- maybe ten or eleven months passed between the time this caravan left Medina and returned-- a person visited him and said: "Oh! Son of the Messenger of Allah, you see, you went and what happened?” He was right; the caravan had left while Imam Hussain (pbuh), the bright sun of Ahlulbait, so much loved by the Messenger of Allah, was among them, leading them. The daughter of Imam Ali (pbuh) had left while she was dignified and honored. The children of Imam Ali (pbuh) --Abbas and others-- the children of Imam Hassan (pbuh), prominent and talented youth of Bani Hashem had all left with this caravan. But the caravan returned with only one man -- Imam Sajjad (pbuh), with the women gone through sufferings of captivity and the loss of their loved ones. Imam Hussain (pbuh), Ali Akbar (pbuh), and even the baby were now gone. Imam Sajjad (pbuh) answered that man, stating: "Imagine what would have happened if we had not gone."

Yes! If they had not gone, their bodies might have survived, but the truth would have died. The soul would have died out. Consciences would have been shattered. Logic and reason would have been condemned throughout history, and even the name of Islam would not have remained ...

March 18, 2002

*****************

Why did Imam Hussain (pbuh) take his family to Karbala? Why didn't he refuse to fight with several thousand-fighter army of Yazid, in spite of having only 72 people in his army? Why didn't he try other methods?



Imam Hussain (pbuh) brought his dear ones to the desert of Karbala in order to clarify the truth. He knew what was going to happen, yet he brought Zeinab, his wives, his children, and his brothers with him. Like the day of Mubahila, it was again a matter of clarifying the truth and promoting Islam in the real sense of the word. That shows the importance of promoting Islam. "If someone comes across a ruthless sultan who mixes up halal with haraam and breaks his promise to God, they deserve living with the sultan in the hereafter." That is to say, when someone sees such a person, they should clarify the truth through their words and actions just as Imam Hussain (pbuh) did - and he paid the price for it. Imam Hussain brought his dear ones and his wives and children to Karbala in order to clarify the truth.

Dec 13, 2009

 

Imam Khamenei:

One can clearly notice in his lifestyle all the methods that could have been used by a descendant of the Holy Prophet (pbuh) to preserve the great legacy of Islam which has been passed down by the Holy Prophet (pbuh) and his father as well as their genuine followers. We can clearly see everything in the lifestyle of the Lord of the Martyrs (pbuh) - everything ranging from clarification to forewarning, to promotion of Islam, to provoking the conscience of prominent figures of his time during a sermon in Mina. All these things are tangible in the lifestyle of the Lord of the Martyrs (pbuh). Later on, he stood up against a great deviation and laid down his life. Imam Hussain (pbuh) was aware of the consequences of his movement. He was an infallible Imam. Infallible Imams' extensive knowledge and insight are beyond our heads. Imam Hussain (pbuh) revolted to set a role model and he refused to surrender. He asked people to help him and when a group of people from Kufa expressed their willingness to accompany him on this path, Imam Hussain (pbuh) accepted their offer and moved towards Kufa and he did not give up in the middle of the way. Imam Hussain (pbuh) stood up against the deviated current of his time, which was extremely dangerous. And this became a lesson and Imam Hussain (pbuh) himself makes the same point. That is to say, he backed up his action with the order of Islam. He said that his duty was what he was doing. He said that he had to express his opposition, no matter what the consequences were. He said, "It is good if my destiny is a victory and if my destiny is martyrdom, so much the better." This was how Imam Hussain (pbuh) acted.

This was a perfect instance of self-sacrifice and it safeguarded Islam. This move preserved Islam. This move institutionalized values in society. If Imam Hussain (pbuh) had not accepted this danger, if he had not made a move, if he had not taken action, if his blood had not been shed, if those great tragedies had not happened to the shrine of the Holy Prophet (pbuh), to Imam Ali's (pbuh) daughter and to the Holy Prophet's (pbuh) descendants, this event would not have gone down in history. The event that could have prevented that great deviation had to shock people and history as much as the deviation did. This shows Imam Hussain's (pbuh) self-sacrifice.

Of course, this is easier said than done. What Imam Hussain (pbuh) did was an extraordinary feat. That is to say, the dimensions of his action are far more than what we estimate. We usually ignore aspects and details. Once I spoke about Imam Hussain's (pbuh) patience. His patience was not limited to enduring thirst or seeing his companions being killed. These things are relatively easy to tolerate. The kind of patience that is difficult to practice is to listen to influential, aware and respectable people who keep creating doubts and telling you that what you are doing is dangerous and wrong. Who did those things? People like Abdullah Ja'far, Abdullah Zubair and Abdullah Abbas. These prominent figures of that time were constantly telling Imam Hussain (pbuh) not to do what he was doing. If it were somebody else, somebody who did not have that determination and stable character, he would have thought, "Well, I did my duty. These people are talking like this and the world is acting like that, so I should just say what I am supposed to say and do nothing else." A person who decides to stand up against such statements, such temptations, such doubts and such efforts to bend sharia and is not dissuaded from continuing his path - such a person is the one who can give rise to such a great transformation. In this regard, our magnanimous Imam (r.a.) was similar to the Lord of the Martyrs. I explained this in another meeting and I do not want to go into the details now. This was how Imam Hussain (pbuh) acted as a guardian.

Jul 4, 2011

Imam Khamenei:

Zeinab al-Kubra (pbuh) is a prominent role model in history and shows the significance of a woman's presence in one of the most important events in human history. Blood gained a victory over the sword on the day of Ashura, and Zeinab al-Kubra (pbuh) was the cause of that victory. This was because the forces of righteousness were apparently defeated in a military fight in Karbala, but Zeinab al-Kubra's (pbuh) behavior was the factor that turned this apparent defeat into a permanent and decisive victory. That victory was due to the role she played after the day of Ashura. That is a very important point. The event proved that women are not on the periphery of history. It proved that women can have a central role in important historical events. This has been pointed out in several places in the Holy Quran as well. But Zeinab al-Kubra (pbuh) is a recent example and does not belong to ancient times. The story of her life is a tangible event. She played a brilliant role, making the enemies - who had apparently won the battle and slain all their opponents - feel humiliated in their own base. She branded them with permanent disgrace and turned their victory into a defeat. That was what Zeinab al-Kubra (pbuh) did. She proved that it is possible to turn feminine morality and modesty into glory and a great jihad …
Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

https://english.khamenei.ir/news/5942/Who-is-Imam-Hussain-Why-did-he-launch-an-uprisingThe greatness of Zeinab al-Kubra's (pbuh) movement is reflected in what is left of her sermons. Her unforgettable sermon in Kufa's marketplace was not just an ordinary speech. It was not just the personal opinion of an important figure. Her sermon was a great and beautifully-worded analysis of the Islamic community's situation at that time. The sermon included the most profound Islamic concepts. See how strong her character was. Her brother - her Imam and leader - had been martyred in a desert just two days before. Her dear ones, her children, and many other people had been martyred. She and tens of other women and children were taken captive on the same day. They were paraded in different places. Some of the people who were watching them were cheerful and some were shedding tears. Zeinab (pbuh) suddenly started her great mission in that critical situation. She spoke like her father did when he was delivering a sermon to his people during his rule. She spoke with the same tone. She spoke using the same kind of words Imam Ali (pbuh) would use. She was equally eloquent and precise, and her words were equally profound. "O plotters and pretenders, maybe you yourselves were starting to believe that you were following Islam and the Holy Prophet's household, but you failed miserably in the test. You proved to be blind in the fitna. Do you pledge allegiance while you are planning a conspiracy? You can do nothing but engage in shifting allegiance, hypocrisy, flattery, self-humiliation, and empty talk. Your actions were different from your words. You became arrogant and wrongly thought that you were pious. You thought you were still revolutionary. You thought you were still the followers of the Commander of the Faithful. But the truth was something else. You were not able to deal with the fitna. You were not able to save yourselves. You ruined everything you had done before. Because of your lack of insight, your lack of knowledge of the situation, and your inability to distinguish right from wrong, you ruined everything you had built. You look faithful and you keep making revolutionary claims, but deep down you are empty and weak." Zeinab al-Kubra (pbuh) presented a deep analysis of her society's pathologies ...

Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

Zeinab al-Kubra (pbuh) presented a deep analysis of her society's pathologies.

She spoke firmly and eloquently in that difficult situation. It was not the case that she had an audience sitting in front of her and listening in silence. She was not speaking the way an orator would speak to his audience. She was surrounded by the enemies, holding spears in their hands. There were also some ordinary people there - the same people who gave up Moslem to Ibn Ziad, the same people who wrote letters to Imam Hussain and then broke their allegiance to him, the same people who hid in their homes exactly when they were supposed to stand up to Ibn Ziad. Among the people there were also some individuals who were not courageous enough to do what they should have done, and they were watching Imam Ali's daughter in tears on that day. Zeinab al-Kubra (pbuh) was faced with this motley and unreliable crowd, yet she spoke in a firm manner. She was an exemplary woman in history. Such women cannot be considered weak. This faithful feminine nature may reveal itself in difficult conditions. She is a role model for all great men and women in the world. She presented a deep analysis of the problems facing the revolution started by the Holy Prophet (pbuh) and Imam Ali (pbuh). She said, "You could not distinguish between right and wrong in the fitna. You were unable to fulfill your duty. As a result, they severed the head of the Holy Prophet's (pbuh) grandson and put it on a spear." We can understand the greatness of her character when we consider such things.

Apr 21, 2010

Imam Khamenei:

Zeinab (pbuh) played an unparalleled role on the way to Karbala with Imam Hussain (pbuh), on the day of Ashura with all those hardships, and after Imam Hussain (pbuh) had been martyred. It is impossible to find a similar figure in history. Later on, numerous events took place - during her captivity, in Kufa, and in Sham. Because of these great selfless efforts, Zeinab al-Kubra (pbuh) gained a prominent position before Allah the Exalted, and this is something that we cannot describe …

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

In the Holy Quran Allah, the Exalted mentions the names of two women as perfect examples of faith. God also mentions the names of two women as examples of infidelity. "Allah sets forth, for an example to the unbelievers, the wife of Noah and the wife of Lut: They were (respectively) under two of our righteous servants" [The Holy Quran, 66: 10]. These two women exemplify infidelity. That is to say, Allah the Exalted, mentions women, not men, as examples of both infidelity and faith. "And Allah sets forth, as an example to those who believe the wife of Pharaoh" [The Holy Quran, 66: 11]. He mentions the wife of Pharaoh and Mary as two perfect examples of faith. "And Mary the daughter of Imran" [The Holy Quran, 66: 12].

A brief comparison between Zeinab al-Kubra (pbuh) and the wife of Pharaoh would show the greatness of Zeinab al-Kubra's (pbuh) position. In the Holy Quran, the wife of Pharaoh has been recognized as an example of faith for both men and women until the end of time. But just compare the wife of Pharaoh - who had faith in Moses' prophethood and had been enchanted by his guidance - with Zeinab al-Kubra. When she was tortured by Pharaoh - according to narrations and historical texts, she passed away due to the torture she suffered - she was frustrated by the physical pain. She said, "O my Lord, build for me, in nearness to You, a mansion in the Garden, and save me from Pharaoh and his doings." [The Holy Quran, 66: 11] In fact, she was praying for her death: "And save me from Pharaoh and his doings." This was while her problem was only the physical torture. Unlike Zeinab al-Kubra, she had not suffered the loss of several brothers, two children, and many of her relatives and nephews. She had not watched her dear ones go to the battlefield where they were supposed to be killed. Asiah - the wife of Pharaoh - did not have to endure the psychological pains that Zeinab al-Kubra went through.

On the day of Ashura, Zeinab al-Kubra watched many of her dear ones go to the battlefield to get martyred. She watched Hussain ibn Ali (pbuh), Abbas, Ali Akbar, Qasem, her children, and other dear ones go to the battlefield. After they were martyred, she went through all those pains: The invasion of the enemy, disrespect, and the responsibility to take care of the surviving children and women. Is it possible to compare the enormity of this tragedy with physical pain? But when she was faced with these difficulties, Zeinab al-Kubra did not tell God to save her. She did not say, "O my Lord, save me." On the day of Ashura, she said, "O God, accept this from us." While the shredded body of her brother lay in front of her eyes, tells God, "O God, accept this sacrifice from us." When she was asked to describe what she had seen, she replied, "I did not see anything but beauty." All those tragedies were beautiful to Zeinab al-Kubra because they were from and for God - because they were supposed to promote the word of God. See how different this position, this patience, and this love of justice and truth are compared to Asiah's position described in the Holy Quran. This shows the greatness of Zeinab's position …

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

On the day of Ashura, Zeinab al-Kubra watched many of her dear ones go to the battlefield to get martyred. She watched Hussain ibn Ali (pbuh), Abbas, Ali Akbar, Qasem, her children, and other dear ones go to the battlefield. After they were martyred, she went through all those pains: The invasion of the enemy, disrespect, and the responsibility to take care of the surviving children and women. Is it possible to compare the enormity of this tragedy with physical pain? But when she was faced with these difficulties, Zeinab al-Kubra did not tell God to save her. She did not say, "O my Lord, save me." On the day of Ashura, she said, "O God, accept this from us." While the shredded body of her brother lay in front of her eyes, tells God, "O God, accept this sacrifice from us." When she was asked to describe what she had seen, she replied, "I did not see anything but beauty." All those tragedies were beautiful to Zeinab al-Kubra because they were from and for God - because they were supposed to promote the word of God. See how different this position, this patience, and this love of justice and truth are compared to Asiah's position described in the Holy Quran. This shows the greatness of Zeinab's position.

This is the nature of actions that are carried out for the sake of God. Therefore, Zeinab's actions are currently a model, and her name and achievements will remain until the end of time. The permanence of Islam and the divine path and continuation of this path by God's servants are based on what Hussain ibn Ali (pbuh) and Zeinab al-Kubra (pbuh) did. That is to say, as a result of the great patience, resistance, and endurance of hardships, you see that religious values have gained a lot of ground in the modern world. All these human values, which are consistent with human nature in different schools of thought, are rooted in religious values. These values have been promoted by religion. That is the nature of efforts for a divine cause ...

Feb 8, 2010

Imam Khamenei:

What is the use of crying and mourning the martyrdom of Imam Hussain (pbuh) after 1400 years?

"Why are you disseminating sadness, crying and tears among people?" They complain. This is not sadness and tears for the sake of sadness and tears. This is for the sake of the values. The things that lie behind the lamentation, beating the chest and the head, and shedding tears are the dearest things that one might find in the treasure trove of humanity, and they are the divine spiritual values. The Shia are trying to uphold the fact that Hussain ibn Ali (AS) is the epitome of all these values. The Shia are trying to keep their memories alive.

And if the Muslim Ummah keeps Imam Hussain's (AS) name and memory alive and follows him, it will overcome all the obstacles and hardships. And that is why all of us in the Islamic Revolution, in the Islamic Republic, from the highest to the lowest echelons including the people, the authorities, the senior officials and our honorable Imam have relied on the issue of Imam Hussain and the issue of Ashura and people's mourning. The mourning has a symbolic as well as a realistic aspect. It binds hearts together and broadens knowledge ...

Jan 9, 2008

Imam Khamenei:

I would like to discuss a point regarding the efforts to promote Islam in the month of Muharram. Some people may question the value of the ceremonies for mourning Imam Hussain's (pbuh) martyrdom. They may say, "If you want to speak about Imam Hussain's (pbuh) movement, just go ahead and speak about his movement. Why all the crying?" This is a wrong assumption. It will be extremely hard to move ahead on this path in the absence of this emotional connection to the infallible Imams. This is why Imam Khomeini (r.a.) recommended the traditional forms of mourning.

The Quranic verses about the role of the infallible Imams are interpreted in three different ways. Wilayat is one of these interpretations. "Your guardian can only be Allah - and His messenger and those who believe, who establish worship and pay charity, and bow down (in prayer)." [The Holy Quran, 5: 55] Another interpretation is submission and obedience. "Obey Allah and obey the Messenger and those in authority from among you." [The Holy Quran, 4: 59]

Friendship is the third interpretation. "Say: I do not ask of you any reward for it but love for my near relatives." [The Holy Quran, 42: 23] What is this friendship? People are advised to accept their Wilayat and obey them, but what is friendship for? This friendship is a kind of assurance. After the Holy Prophet (pbuh) passed away, those who ended this friendship gradually brushed aside the leadership of the infallible Imams (pbut). In the absence of this sense of friendship, the Islamic Ummah will face the same disasters. Therefore, this sense of friendship is of paramount importance, and it can be achieved through this emotional connection to the infallible Imams (pbut). Narrating the tragedies that happened to them is an attempt to establish this emotional connection. Similarly, praising their virtues [through the mourning ceremonies] is another way to form this emotional bond.

Therefore, it is necessary to hold the mourning ceremonies and narrate the events of Ashura. Some people should not adopt a so-called intellectual position and reject the necessity of these mourning ceremonies. These ceremonies are necessary, and they will always be necessary. Of course, some forms of mourning are unacceptable. For instance, tatbir [a religiously prohibited ritual in which people cut their foreheads] has been declared haraam, and it must not be practiced. That is because tatbir will make the enemies more insolent and will give them an advantage over those who love the members of the Holy Prophet's household. But the common mourning rituals can increasingly strengthen one's emotional connection to the infallible Imams. These rituals are very good.

Dec 13, 2009

Imam Khamenei:

Why is the uprising of Ashura different from all the uprisings and movements of the world?

We need to read between the lines, and carefully ponder over the life story of Hussain ibn-Ali (pbuh). Many have risen up in the world; they have had a leader, and they were also killed. Among them, numerous were children of the prophets and Imams (pbut). However, Imam Hussain (pbuh) was unique. The event of Karbala was extraordinary. The martyrs of Karbala have a special position. Why? The answer is to be searched in the nature of the event, which gives a lesson to us all, including and maybe, in particular, to you, dear [disabled] war veterans.

One characteristic of the event is that Imam Hussain's movement was solely and truly for the sake of God, the religion and rectifying the society of Muslims. This first feature is very important. Imam Hussain (pbuh) stated: "I did not rise up [leaving my homeland] out of self-interest, for the sake of seeking pleasure, corruption or oppression;”—that is, it was not for swaggering, selling himself, desiring something for himself, or a pretentious spectacle. There was not even a bit of oppression or corruption in this movement. “I rise up only for the sake of rectification of the nation of my grandfather, the Messenger of Allah."-This is an extremely important point. The Arabic word used which means 'only' indicates that there is no other intention that can contaminate the pure intention and the sun-like mind of Imam Hussain (pbuh). When addressing the first Muslims of the early years of Islam, the Holy Quran states: "Do not be like those who marched out boastfully to show off their strength to people and hinder people from the way of God {Quran; 8:47}.” Here, Imam Hussain (pbuh) says: “I did not rise up out of self-interest or for the sake of seeking pleasure.”

These are two different manners, two different behaviors. The Quran reads: "Do not be like those who marched out boastfully”, arrogantly, and selfishly. It means that this kind of behavior lacks purity of intentions. That is, in the movement of the corrupt approach, it is only self-centeredness that matters. “To show off”: This kind of person adorns himself, rides an expensive horse, wears pieces of jewelry, recites arrogant chants, and comes out. Toward where? Toward the battlefield. The battlefield is where this person and many like him will die. Such a person rises up in this manner. There is nothing but arrogance in him.

This is one way [of coming out]. On the other side, the best example is Hussain Ibn Ali (AS) who is pure from any form of selfishness and is not after self-interest or personal, familial, or communitarian gains. This is the first characteristic of the movement of Hussain Ibn Ali (AS). The more selfless one is, the more value does he gain in what he does. The more one moves away from the peak of selflessness, the closer they get to the peak of selfishness, egotism, self-interest, personal and seeking familial gain and such which is a whole other spectrum. Between that pure selflessness and pure selfishness, there is a vast field. Going from one side of it to the other decreases the value of our work. It becomes less fruitful, and also less durable. This is an outcome of the matter. The more defective the product, the sooner it decays. If it is pure, it will never go bad. Giving you a physical example, a piece of 100% pure gold never decays. Nor does it rust. But the more copper, iron, and other cheaper elements are added to the alloy, the more it becomes prone to decay and destruction. This is a general rule.

This applies to what is tangible. But when it comes to spirituality, these equations are far more discerning. We do not understand it because of our materialistic and ordinary vision. Nonetheless, men of vision and understanding perceive. The Critic in this matter, the Goldsmith and the Jeweler, is God the Almighty. And for sure, the Critic sees well. If there is an ounce of impurity in our work, its value would diminish accordingly, and God would reduce its lasting effect ...

January 16, 1994

Imam Khamenei:

Why is the uprising of Ashura different from all the uprisings and movements of the world?

God, the Exalted, is an insightful critic. The work of Imam Hussain (pbuh) is a work in which there is not even a slight hint of impurity. Hence, you see this quality achievement has lasted to this day and will last forever. Who could believe that after these people were killed in that desert far from their homes, while their bodies were buried there; with so much propaganda spread against them; all killed in such a heartless manner; their hometown of Medina was put on fire even after their martyrdom (the story of Harra, which happened the next year); -- this rose garden was devastated, and the petals of roses were all thrust, yet, later anyone would feel the aroma of the rosewater from this garden? According to which rule of nature, a petal of that rose garden can last so long in nature? However, you view the more time passes by, the more the aroma of that rose garden spreads. There are some people who do not believe that Prophet Muhammad (pbuh) is the grandfather of Imam Hussain (pbuh) and that he follows in his path; yet, they believe in Imam Hussain (pbuh)! Some do not believe in his father, Ali (pbuh), yet, they believe in Imam Hussain (pbuh)! They do not believe in God—the God Imam Hussain worshipped, yet, before Imam Hussain (pbuh), they are humble and respectful! This is the outgrowth of Imam Hussain’s purity …

January 16, 1994

Source:

Who is Imam Hussain? Why did he launch an uprising?

Links:

Imam Hussain’s Revolution for Humanity

https://www.leader.ir/en

https://www.khamenei.ir/

https://english.khamenei.ir/

https://t.me/fazylatha

 

Note: All content is free to use

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۰۵
  • بنده خدا بنده خدا
۲۲
فروردين
۰۴

‌بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)

پنجم شوال، سالروز ورود مسلم بن عقیل سفیر امام حسین علیه السلام به کوفه

حضرت مسلم بن عقیل کیست؟

مسلم فرزند مردی به نام عقیل و از با کمال ترین فرزندان اوست. عقیل برادر حضرت علی (علیه السلام) و دومین فرزند ابو طالب (ع) است. از این جهت، او با یک واسطه از تربیت ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد برخوردار گردید.

مادر گرامی او خلیله (یا حلیله) نام دارد، او کنیزی بود که عقیل از شام خریداری کرده بود. همسر مکرمه او جناب «رقیه» از دختران امیرمؤمنان (ع) بوده است. از این رو، ایشان افتخار دامادی حضرت علی (ع) را به همراه داشته است.

او زمان رسول خدا (ص) را درک نکرد، زیرا هنگام شهادت (سال 60 هجری) سن آن جناب بیش از 40 سال نبود یعنی از زمان رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام تا سال 60 هجری، 50 سال گذشته و بر این اساس او ده سال بعد از رحلت پیامبر (ص) متولد شده بود.

فرزندان او عبارت‌اند از:

1و 2. عبدالله و علی که از «رقیه» به دنیا آمدند.
3. مسلم بن مسلم که مادرش از بنی عامر بود.
4. عبدالله که مادرش ام ولد بود.
5. محمد.
6. ابراهیم.

همه پسران او در سرزمین کربلا شهید شدند، مگر دو فرزند که به نام ها ی محمد و ابراهیم. این دو پس از تحمل یک سال زندان فرار کردند، اما پس از مدتی دستگیر و به دست یکی از ستم کاران به نام حارث بن زیاد به شهادت رسیدند. از این رو از نسل حضرت مسلم (ع) فرزندی باقی نماند.


مسلم (ع) زمان و عصر سه امام را درک کرده است:

1. دوران امام علی (ع): او در این زمان افتخار دامادی آن حضرت (ع) را پیدا کرد و با دخترش به نام «رقیه» ازدواج کرد که به این وسیله به تربیت در دانشگاه علوی نزدیکتر شد.

به نقل مورخان در زمان حکومت امیر المؤمنین (ع) (بین سال 36 تا 40) از جانب آن امام متصدی برخی از منصب های نظامی در لشگر بوده، از جمله در جنگ صفین وقتی که امیر مؤمنان لشگر خود را صف آرایی می کرد، امام حسن و امام حسین (ع)، عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل را بر جناح راست سپاه خویش مأمور کرد.

2. دوران امام حسن (ع): او در این زمان نیز در مسیر حق بود و از با وفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن (ع) به حساب می آمد.

3. دوران امام حسین (ع): مسلم بن عقیل دست از محبت و حمایت از امام (ع) بر نداشت و به افتخار پیشاهنگی نهضت کربلا نائل آمد و اولین شهید کاروان حسین محسوب گردید. او به همراه 8 نفر از برادرانش، جان خود را در راه امام حسین (ع) ایثار کردند.

جریان شهادت او:

اولین اقدام امام حسین (ع) فرستادن مسلم به کوفه بود، مسلم پس از رفتن از مکه به مدینه و از آنجا به سمت عراق، حرکت کرد و در کوفه در منزل مختار اقامت نمود.

مدت سی و پنج روز پس از ورود مسلم (5 شوال سال 60) حدود هجده هزار کوفی با او بیعت کردند تا این که حاکم کوفه بر کنار و عبید الله بن زیاد به جای او برگزیده شد.
عبید الله با تهدید و تطمیع مردم، سران قبایل را از کنار او پراکنده ساخت، و زمانی که مسلم تنها شد و عبید الله به تنهایی او پی برد، سپاهی را برای دستگیری وی عازم کرد. این در حالی بود که مسلم (ع) در خانه زنی به نام طوعه پناهنده شده بود.
وقتی صدای سربازان عبید الله بن زیاد به گوش او رسید، خود را برای نبرد آماده کرد، و چون بر سپاه دشمن ضرباتی زیادی وارد کرد. آنان از راه مکر وارد عمل شدند و مسلم هم چون رمقی برای ادامه مبارزه نداشت به ناچار خود را تسلیم کرد.
او را نزد عبید الله بردند، پس از گفتگوی تند و صریح میان آن دو، عبیدالله دستور داد که او را بالای دار الاماره بردند تا شخصی که به دست او زخمی شده بود، او را گردن بزند، و همو بود که فرمان عبید الله را اجرا کرد.

فضائل حضرت مسلم

الف. از نظر خانوادگی

همان طور که بیان شد او فرزند کسی است که دست پرورده شخصی مانند ابوطالب (ع) است و خود افتخار دامادی امیر مؤمنان را دارد که تأثیر این دو در تربیت و بالندگی انسان قابل انکار نیست.

ب. مسلم در کلام معصومان (ع)

رسول خدا به علی (ع) فرمودند: فرزند او (عقیل) کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک می ریزد و فرشتگان مقرب بر او درود می فرستند.

امام حسین (ع) در نامه ای که برای کوفیان می فرستد می نویسد که: قد بعثت الیکم اخی و ابن عمّی و ثقتی من اهل بیتی؛ یعنی: کسی را به سوی شما می فرستم که برادر ، پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم محسوب می شود.

شهید صیاد شیرازی: صحبتی را که ولایت مطرح می‌کند به محض ایراد سخن، بر ما واجب می شود ...

*****************

هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ فروردين ۰۴ ، ۱۶:۱۴
  • بنده خدا بنده خدا